مصطفی میرسلیم عضو شورای مرکزی حزب موتلفه و نماینده مردم تهران بر این باور است که دوران اصولگرایی به پایان نرسیده و نخواهد رسید، ولی دوران افرادی که به دروغ یا منافقانه خود را به اصولگرایی منتسب میکنند به پایان میرسد.
به گزارش خبرآنلاین، به گفته میرسلیم همانطور که اسلام بزرگترین جفا را از ناحیه منافقان تحمل کرد، همان خطر امروز اصولگرایان را تهدید میکند.
او گریزی هم به انتخابات ۱۴۰۰ میزند و در رابطه با کاندیداهای مناسب اصولگرا برای ورود به پاستور، رئیسی را داری مقبولیت عام میداند.
مشروح مصاحبه مصطفی میرسلیم عضو حزب موتلفه و سیاستمدار اصولگرا را میخوانید؛
آقای میرسلیم! برخی طیفهای منتسب به جریان اصولگرا مدتی است از کلیدواژه جریان انقلابی به جای جریان اصولگرایی استفاده میکنند و معتقدند دوران اصولگرایی به پایان رسیده است، شما به عنوان کسی که در باسابقهترین حزب اصولگرا حضور دارید چقدر قائل به این مرزبندیها و تفکیکها هستید؟ مگر اصولگرایی را جدا از جریان انقلابی میتوان تعریف کرد؟
اصولگرایی دارای تعریف دقیق و مشخصی است؛ گرایش به اصول و عمل به مقتضای آن؛ اصول نزد ما عبارت است از توحید و نبوت ومعاد، و عدل و امامت. این اصول تغییرناپذیر است و دستخوش تمایلات سیاسی نمیشود. هرکس پایبند به این اصول باشد و به مقتضای آن عمل کند، اصولگرا است و هرکس یکی یا چند تا از این اصول را قبول ندارد یا در عمل بدان اعتنا نکند اصولگرا نیست؛ بنابراین اصولگرایی به لحاظ مکتب فکری از ثبات برخوردار است و دچار تحول نمیشود، ولی افراد منتسب به اصولگرایی ممکن است نسبت به اصول چه در اعتقاد و چه در عمل دچار انحراف و از خط مستقیم اصولگرایی خارج شوند. نزد اهل ایمان اصولگرایی مانند محافظه کاری نیست که پس از گذشت زمان، ناچار شوند نومحافظه کاری را تعریف کنند بلکه اهل ایمان باید همواره مراقب باشند که انحراف فکری یا عملی نسبت به اصول پیدا نکنند.
انقلاب اسلامی برپا شد برای ریشه کنی انحرافاتی که طاغوتیان ایجاد کرده بودند و هدف از انقلاب بازشناسی اعتقادی اصول و بازگشت عملی به آن بود. دوران اصولگرایی به پایان نرسیده و نخواهد رسید، ولی دوران افرادی که به دروغ یا منافقانه خود را به اصولگرایی منتسب میکنند به پایان میرسد و آنها وقتی میبینند دیگر جایگاهی در اصولگرایی ندارند به سراغ جریانات دیگر میروند تا خود را تثبیت کنند والا اصول ثابت و غیر قابل تغییر است و اگر متغیر باشد به آن "اصول" اطلاق نمیشود.
به نظر میرسد طیفهایی از درون جریان راست درحال ایجاد انحراف در اصولگرایی هستند، این را میپذیرید؟ خطری برای جریان اصولگرا میتوانند باشند؟
گمان نکنید تمام کسانی که ادعای انقلابی گری و اصولگرایی کردند و میکنند دارای صدق نیت هستند. اسلام بزرگترین جفا را از ناحیه منافقان تحمل کرد، منافقانی که لباس اسلام بر تن کرده بودند تا ریشه اسلام را بزنند. همان خطر امروز اصولگرایان را تهدید میکند.
آقای میرسلیم فکر میکنید اصولگرایی به نقطه تغییر و بازسازی رسیده است؟ خصوصا با تغییر نسلی که در این جریان صورت گرفته است و نسل اولی که برخی فوت کرده و برخی نیز کنار رفته یا کنارزده شده اند؟
اصولگرایی به عنوان اندیشهای که ریشه وحیانی دارد، تغییر پذیر نیست و بازسازی درباره آن مفهوم ندارد، ولی مدعیان اصولگرایی سخت بدان تغییر و بازسازی نیاز دارند و ای کاش هرچه زودتر این تحول را در وجود خویش برپا کنند و بازگشت به اصول در اعتقادات و رفتارها پدیدار شود.
ضعفهای اصولگرایان یا جریان منتسب به اصولگرایی در فاصله گرفتن از اصول و در استفاده ابزاری از اصول است؛ عدهای کار را بدانجا رسانده اند که حتی قرآن را ابزار تبلیغاتی خود قرار دهند. امروز که ما با نسل اول انقلاب و اصولگرایان اصیل فاصله گرفته ایم و فتنهها و انحرافات به شکلهای متنوع بارز شده اند بسیار باید هوشیار باشیم که از کج فهمی یا رفتار ناشایست در امان بمانیم. هیچ گاه نباید خود را مصون از تبعات آن تهدیدها بدانیم.
آقای میرسلیم آیا یک سال اخیر حضور شما در مجلس آن چیزی بود که تصور میکردید؟ انتظارتان از نماینده مجلس شدن همینی است که این روزها درحال گذران آن هستید؟
من میدانستم که مجلس از جایگاه آن نهادی که باید در راس امور باشد دور شده است، اما گمانم این نبود که در این یک سال مشاهده کردم، و به نظر میرسد که در چهل سال گذشته با آن ده دوره از مجلس، بتدریج انحرافات و زدوبندهای مختلف سیاسی و مدیریتی و اقتصادی و فرهنگی در مجلس راه یافته و آن را از شان خود ساقط کرده است.
اگر بخواهیم به همان منزلت اولیه که در ذهن مرحوم امام بود دست یابیم خیلی باید زحمت بکشیم و من امیدوارم که در این دوره یازدهم موفق بشویم مجلس را به جایگاه رفیعی که داشته است بازگردانیم و این امر اهتمام همه نمایندگان را میطلبد.
به نظر میرسد مجلس فعلی دچار نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی است؟ عجله زیادی برای تصویب کردن و مصوبه داشتن و ... دارد، فکر نمیکنید این رویه تبدیل به خطر و چاهی برای این مجلس شود؟
توقعات مردم با توجه به مشکلات عدیده و بویژه سختیهای معیشتی که پیدا کرده اند بسیار زیاد و متنوع است؛ چون پاسخ درستی از دستگاههای اجرایی نمیگیرند و حتی نظیر آنچه بر سر بازار سهام آمد جواب منفی دریافت میکنند، از قوه مجریه کلا مایوسند و پناهگاه خود را در مجلس میبینند؛ در نتیجه نمایندگان وظیفه بسیار سنگینی را بر دوش خود احساس میکنند و در مقابل مشکلات و مسائل متعدد سعی میکنند با طرحها و پیشنهادهای مختلف و متعدد به چاره جویی آن مشکلات بپردازند.
نمونه آن، تعداد کثیر طرحهای ثبت شده و نیز هزاران پیشنهادی بود که به مناسبت بودجه ۱۴۰۰ ارائه شد؛ قطعا ما به بررسی آن همه طرح و این همه پیشنهاد نمیرسیم و اگر روش کار خود را که همان قانون آیین نامه داخلی است اصلاح نکنیم، ممکن است اولویتها نادیده گرفته شود و از فرصت خود استفاده بهینه نکنیم.
مدیریت مجلس را در این فضای فعلی مجلس چقدر مقصر میدانید؟ به نظر، هیات رئیسه بلاتکلیف و سردرگم و نابلد پیش میرود؟
وظیفه اصلی هیئت رئیسه مجلس فراهم آوردن امکان ایفای وظیفه درست برای نمایندگان است که فصول متعددی را دربرمی گیرد؛ برخی از آنها جنبه رفاهی و مادی دارد، اما مهمترین موارد به تعیین اولویت طرحها و لوایح و تدوین راهبرد اقدامات قانونگذاری بر مبنای سیاستهای کلی ابلاغی است. همچنین نباید فراموش کرد که وظیفه نمایندگان دو سویه است یعنی از یک سو مطالبات مردم را پیگیری میکنند و از سوی دیگر امکانات موجود و محدودیتها و اولویتها را باید برای موکلانشان تشریح کنند، معمولا این بخش دوم مغفول میمانده است.
اگر این وظیفه دوسویه درست انجام نگیرد مردمسالاری رشد نمیکند و درجا میزند یا سیر قهقرائی طی میکند. کار مدیریت مجلس ساده نیست و بخش تشریفاتی آن کم اهمیتترین وظائف را دربرمی گیرد، ولی اگر در زمینه امور محتوایی و برنامه ریزی آنها و اقدام برمبنای اولویت و سپس ارزیابی فعالیتهای تقنینی و نظارتی و نیز شایسته سالاری یعنی انتخاب شایستهترین افراد برای دولت، از خود نمایندگان، با تدبیر شایسته و خارج از زدوبندهای سیاسی، کمک گرفته شود سختیهای آن برطرف میشود و الا صرفا با تحکم نمیتوان مجلس را به سرمنزل مقصود رساند.
موارد متعددی وجود دارد که در قانون، تشخیص عدم مغایرت با قوانین یا وارد بودن تذکر و اخطار بر عهده رئیس مجلس گذاشته شده است؛ مفهوم آن تشخیص، قطعا اقدامی حکیمانه است و نه از روی هوای نفس، و این کار پیچیدهای است نیازمند تبحر و مشورت و در نهایت تصمیم داهیانه و نه مستبدانه.
آیا این مدیریت میتواند در انتخابات هیات رئیسه مجلس در سال ۱۴۰۰ بازهم رأی آوری داشته باشد؟ خود شما بازهم عزم کاندیداتوری برای ریاست خواهید کرد؟
با توجه به آنچه در هفت ماه گذشته شاهد آن بوده ایم به نظر میرسد برای اعمال مدیریت در مجلس انقلابی تحولاتی باید در هیئت رئیسه رخ دهد: اگر هیئت رئیسه در خود اصلاحات لازم را انجام ندهد مجلس نسبت به ترکیب جدید هیئت رئیسه تصمیم گیری خواهد کرد و با توجه به عملکرد یک ساله آنها و شناخت نسبتا دقیق تری که از قابلیتهای دیگر نمایندگان بدست آمده، مجلس انتخاب خود را انجام خواهد داد.
نامزد شدن برای ریاست مجلس باید به اتکاء تمایلی باشد که نمایندگان ابراز میکنند و نه خودنمایی شخصی افراد یا به کاربردن روشهای شبهه ناک که در شان مردم سالاری دینی و مجلس انقلابی نیست.
آقای میرسلیم! در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ هستیم، جزو معدود انتخاباتی است که پیش بینی روند آن برای تحلیلگران دشوار شده است، پیش بینی خود شما از این انتخابات در بعد مشارکت از یک سو و جناح پیروز از سوی دیگر چیست؟
در سوال شما دو نکته نهفته است: یکی درباره مشارکت عمومی و دیگری درباره نتائج انتخابات. اما مشارکت مردم دقیقا متناسب است با سرمایه اعتماد عمومی. به طور متوسط مشارکت مردم در جمهوری اسلامی در انتخابات بیش از ۶۰% بوده و این رتبه خوبی در میان مردم سالاریها است، ولی در انتخابات قبلی رغبت مردم برای حضور در پای صندوقهای رای با کاهش بی سابقهای مواجه شد که ناشی از عملکرد ضعیف و فلاکت بار دولت است.
از سال ۹۸ تا کنون روند عملکرد دولت تغییری نکرده است حتی با تشدید تورم و اوج گرفتن بی سابقه گرانی که به فلاکت دهکهای اول جامعه منجر شده و علی رغم افزایش برنامههای تبلیغی دولت در ماههای اخیر، امکان دلسردی و بی رغبتی وجود دارد خصوصا با عملکرد غیر مدبرانهای که دولت در مورد بورس از خود نشان داد و فرصت بسیار خوبی را به تهدید تبدیل کرد؛ مگر این که غیرت انقلابی مردم بر لشگر یاس و حرمان غلبه کند. اما نکته دوم که به پیش بینی جناح پیروز برمی گردد.
در حال حاضر زمام دولت در اختیار اصلاح طلبان است و عملکرد نامناسب دولت به حیثیت آنها لطمه زیادی زده است و شاهد آن، مطالبات فراوانی است که مردم از روی استیصال برای نمایندگانشان، تقریبا بدون استثنا، مطرح میکنند؛ بنابراین احتمال موفقیت اصلاح طلبان اندک است مگر این که تفرقه و تشتت شدید در بین اصولگرایان رخ بدهد. درصورتی که اصولگرایان اتحاد خود را حفظ کنند پیروزی شان قطعی است.
می توان پیروزی در انتخابات مجلس را مبنای پیروزی در ۱۴۰۰ گرفت یا خوش خیالی سیاسی است؟
البته هر انتخاباتی ویژگیهای خود را دارد و نمیتوان نتائج یک انتخابات را به دیگر انتخابات تعمیم داد، ولی یادآوری میکنم شرائطی که موجب پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس یازدهم شد، به صورت حادتری در سال جاری به ضرر اصلاح طلبان ادامه یافته است، بنابراین بی اعتمادی به اصلاح طلبان قطعی است، ولی این به مفهوم رغبت بی، چون و چرا به سمت اصولگرایان نیست.
اصولگرایان هر بار که رقیب ضعیف بوده یا در صحنه نبوده به رقابت درون جریانی رو آورده اند، فکر میکنید ۱۴۰۰ صحنه رقابت اصولگرا با اصولگرا باشد یا ...؟
این فرآیند شناخته شدهای است که هرگاه اقلیت ضعیف باشد بین اکثریت تفرقه میافتد بنابراین از همین امروز شاهد بروز نوعی رقابت در میان اصولگرایانیم، رقابتی که جنبه تخریبی آن غلبه دارد. البته در بسیاری از این رقابتها متاسفانه اصول زیر پا گذاشته میشود.
چرا بازار کاندیداتوری در جریان اصولگرا انقدر شلوغ شده و بسیاری احساس تکلیف میکنند؟ واقعا همه این افراد در قدوقامت ریاست جمهوری هستند؟ فکر نمیکنید وزنه ریاست جمهوری پایین آمده است؟
اگر به نظر شما میرسد که وزنه ریاست جمهوری سبک شده به دلیل عملکرد ضعیف رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم است. خیلی از افراد میگویند اگر ریاست جمهوری در این سطح مطرح میشود، خوب، بسیاری از افراد میتوانند نامزد شوند! اما حقیقت این است که در شرائط کنونی، ایفای وظایف ریاست جمهوری بسیار مشکل است و اگر رئیس جمهوری از پشتوانه اعتماد عمومی برخوردار نباشد و متخصصان کشور، صرف نظر از گرایش سیاسی شان، او را یاری ندهند ره به جایی نخواهد برد چه اصولگرا چه اصلاح طلب.
موقعیت آقای قالیباف و رئیسی را چطور ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید اجماعی حول اسم کدام یک صورت گیرد؟
مردم هر دو نفر را خوب میشناسند، اما این دو نفر با هم قابل مقایسه نیستند؛ آقای قالیباف از مدیران با سابقه اجرائی است و از فرماندهان نیروی هوایی سپاه بوده قبل از آن که فرماندهی نیروی انتظامی را برعهده گیرد و پس از آن نیز دوازده سال شهردار مطلق تهران بوده است؛ اغلب او را مدیری با جرات از نظر اجرائی میشناسند لاکن در دوران مدیریت او در شهرداری تهران مفاسدی که قبلا آغاز شده بود نه تنها متوقف نشد که تشدید شد تا آنجا که منتهی شد به محکومیت نزدیکترین همکار و جانشین او یعنی عیسی شریفی؛ چه بگوئیم آقای قالیباف از جرائم تخلفات عیسی شریفی خبر داشته و چه بگوئیم خبر نداشته و به او خیانت شده، نقطه قوت مدیریتی محسوب نمیشود.
البته همکاران متعدد دیگری نیز ایشان در شهرداری داشته که پرونده شان مفتوح است و سوء استفادههای متعددی از کمیسیون ماده ۵ و کمیسیون ماده ۱۰۰ انجام گرفته که از موارد واضح تجاوز به حقوق عمومی است غیر از چاپ اوراق تراکم هولوگرام دار و عادی که بنوعی فساد اقتصادی را به کل کشور سرایت داده است؛ بنابراین خوشنامی ایشان به عنوان مدیر جهادی در انظار عمومی تحت شعاع آثار منفی آن انحرافهای اقتصادی در شهرداری قرار میگیرد، انحرافها و تخلفات و جرائمی که پس ازدوران ایشان هنوز کاملا متوقف نشده است و ادامه دارد.
اما جناب رئیسی از بدو ورود مجدد به قوه قضائیه به عنوان رئیس، پرچم مبارزه با فساد را به دست گرفته و از مفاسد خود قوه قضائیه شروع کرده، مانند پرونده طبری، و به پروندههای مختلف مفاسد اجرائی پرداخته و به تدوین سند راهبردی تحول در قوه قضائیه اهتمام ورزیده و ان شاء الله اگر در ادامه بتواند ریشه فرآیندهای فسادزا را بخشکاند و شفافیت را حکمفرما کند انقلاب ما خواهد توانست با سربلندی گام دوم را پیش ببرد. به نظر میرسد که جناب رئیسی میتواند محور بلامنازع وحدت اصولگرایان باشد.
برخی معتقدند قالیباف با کاندیداتوری در ۱۴۰۰ قمار سیاسی خواهد کرد و اگر به ریاست جمهوری نرسد ریاست مجلس را هم از دست میدهد؟ قائل به این امر هستید؟
آقای قالیباف به عنوان رئیس مجلس قسم یادکرده و در سخنرانیهای خودش به اصلاحات مجلس اهمیت داده و برای آن حتی نظریه پردازی کرده است؛ رها کردن ریاست مجلس و به استقبال ریاست جمهوری رفتن تصویر جالبی از ایشان ترسیم نخواهد کرد و گفته خواهد شد که ایشان از جایگاه ریاست مجلس برای دستیابی به ریاست جمهوری استفاده ابزاری کرده است و تلقی عمومی این خواهد شد که برای جناب قالیباف هدف وسیله را توجیه میکند و این نوع فرصت طلبی مناسب شان ایشان نیست.
خود شما از بین قالیباف، رئیسی، جلیلی، محسن رضایی، سردار دهقان و سعید محمد کدامیک را مناسب ریاست جمهوری میدانید؟ چرا؟
به نظر من کسی که مقبولیت عام دارد جناب رئیسی است، تنها نکتهای که حیف خواهد شد ناتمام ماندن اقدامات تحول آفرین ایشان در قوه قضائیه خواهد بود. البته موفقیت ایشان نیز در گرو اعتماد همه گروههای مردم و نیز همه کسانی است که دلشان برای پیشرفت ایران عزیز میتپد.
فکر میکنید رئیس جمهور اقتصاددان حلال مشکلات است یا رئیس جمهوری سیاسی یا نظامی یا ...
رئیس جمهوری متخصص قطعا دارای فضیلت است و مشکلات حاد امروز کشور نیز به مسائل اقتصادی برمی گردد، اما در مورد شخص رئیس جمهوری مهمترین قابلیت مدیر و مدبر بودن است، زیرا اقتصاددان و سیاستمداری که از مدیریت و تدبیر لازم برخوردار نباشد و بویژه به استعدادهای مردم اعتقاد راسخ نداشته باشد و نیز از اشراف بر مزیتهای خدادادی کشور بیگانه باشد و تجربه مدیریت حالات اضطراری را کسب نکرده باشد نمیتواند از پس مدیریت کشور در شرائط بحرانی، برآید. هنر رئیس جمهوری باید در این باشد که بتواند از متخصصان ونخبگان برای چاره جویی مشکلات یاری بطلبد.
در مورد برادران نظامی که قطعا از سر دلسوزی تصمیم گرفته اند وارد صحنه سیاست شوند تا کشور را نجات دهند من به چند نکته اشاره میکنم: ۱- مرحوم امام در سال ۵۷ ما را نصیحت فرمودند و این اندرز بسیار داهیانهای بود، که افرادی که خدمت نظامی را بر عهده گرفته اند وارد دسته بندیهای سیاسی نشوند؛ آنها باید به صورت فردی و جمعی تجلی بخش اراده یکپارچه مردم باشند در حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و ورود آنها به صحنه سیاست و دسته بندیهای قهری آن به آن یکپارچگی لطمه خواهد زد مگر اینکه از مدتها قبل از سمت نظامی خود استعفا داده باشند و دیگر مردم آنها را به عنوان نظامی نشناسند.
سردار سلیمانی نمونهای از یک نظامی است که خدمات او در دوران حیاتش برای حفظ نظام بود، شهادتش نیز یکپارچگی مردم را تقویت کرد. او میتوانست رئیس جمهوری شود، ولی یقین داشت که به عنوان سرباز وطن ماموریتش را بهتر میتواند انجام دهد و وسوسه نشد.
دوم این که رئیس جمهوری در شخص خودش خلاصه نمیشود، او باید یاران همراه و با برنامهای داشته باشد که دسته جمعی بتوانند راه کارهای خود را به اجرا بگذارند و آن را مدیریت کنند والا ناگزیر خواهند شد از ویژگیهای فرماندهی استفاده کند که آن ویژگیها متناسب با وضع اجتماعی ما نیست هر چند فرماندهی در محیط نظامی بسیار مفید و ضروری است. سوم این که اگر کوچکترین شائبهای را بتوانند درباره او مطرح کنند، فقط به ضرر او تمام نمیشود بلکه خسارت آن دامن تمام نظام را خواهد گرفت و لذا برادران نظامی که دارای حواشی اند برای حفظ انسجام میهنی و اقتدار ملی از ورود در این صحنه خودداری کنند و از تجربه گذشته پند گیرند.
در دو انتخابات قبل شعارها و وعدههای دیپلماتیک رأی اوری بیشتری داشت با توجه به شرایط ایران در فضای جهانی و وضعیت اقتصادی که کشور درگیر آن است فکر میکنید در انتخابات پیش رو برگ برنده شعارهای دیپلماتیک است یا شعارهای اقتصادی؟
برگ برنده در اختیار کسانی است که با علم و اشراف کامل بر مصیبت هائی که به مردم وارد شده و علل حقیقی آن، شعارهای اصولی سر دهند و در عمل پایبندی بدان داشته باشند. امروز نباید دشمنان ما بتوانند با گزک گرفتن ازما، بر ما سوار شوند. هرکس تصور کند از آمریکا خیری میتواند به جمهوری اسلامی برسد جز حسرت چیزی نصیبش نخواهد شد و بعلاوه فرصتهای طلایی پیشرفت را بر باد خواهد داد و مردم شریف ما را ذلیل خواهد کرد.