نیکی کریمی و هدیه تهرانی و لیلا حاتمی سه بازیگر اصلی سینمای پس از انقلاب ایران هستند که فاصله ستاره بودن تا بازیگرهای ششدانگ و ماهر را پشت سر گذاشتند. آنها بیش از ربع قرن است که در سینمای ایران حضور دارند و هنوز هم در صف اول هستند و نقشهای مهم ایفا میکنند و دستمزدهای کلان میگیرند.
روزنامه هفت صبح در ادامه نوشت: هنوز هم بعضی اوقات گزینه ایفای نقش جوان اول محسوب میشوند. رابطه این سه نفر چندان دوستانه نیست هرچند احترام یکدیگر را رعایت میکنند و علیه هم حداقل در محافل عمومی حرفی نمیزنند! اینجا برای کسانی که میخواهند کارنامه شغلی این سه بازیگر را مرور کنند پنج فیلم برگزیده هرکدام را معرفی کردهایم.
یک: سلطان اولین فیلم هدیه تهرانی که در پروبال دادن کاراکتر سینمایی او بسیار کارآمد بود. دختری متکی به نفس، صریح، سلیمالنفس و مهرورز. او در این فیلم با فریبرز عربنیا همبازی بود. کیمیایی هردوی این ستارهها را مفت و مسلم از دست داد.
دو: قرمز. فیلم تاثیرگذار و حتی آزارنده فریدون جیرانی. بر پایه کاراکتر سینمایی هدیه تهرانی شکل میگیرد. زنی متکی به نفس و جسور که گرفتار عشق جنونآمیز و سادیستیک همسرش میشود و کار به شکنجه و فرار و قتل ختم میشود. پرسونای تهرانی دیگر کاملا شکل گرفته است.
سه: شوکران. اولین نقش پیچیدهای که هدیه تهرانی برعهده گرفت. داستان پرستار به ظاهر اغواگری که در عشق یک مهندس متاهل میافتد و به ازدواج او در میآید، اما فرجام تلخی در انتظار اوست. دومین همکاری او با فریبرز عربنیا باز هم نتیجه خوبی به بار میآورد هرچند اینبار کاراکتر تهرانی ضربهپذیرتر و حساستر از سلطان است.
چهار: کاغذ بیخط. سینماگران یکبهیک تلاش میکنند با تزلزل در پرسونای خونسرد و با اعتمادبهنفس هدیه تهرانی تماشاگر را غافلگیر کنند. در کاغذ بیخط ناصر تقوایی هدیه تهرانی را به شمایل یک زن بازیگوش خانهدار که درگیر زندگی روزمره با دو فرزند کوچکش است و همینطور اشتیاقش برای نویسنده شدن و همینطور بدبینیاش به شوهر مرموزش. تهرانی اینبار شکستنیتر از همیشه بهنظر میرسد.
پنج: چهارشنبهسوری. اصغر فرهادی دیگر چیزی از پرسونای هدیه تهرانی باقی نمیگذارد. تهرانی وشمایل مشهورش مثل موم در دست کارگردان است که در روند داستان در حرکتی مستمر شمایل و غرور مشهور کاراکتر تهرانی را در هم میشکند و از تهرانی لحظات نفسگیر بازیگری اخذ میکند. تهرانی دومین سیمرغ بلورین خود را برای این جانفشانی سینمایی دریافت میکند. بیجهت نیست که پس از چهارشنبهسوری تهرانی به ادامه فعالیت سینماییاش سست میشود. دیگر دستش را به دیوار ته تونل رسانده بود.
تبصره: غریبانه، چتری برای دو نفر، دستهای آلوده، پرسه در مه و روزهای نارنجی.
یک: عروس. نیکی کریمی در ۱۸سالگی با چهره جالبش که روی بیلبوردهای شهری نصب شده بودند فضای تهران سال ۱۳۷۰ را به شکل کامل تغییر داده بود. اولین تاکید مستقیم سینمای ایران بر چهره زیبای یک بازیگر که باید در تاریخ سینمای پس از انقلاب ایران ثبت شود. نقش، اما پیچیدگی خاصی نداشت و کسی هم از یک بازیگر تین ایجر انتظار بیشتری هم نداشت.
دو: سارا. در فاصله دو سال پس از عروس، نیکی کریمی در سارا یکی از پختهترین نقشآفرینیهای خود را به نمایش میگذارد. بر مبنای نمایشنامه خانه عروسکها از ایبسنو در نقش زنی جوان و خانهدار و سنتی که وقتی همسرش به بستر بیماری میافتد، پوسته ملاحظات و قواعد را میشکافد و بهتکاپوی به دست آوردن نقش مهمتری در زندگیاش میافتد. بازی کریمی در این نقش پیچیده آنقدر خوب بود که دو جایزه بینالمللی از نانت و سن سباستین برای او به ارمغان میآورد، اما عجیب است که در ایران کسی متوجه ظرافتهای این نقشآفرینی نشد.
سه: دو زن. نقش زنی ستمدیده که از تعصبات پدر و همسر و آزارهای یک معشوق دیوانه فرصتهای زندگیاش را یکبهیک از دست میدهد، اما در نهایت با جمع کردن امیدهایش دوباره به زندگی و تحصیل باز میگردد. فیلمی تیپیک از تهمینه میلانی که فرصت دلپذیری برای هنرنمایی نیکی کریمی ایجاد کرده بود. عجیب آنکه باز هم جشنواره فجر جواب این هنرنمایی سینمایی را نداد.
چهار: نیمه پنهان. دومین همکاری تهمینه میلانی در فیلمی کم نام و نشان که بازی بسیار پختهای از نیکی کریمی را در خود دارد. در نقش دانشجوی پرشور دوران انقلاب که دلباخته مردی باتجربه میشود، اما در یک سوءتفاهم او را از دست میدهد.
پنج: چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت. نقشی سخت و پر زحمت در فیلم بهروز جلیلوند. یک درام اجتماعی پر فراز و نشیب و اشک درآور که کریمی به خوبی از پس این نقش بر میآید. بازی نیکی کریمی منجر میشود که فیلم از ژانر نمایش محنت به مرزهای جدیدی برسد.
تبصره: بوی پیراهن یوسف، پری، جهان پهلوان تختی، دیوانهای از قفس پرید، مرگ ماهی.
یک: لیلا. فیلم مشهور داریوش مهرجویی. یک ملودرام ظریف و پر تب و تاب که بدون چهره و پرسونای لیلا حاتمی قابل تصور نبود. حاتمی نشان داد که یک بازیگر غریزی است که برای متقاعد ساختن تماشاگر تلاش چندانی احتیاج ندارد. همذات پنداری تماشاگر همراه اوست.
دو: شیدا. در نقش پرستاری دلسوز در دوران جنگ که با آرامش و درونگرایی خود یک مجروح جنگی را شیفته خود میسازد. لیلا حاتمی نشان میدهد که در نمایش تجلیات مذهبی و معنوی مهارت ویژهای دارد. تبریزی مثل مهرجویی متوجه گیرایی و تاثیر تن صدای حاتمی در تک گوییها میشود و از آن بهخوبی استفاده میکند.
سه: در دنیای تو ساعت چند است؟ فیلم عاشقانهای که صفی یزدانیان ساخت و بر مبنای شیمی علی مصفا و لیلا حاتمی شکل گرفته است. پرسونای لیلا حاتمی به شکل موکدی در این فیلم پروبال میگیرد و به موتور محرکه فیلم بدل میشود.
چهار: من. تصویری دگرگونه از لیلا حاتمی. اینجا زنی است متکی به نفس و حتی خشن که رابطهای سادو مازوخیستی با مرد جوانی که به نظر کارمند او در شبکه پیچیده فعالیتهای غیرقانونیاش است شروع میکند. این نقش با کاراکتر مرسوم لیلا حاتمی متفاوت بود و به شدت مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
پنج: رگ خواب. بازگشت لیلا حاتمی به پرسونای زن ظریف و شکننده و تاثیرپذیر، اما این بار به شکلی کاملا مبالغهآمیز و تشدیدکننده. او فاقد اعتماد به نفس و متزلزل به تصویر کشیده میشود. حاتمی برای این نقش سنگ تمام میگذارد و یکی از نقاط عطف دوران بازیگریاش را به نمایش میگذارد و دومین سیمرغ خود را میگیرد.
تبصره: دلشدگان، ارتفاع پست، بیپولی، هر شب تنهایی، پله آخر، جدایی نادر از سیمین.