وقتی استودیوی «تلتیل» به واسطه مشکلات مالی ورشکسته شد – پیش از اینکه LCG Entertainment تمامی حقوق و نام آن را بخرد – بسیاری امید داشتند استودیوی «دونتناد» بتواند راه این تیم را پیش بگیرید و عناوین داستان محور جذابی را در اختیار مخاطبان قرار دهد. با این حال دونتناد به ساخت عناوین ادونچر اپیزودیک اکتفا نکرد و با ساخت «ومپایر» ثابت کرد یک استودیوی همه فن حریف است.
روزنامه هفت صبح در ادامه نوشت: به واسطه همین موضوع انتظارات از این تیم فرانسوی بالا رفت، ولی حالا که نوبت به ساخته جدید آنها یعنی بازی Twin Mirror رسیده شاهد افت کیفی وحشتناک استودیوی مذکور هستیم. عنوانی که انتظار میرفت داستانی مهیج و پر پیچ و خم را ارائه کند به یک بازی متوسط با داستانی ساده و شلخته تبدیل شده که اگر از چند صحنه به خصوص و یک ویژگی گیم پلی آن فاکتور بگیریم هیچ عنصر جذابی برای ارائه ندارد.
یک: از همان دقایق نخست بازی کردن Twin Mirror مشخص میشود که سازندگان تاثیر بزرگی از چندین سریال مشهور تلویزیونی از جمله Twin Peaks و MR. Robot گرفتهاند؛ تاثیری که در سراسر بازی مشاهده میشود که این موضوع با توجه به سبک آن – که در ابتدا قرار بود اثری اپیزودیک باشد – اصلا عجیب نبود. چیزی که عجیب است الهامگیری سطحی TW از آثار نام برده است. متاسفانه ساخته جدید دونتناد نقطه قوت این استودیو را به نقطه ضعفش تبدیل کرده است.
اثری داستان محور با روایتی بسیار معمولی و به دور از هیجان. داستان از اینجا شروع میشود که شخصیت اصلی بازی یعنی سم در حال رفتن به یک مراسم تدفین است. سم روزنامهنگاری نسبتا موفق است که به واسطه مرگ دوستش یعنی «نیک» به «بس وود» شهر زادگاهش برمیگردد، اما حضور او در این شهر به حضور در این مراسم ختم خلاصه نشده و او درگیر پرونده مرگ نیک میشود. داستان شروع جالبی دارد، ولی هر چقدر که در بازی بیشتر پیشروی میکنید، بیشتر دوست دارید داستان آن زودتر تمام شود!
دو: این حقیقت دلایل مختلفی دارد که همگی دستبهدست هم دادند تا شما نتوانید از ایده تیم سازنده لذت ببرید. نخست خود داستان که عاری از هیجان و کشش لازم است. سم روزنامهنگاری است که به واسطه نوشتن گزارشی در مورد شرایط سخت کار در معدن «بس وود» مورد تنفر مردم شهر قرار گرفته است، زیرا پس از انتشار این گزارش معدن بسته شده و بسیاری از افراد این شهر از کار بیکار میشوند.
از طرفی متوجه میشویم معشوقه سابق او نه تنها همچنان در شهر زندگی میکند بلکه مدتها با نیک رابطه داشته، موضوعی که سم را بر سر یک دو راهی قرار میدهد که آیا باید بیخیال پرونده شود یا اینکه به واسطه گذشته و البته روابط دوستانهاش با دختر کوچک نیک، ماجرای کشته شدن پدرش را پیگیری کند. همانطور که میبینید داستان شروع خوبی دارد و شما را امیدوار میکند که یک روایتی هیجانانگیز را دنبال کنید، اما پس از گذشت ۴۵دقیقه مشخص میشود که نه تنها قصه خیلی ساده است بلکه حتی بازی از منظر Pacing مشکلاتی جدی دارد.
به بیان دیگر TW نه تنها هیچ هیجانی به شما القا نمیکند بلکه به واسطه روند کندش خیلی زود شما را از بازی زده میکند. همانطور هم که از این دست آثار انتظار میرود بازی یک پیچش نهایی دارد، اما حقیقتا این پیچش عاری از هرگونه جذابیت است و به طور کلی نه میتواند شما را هیجانزده کند نه غافلگیر.
سه: گفتیم که داستان بازی چنگی به دل نمیزند، اما گیم پلی چطور؟ خب باید گفت گیم پلی هم به شدت معمولی و به جز یک نمونه بدون هیچ ویژگی هیجانانگیز است. سم میتواند محیط را بررسی کرده، مدارک را کنار هم قرار دهد و بعضی اوقات هم بین گزینهها انتخاب کند. متاسفانه بازی هیچ پازل خاصی هم ندارد شاید در کل بازی تعداد این پازل از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر باشد.
حل کردن این پازلها هم به شدت راحت و شاید به جز یک مورد عاری از هیچگونه پیچیدگی خاصی است. دو فاکتور مهم در داستان و گیم پلی بازی وجود که از همان روز نخست سازندگان روی آن مانور میدادند؛ نخست حضور یک کاراکتر جانبی همیشه همراه سم و دوم وجود مکانیکی به نام Mind Palace در حقیقت این دو ویژگی هستند که باعث تفاوت Twin Mirror با دیگر آثار مشابه داستان محور میشوند.
سوال اینجاست که آیا سازندگان توانستهاند در اجرا کردن این دو فاکتور موفق عمل کنند؟ در جواب باید گفت هم بله هم خیر. در مورد کاراکتر جانبی که در حقیقت یک شخصیت خود ساخته توسط سم است باید گفت بازی به طرز عجیبی از این منظر مشابه سریال مستر روبات است البته کپی درجه دو آن. به معنای سادهتر در اینجا هم شاهد روابطی بسیار شبیه روابط مستر روبات و الیوت در سریال مستر روبات هستیم.
چهار: بازی Twin Mirror یک اثر به شدت ناامیدکننده است. داستانش چنگی به دل نمیزند، کاراکترهایش بیروحاند و در بخش گیم پلی هم به جز Mind Palace هیچ نکته خاصی ندارد. به صورت خلاصه TW شاید اثری ضعیف نباشد، اما بسیار پایینتر از استانداردهایی است که استودیو دونتناد در عناوینی همچون «لایت ایز استرنج» و «ومپایر» پایهگذاری کرده بود.