ملت بیهویت امکان کار با سایر ملتها را ندارد. بنابراین، وقتی من از «ایده ایران» صحبت میکنم، نکته کانونی بحث این است که ما بهعنوان یک ملت دارای هویت تاریخی و ملی هستیم. درواقع، هویت ملی باید به عمود خیمه ایران تبدیل شود. وقتی از هویت ملی سخن میگوییم، به این معناست که ما ذات متکی به نفس داریم. هویت داریم.
عباس آخوندی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: «ملیگرایی رمانتیک» کموبیش پیش از انقلاب هم بود. ولی آنچه انقلاب مبشر آن بود و موجب بسیج ملت ایران شد، «جمهوری اسلامی» مبتنی بر اراده عمومی و «اراده ملت» بود. لازمه تحقق جمهوریت نظام پذیرش هویت ملت و تندادن به اراده اوست. ملیگرایی به مفهوم رمانتیک آن، در واقع مدلی بود که رضاشاه در ابتدای این قرن مطرح کرد و با بازگشت به ایران باستان پایههای استبداد خود را بنیان گذاشت، ولی «ملتگرایی» بر خلاف آن در پی برتریدادن به اراده ملی در برابر هر اراده دیگری است.
ما بر این باوریم که ایرانیان چندهزار سال است که یک ملتاند و از هویت خود نگهبانی کردهاند؛ بنابراین بیشتر، بحثهای ایدئولوژیک در کانون شعارهای انقلاب بود. قبله و مرجع جریانهای چپ آشکارا اتحاد جماهیر شوروی بود و طیفی از جریان چپ هم که وابستگی به روسیه را چندان برنمیتافتند، باز نگاهی انترناسیونالیستی داشتند.
طبعا، مسلمانهایی هم که تحتتأثیر جریان چپ بودند، تحتتأثیر این نگاه انترناسیونالیستی بودند. به همین دلیل، در خود انقلاب هم بیش از آنکه مفهوم ملت و منافع ملی برجسته شود، مفهوم غربستیزی و آمریکاستیزی اولویت و برتری پیدا کرد و وقتی منافع ملی در برابر غربستیزی قرار میگرفت، عملا به غربستیزی اولویت داده میشد؛ اگرچه صراحتا اعلام نمیشد.
به همین خاطر هم هرچند در قانون اساسی مبنای مشروعیتِ قدرت، اراده ملی است، ولی در عمل «مسئله ایران» و ملت ایران نه در سطح دانشگاهها و نه در سطح تحولات سیاسی و اجتماعی هنوز آنچنان که باید و شاید در دستور کار قرار نگرفته است. د رواقع ریشه پدیده «چند دولتی» یا «بیدولتی» در همین غفلت از مفهوم ملت، هویت ملی و بهرسمیت نشناختن عملی حق حاکمیت اراده ملی است.
اساسا مفهوم ملت در محیط «جامعه ملل» قابل تعریف است. وقتی که جامعه مللی وجود نداشته باشد، ملت هم وجود نخواهد داشت. وقتی ما از «ملت» سخن میگوییم، منظور هویت تثبیتشدهای است که خود را در کنار بقیه هویتها تعریف میکند و باید با بقیه هویتها، تعامل و گفتگو داشته باشد و اگر در جایی دچار تعارض منافع شد، بتواند منافع خود را مدیریت کند یا اگر مورد تجاوز قرار گرفت، وارد جنگ شود. وقتی ملتها کنار هم قرار میگیرند، مبنای اولیهشان گفتگو و تعامل است. بنابراین، قطعا مفهوم منافع ملی با تعامل ارتباط دارد.
اساسا اگر من هویتی نداشته و نسبت به آن، حسِ تعلقی نداشته باشم، امکان گفتگو با دیگران را ندارم و نمیتوانم تجارت کنم یا مبادلات فرهنگی و روابط سیاسی داشته باشم. تعریف منافع مشترک و کار مشترک بین ملتهای با هویت مشخص قابل انجام است. ملت بیهویت امکان کار با سایر ملتها را ندارد. بنابراین، وقتی من از «ایده ایران» صحبت میکنم، نکته کانونی بحث این است که ما بهعنوان یک ملت دارای هویت تاریخی و ملی هستیم. درواقع، هویت ملی باید به عمود خیمه ایران تبدیل شود. وقتی از هویت ملی سخن میگوییم، به این معناست که ما ذات متکی به نفس داریم. هویت داریم.
این هویت را دوست داریم و با آن، همزاد و همراه هستیم و خود را جزء آن میدانیم و در چارچوب آن نفس میکشیم. یک نکته را هم خوب است همینجا توضیح دهم که مفهوم هویت ملی فراتر از «هویت قومی» است. هویت قومی جزئی از هویت ملی است. در ایران ۲۳ قوم وجود دارند که با حفظ هویت قومی همه ایرانی هستند؛ بنابراین آنان که در پی مقابل هم قراردادن هویت ایرانی و هویت قومی هستند، یا بهدرستی به موضوع توجه نکردهاند یا تحت تأثیر تحریکات دیگران هستند.
گفته میشود که در عصر «جهانیشدن» دیگر ملتها مفهوم خود را از دست دادهاند. از قضا بحث من این است که در جریان جهانیشدن، مفهوم «جهانهای محلی» (glocalization) اهمیت زیادتری پیدا میکنند؛ چراکه ملتها با استفاده از شبکههای اجتماعی و جریان دانش و آگاهی، از موجودیت و هویت خود آگاهی بیشتری پیدا میکنند و در پی بازیابی و بازتعریف خودشان میروند.
درواقع، جهانیشدن به این معناست که شما از یک طرف با مجموعه شبکهها و جریانهای فراملی مواجه هستید، مانند شبکهها و جریانهای جهانی مالی، بانکی، تجارت، مهاجرت آدمها، نمادها، فکر، اندیشه، فیلم، موسیقی، سینما و نمادهای مختلف که در شبکههای فراملی جریان مییابند و از طرف دیگر، شبکههای ملی نیز خود را در درون این شبکههای بزرگتر، بازتعریف کرده و نوعی رابطه عمودی با شبکههای فراملی برقرار میکنند؛ بنابراین نکته بسیار مهم این است که در هنگام جهانیشدن فقط شبکههای فراملی نیست که شکل میگیرند یا اینکه به غلط تصور میشود که شبکههای ملی حذف میشوند بلکه شبکههای جهانی، شبکههایی لایهلایه از اقوام، ملتها و سایر نهادهای مدنی هستند.
اتفاقا شما در فرایند جهانیشدن میبینید که حتی شبکههای مادون ملی و حتی شبکههای قومی، مجددا فرصت مییابند تا خود را بازتعریف کنند و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و پیوندهای جدیدی را برقرار میسازند؛ بنابراین در جهانیشدن ما با بازتعریف لایههای مختلف هویتی قومی، محلی، ملی و فراملی مواجه هستیم. از این منظر، «ایده ایران» بازخوانی هویت ملی ملت ایران و دولت ملی ایران در مجموعه شبکههای ارتباطی جهانی است که بحثی کاملا بهروز و خلاقانه است که میتواند بسترساز تعامل و سازگاری با جهان و شبکههای ارتباطی جهانی باشد.
به هرروی، در «۱۲ فروردین» روز رأی آری به «جمهوری اسلامی»، باید یک بار دیگر به هویت ملی ایرانیان که مبتنی بر آموزههای تمدنی، باور اکثریت مطلق این ملت به اسلام و قبول تحولهای مدرن است، اندیشه کنیم. با این بازاندیشی است که مفهوم یک ملت، یک دولت قابلتحقق است و ایران در مسیر توسعه قرار میگیرد.
با آرزوی بالندگی و سرفرازی ملت ایران