bato-adv
کد خبر: ۴۷۹۲۴۲
دکتر رضا طالعی‌فر

نقش پست مدرنیسم در گسترش مهدویت ستیزی

نقش پست مدرنیسم در گسترش مهدویت ستیزی
مکتب پست مدرنیسم، در پی بسط این شیوه ذهنی است که نوعا اندیشیدن برای رهایی از غل و زنجیر‌های فعلی بشریت بایستی صورت پذیرد و به واقع مکتب مزبور برای بنیان‌های دینی ارزشی قائل نیست و لذا در مواجهه با گزاره مهمی، چون موعودگرایی، هیچگونه ایده‌آلی نداشته و ندارد و نوعا نفی کننده هرگونه فرجام‌شناسی است.
تاریخ انتشار: ۰۲:۰۲ - ۱۴ اسفند ۱۳۹۹

دکتر رضا طالعی‌فر*؛ مدرنیسم پس از دو انقلاب صنعتی انگلستان (اواسط سده ۱۸ میلادی) و انقلاب سیاسی فرانسه (سال ۱۷۸۹) رخ نمود و نوعا درصدد ماشینی نمودن زندگی بشری و توسعه سیاسی بود و عرصه مسائل فکری- فرهنگی در آن چندان گسترده نبود؛ لذا لازم شد که مکتب پست مدرنیسم برای بازسازی و ایجاد تحول فکری و فرهنگی در دنیای غرب به وجود آید و راه آینده جامعه بشری را به زعم پایه‌گذاران آن به موازات پیشرفت‌های سیاسی حاصل از مکتب سکولاریسم، هموار سازد.

مخالفت با هرگونه معرفت‌شناسی عام و کلی و لزوم احترام به معرفت‌شناسی‌های مختلف، سیالیت و شناور بودن معنا به جای حاکمیت هرگونه حقیقت واحد و یکپارچه، ستیز با قوانین و اصول عام گرایانه، تمامیت‌خواه، کلی‌نگر و مطلق‌اندیشی از جمله پایه‌های فکری اندیشه‌های پست مدرنیستی به شمار می‌آید.

مکتب پست‌مدرنیسم که در واکنش به خط‌کشی‌ها و مرزبندی‌های متصلب مدرنیسم، شکل‌گرفته ایده‌ای است پیچیده و متناقض از آراء مختلف، برای تغییر در قوانین انعطاف‌ناپذیر دوران مدرنیته؛ لذا یکی از اصلی‌ترین شعار‌های آن «تغییر» است.

مضامین پست‌مدرنیستی در بدو امر، بسیار خلاقانه و مثبت به نظر می‌رسند؛ اما بررسی محتوایی این مشرب فکری حکایت از آسیب‌های مهمی دارد که طرح آن می‌تواند مفاهیم مهم خدامحوری، اخلاقیات، دین داری و … را نفی و یا حاشیه ببرد.

از نظر پست مدرن‌ها و طرفداران این مکتب:
۱. هیچ موضع برتر و خارج از گفتمان و زبان و فرهنگ وجود ندارد تا از آن موضع به جهان پیرامونی نگریسته شود و راهکار‌های کلان و کلی داده شود.

۲. با طرح مفهومی، چون نفی فراروایت ها، نفی هرگونه مفهوم مرکزی و ایده برتری که افکار، عقاید و رفتار فرد را به جهتی خاص سوق دهد (این ایده مرکزی می‌تواند باور به خدا و دین، قانون، اخلاق، سنت‌های پیشینیان و … باشد)، را مطرح می‌سازند. این اصل نوعا به شکل نفی قوانین زندگی جمعی، سنت‌ها و هنجار‌های جامعه و اهداف تربیتی و آموزشی نمودار می‌شود. در چنین وضعیتی، فرد باید هر لحظه درحال آزمودن مسیر‌های جدیدی بوده و با عبور از خط قرمز‌ها و قوانین، زندگی نوآورانه و خاص خود را بسازد.

۳. نوعا برای هیچ یک از مرزبندی اخلاقی، دینی، تربیتی و قانونی اعتباری قائل نیستند.

۴. فرجام قطعی داستان را به سخره می‌گیرد و این سنت را بی‌معنا و پوچ تلقی می‌کند و از سوی دیگر، انسجام و هماهنگی را که در هنر، عاملی اصلی به شمار می‌رود نادیده می‌گیرد و عدم انسجام را در تمام هنر‌ها و فنون حتی معماری و نقاشی اصلی طبیعی و منطبق بر واقعیت اعمال می‌کند.

۵. از حیث معرفت‌شناسی با مقوله‌هایی، چون تعمیم بخشی، کلیت بخشی مخالفت کرده و ساختارشکنی، نسبیت اندیشی، فاقد آرمان‌گرایی بودن، جهانی‌سازی، منطقه‌ای و محلی فکر و عمل کردن، رهایی عمومی از قید و بند هر ارزش (توجه به عاری از ارزش بودن)، آزادشدن از قید و بند داستان‌ها و روایت‌ها و نقل قول‌های تاریخی را ترویج و تبلیغ می‌نماید.

۶. تکثراندیشی، فرار از وحدت، تنوع طلبی، اعتبار دادن به خرده فرهنگ‌ها، تلاش در جهت ساخت فرهنگ و جامعه متکثر را ترویج می‌دهد.

نظر به ویژگی‌های فوق، مکتب پست مدرنیسم، در پی بسط این شیوه ذهنی است که نوعا اندیشیدن برای رهایی از غل و زنجیر‌های فعلی بشریت بایستی صورت پذیرد و به واقع مکتب مزبور برای بنیان‌های دینی ارزشی قائل نیست و لذا در مواجهه با گزاره مهمی، چون موعودگرایی، آینده روشن برای بشر و تحقق جامعه آرمانی و ایده آل آتی (در عصر غیبت) هیچگونه ایده‌آلی نداشته و ندارد و نوعا نفی کننده هرگونه فرجام‌شناسی است.

این در حالی است که نگاه منجی‌گرایانه و موعودباورانه از عالم مبتنی بر تفسیری کلان، جهانی، فراگیر و هدفمند از عالم است که درصدد ایجاد طرحی نو در نظم فعلی جهانی در راستای رسیدن و تجلی بخشی حقیقتی پایدار و مبتنی بر ارزش‌های الهی است.

تاثیرات نهادینه سازی اندیشه‌های پست مدرنیسم مورد ترویج متفکرین غرب بر فرهنگ و اجتماع بسیار مورد توجه و دارای کارکردی ظریف و دقیق در جهت منافع نظام‌های غربی است.

فراواقعیت از مولفه‌های پست مدرنیسم با اتکا به رایانه‌ای شدن، تکنولوژی ارتباطات و رسانه‌ها با هم و از طریق تولید تصاویر و مدل‌هایی از واقعیت جای خود واقعیت را می‌گیرند و تمایز بین واقعیت و مدل‌های واقعیت محو شده است و این مدل‌ها هستند که واقعیت را تولید و یا حداقل تعریف می‌کنند.

ساراپ (ترجمه تاجیک، ۱۳۸۲) بیان می‌دارد سیاست سازان از طریق “شبیه‌سازی” با رسانه‌ها به واقعیت شکل و جهت می‌دهند، نشانه‌ها را می‌آفرینند و نیاز‌ها، تصورات و رفتار آدمی را شرطی کرده، با ایجاد فراواقعیت (واقعی‌تر از واقعیت) ذهنیت مردم را سازمان می‌دهند، لذا واقعیت دیگر نه در نتیجه تماس ما با جهان خارج نیست؛ بلکه چیزی است که صفحه تلویزیون یا بازی یا رسانه‌ها به ما عرضه می‌دارند.

مخلص کلام اینکه با ترویج و بسط اندیشه پست مدرنیسم در منجی‌گرایی و ظهور مصلح، می‌توان از آن جهت که این اندیشه بشر را بریده از گذشته و بدبین به آینده ساخته است و نوعا انسان مضطر فعلی را در نوعی برزخ نهاده است و روایت مشخصی را به وی ارایه نمی‌کند مورد نقد جدی قرار داد و این اندیشه تکثرگرا و نفی کننده روایت‌های کلان را اندیشه‌ای مردود برشمرد که با این‌که با شعار رهایی و آزادی انسان پا به میدان علم نهاده است، ولی در عمل ترویج این اندیشه غل و زنجیری است بر بشر نسبت به درک صحیح و مبتنی بر وعده‌های وحیانی داده شده در خصوص فرجام و آینده درخشان تاریخ بشر که همانا بسط و تبلور ارزش‌های والای انسانی و شکوفایی عقل و تمدن بیشتری در حکومتی عدل محور و ظلم ستیز است.

*دکترای مدیریت دولتی و عضو هیات علمی دانشگاه

bato-adv
مجله خواندنی ها