احمد زیدآبادی نوشت: دولت آمریکا با انتشار گزارش محرمانۀ اطلاعاتی این کشور در مورد قتل جمال قاشقچی روزنامهنگار در تبعیدِ سعودی، اذعان کرده است که ربایش یا قتل او با تأیید محمد بنسلمان ولیعهد عربستان صورت گرفته است.
دولت سعودی متقابلاً با انتشار بیانیهای، گزارش اطلاعاتی آمریکا را منفی، نادرست و غیرقابل قبول اعلام کرده است.
واقعیت این است که گزارش محرمانۀ اطلاعاتی آمریکا در دورۀ ریاست جمهوری دونالد ترامپ تهیه شده و شخص ترامپ نیز غیرمستقیم و جسته گریخته، اشاره و کنایههایی را در مورد دخالت بنسلمان در قتل قاشقچی مطرح کرده بود.
از این رو، دولت عربستان برای رد گزارش اطلاعاتی آمریکا دست پری ندارد چرا که اصل گزارش در دورۀ حضور دوستان نزدیک سعودیها در کاخ سفید تهیه شده و دولت بایدن فقط آن را از طبقهبندی محرمانه خارج کرده است.
حالا مسئله این است که دولت بایدن با چه انگیزهای گزارش محرمانه را منتشر کرده و این ماجرا چه تآثیری بر روابط آمریکا و عربستان به طور عام و سرنوشت بنسلمان به طور خاص به جا میگذارد؟
بایدن در طول مبارزات انتخاباتی خود وعده داده بود که گزارش فوق را منتشر خواهد کرد، اما عمل به این وعده را نمیتوان صرفاً به پایبندی او به تحقق وعدههای انتخاباتیش مربوط دانست. نامزدهای ریاست جمهوری در آمریکا و دیگر کشورها در طول مبارزات انتخاباتی خود وعدههای فراوانی میدهند، اما پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، فقط مواردی را که برای آنها سودمند است، به اجرا میگذارند.
بدین ترتیب، پرسش اصلی به این صورت در میآید که دولت بایدن از افشای دخالت بنسلمان در قتل قاشقچی چه سودی میبرد؟
در پاسخ میتوان گفت؛ دولت بایدن طبق سنت سیاسی حزب دمکرات آمریکا، دفاع از حقوق بشر را در سطح بینالمللی در دستور کار خود قرار داده است. این موضوع گرچه معمولاً به لزوم "دفاع از ارزشهای آمریکایی" یا "کرامت انسانی" تعبیر میشود؛ اما در عین حال، ابزار کاملاً مناسب و روشنفکرپسندی برای مقابله با دولتهای اقتدارگرای رقیب و یا دشمن آمریکا بخصوص چین و روسیه هم به شمار میرود.
آمریکا همواره متهم بوده است که نقض حقوق بشر در کشورهای رقیب و یا متخاصم خود را برجسته و همین موضوع را در کشورهای دوست خود، کمرنگ میکند. یکی از مثالهایِ همیشگی منتقدان سیاست آمریکا در این مورد، عربستان است که دولتهای آمریکا به دلایل مختلف از جمله روابط امنیتی راهبردی با آن در زمینۀ رعایت حقوق بشر مماشات میکنند.
دولت بایدن با افشای دخالت ولیعهد عربستان در قتل قاشقچی، به نظرم در درجۀ نخست در صدد رها کردن گریبان خود از این تعارض و تناقض بر آمده است تا از این به بعد، دست بازتر و خیال راحتتری برای محکوم کردن نقض حقوق بشر در دیگر کشورها را داشته باشد و به استانداردهای دوگانه متهم نشود.
هدف درجه دوم بایدن از اقدام خود، ارسال پیامی روشن به متحدان آن کشور بخصوص عربستان و شاید حتی اسرائیل است که از این پس، دولت آمریکا بر رفتارهای مرسوم آنها چشم نخواهد بست و باید مواظب اعمال و کردار خود باشند.
در این میان، اما سرنوشت روابط عربستان و آمریکا چه میشود و افشای دخالت ولیعهد جوان و جاهطلب عربستان در قتل قاشقچی چه تأثیری بر آیندۀ او میگذارد؟
روشن است که دولت بایدن قصدی برای تضعیف روابط قدرتمند و از هر جهت پر سودِ بین آمریکا و عربستان را ندارد و آشکارا میکوشد تا ماجرای بنسلمان را از اصل رابطه با سعودیها جدا کند. با این حال، دسترسی به این مقصود، به اهمیت نقش و جایگاه بنسلمان در خاندان سلطنتی سعودی مربوط میشود.
اگر یکی از اهداف آمریکا از افشای نقش بنسلمان در قتل قاشقچی آمریکا لزوم کنارهگیری او از مقام ولیعهدی باشد و خاندان سعوی نیز چنین هدفی را خط قرمز عبورناپذیر خود بدانند، به نظرم تنشی جدی در روابط دو کشور پیش خواهد آمد. برای پیشگیری و پرهیز از چنین تنشی، یکی از دو طرف باید هدفگذاری خود را تغییر دهد.
علیالظاهر طرف سعوی بر روی آیندۀ بنسلمان به گونهای سرمایهگذاری و حتی قمار کرده است که بسیار بعید است از تداوم قدرت به دست او صرف نظر کند. بنابراین، به احتمال بیشتر، آمریکا کنارهگیری بنسلمان را در دستور کار خود ندارد، اما میخواهد بلندپروازیها و رفتارهای بدون قاعدۀ او را بخصوص در نقض حقوق منتقدان مدنی و سیاسی داخلی مهار کند.
برادر ابن اقدام باید در دعواهای سیاسی درون آمریکا دید و نه چیزی بیش از ان
مثلا امتیاز برقرار ی رابطه عربستان با رژیم اشغالگر قدس.
در این صورت آیا کل بازی برای گرفتن این امتیاز نبوده؟
آیا ترکیه و همه ی طرف ها در زمین اسراییل بازی نکردند؟