فرارو- "جوزف نای*" استاد علوم سیاسی "دانشگاه هاروارد" و واضع نظریه "قدرت نرم"، در گزارشی برای "پایگاه خبری پراجکت سیندیکیت"، به یک چالش اساسی دولت بایدن یعنی جلب اعتماد بین المللی برای آمریکا اشاره میکند و معتقد است که دولت جدید آمریکا، با بحرانِ تضعیف قابل توجه قدرت نرم این کشور در عرصه بین المللی رو به رو است. وی در این رابطه مینویسد:
«دوستان و متحدان آمریکا، عمیقا به این کشور بی اعتماد شده اند. اعتماد، رابطه بسیار نزدیکی با حقیقت دارد و رئیس جمهور ترامپ، عمیقا به حقیقت بی اعتناست و حتی آن را تحریف میکند. تمامی روسای جمهور آمریکا دروغهایی را به زبان آورده اند. با این حال، هیچکدام از آنها در سطح و مقیاس ترامپ عمل نکرده اند. ترامپ عملا با رویههای غلط و توام با دروغ خود، سرمایه یِ اعتماد به دولت آمریکا را نابود کرده است. نظرسنجیهای بینالمللی نشان میدهند که قدرت نرم آمریکا و جذابیت آن، در دوره ریاست جمهوری ترامپ، به نحو قابل ملاحظهای سقوط کرده و تضعیف شده است».
به گزارش فرارو، آیا رئیس جمهور منتخب آمریکا "جو بایدن" خواهد توانست اعتماد به آمریکا را بار دیگر احیا کند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که در کوتاه مدت، بله. تغییر سبک و شیوه رهبری آمریکا در کوتاه مدت، موضع و جایگاه آمریکا در اغلب کشورها را بهبود خواهد بخشید. ترامپ یک رئیس جمهور پَرت و عجیب و غریب در میان روسای جمهور تاریخ آمریکا بود. ریاست جمهوری وی، نخستین منصبی بود او در عالم سیاست کسب کرد. وی پس از گذراندن تجربههایی در صنعت املاک نیویورک و همچنین شرکت در شوهای تلویزیونی مختلف، توجهات را به خود جلب کرد و در اتفاقی عجیب، راهی کاخ سفید شد.
در مقابل، جو بایدن یک سیاستمدار باسابقه است که تجربیات زیادی در عرصه سیاست خارجی آمریکا دارد و سالها به عنوان سناتور و همچنین معاون رئیس جمهور آمریکا، کسب تجربه کرده است. از زمان پیروزی بایدن در انتخابات، موضع گیریها و بیانیههای او، تا حدی توانسته اند دوستان و متحدان آمریکا در اقصی نقاط جهان را بار دیگر تا حدی نسبت به آمریکا، مطمئن سازد (اگرچه چالشها در این زمینه فراوان هستند).
مشکل اصلی ترامپ با متحدان آمریکا، شعار وی یعنی "اول آمریکا/America First" نبود. همانطور که من در کتاب اخیر خود با عنوان "آیا اخلاقیت از اهمیت برخوردارند؟ روسای جمهور آمریکا از روزولت تا ترامپ" نوشته ام، مسوولیت اصلی روسای جمهور، ترویج و تامین منافع ملی کشورهایشان است. مساله اصلی در این میان این است که یک رئیس جمهور، چگونه منافع ملی کشورش را تعریف میکند.
ترامپ تعاریف کوته فکرانه و تنگ نظرانهای را در مورد منافع ملی انتخاب کرد و به قول "جان بولتون" مشاور امنیت ملی سابق خود، گاهی اوقات منافع ملی آمریکا را با منافع مالی، سیاسی و شخصی خود اشتباه میگرفت. از زمان "هری ترومن"، بسیاری از روسای جمهور آمریکا، اغلب دیدگاه وسیع و گستردهای را در مورد مفهوم منافع ملی اتخاذ کرده اند و این مفهوم را با دغدغهها و منافع شخصی خود اشتباه نگرفته اند. به عنوان مثال، ترومن، کمک به دیگر کشورها را در راستای منافع ملی آمریکا ارزیابی میکرد. وی حتی حاضر شد نام خود را در قالب "طرح مارشال"، جهت کمک به بازسازی اروپا در دوره پس از جنگ جهانی، مطرح سازد.
در مقابل، ترامپ علنا به اتحادها و دیپلماسی چندجانبه که در تاریخ آمریکا پدیدههایی قدیمی به شمار میرفتند، بی احترامی کرد و کشورش را از بسیاری از توافقات و اتحادهای بین المللی خارج کرد. وی حتی جهت تحت فشار قرار دادن چین (در بحث تجاری)، رویِ کمک متحدان آمریکا حساب نکرد و در اقدامات عجیبی، بر علیه متحدان آمریکا نیز اعمال تعرفه کرد.
خروج یکجانبه ترامپ از "توافق آب و هوایی پاریس" و همچنین "سازمان بهداشت جهانی"، اعتماد جهانی به ایالات متحده آمریکا جهت مشارکت در برخورد با چالشهایی نظیر گرم شدن رو به رشد کره زمین و همچنین مقابله با شیوع جهانی ویروس کرونا را عمیقا زیر سوال برده است. طرح بایدن مبنی بر بازگشت وی به هر دو نهاد و سازمان، میتواند مزایا و منافعی فوری و قطعی برای آمریکا به دنبال داشته باشد و تا حدی، قدرت نرم جهانی این کشور را تقویت کند.
با این حال، بایدن با یک مشکل عمیقتر در زمینه بی اعتمادیِ جامعه جهانی به آمریکا رو به رو است. بسیاری از متحدان آمریکا در حال طرح این پرسش هستند که چه بر سرِ دموکراسی آمریکایی آمده است؟ چطور کشوری نظیر آمریکا که در سال ۲۰۱۶، یک رئیس جمهور عجیب و غریب نظیر ترامپ را به جامعه جهانی معرفی کرد، میتواند تضمین دهد که نمونهای مشابه را در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۸ و یا در سالهای آتی، مجددا ارائه نخواهد کرد. آیا دموکراسی آمریکایی رو به زوال است و این کشور، روز به روز غیرقابل اعتمادتر میشود؟
بی اعتمادی به دولت و نهادهای آمریکایی، همزمان با ظهور ترامپ در قدرت آغاز نشده است. پس از جنگ جهانی دوم، سه چهارم از آمریکاییها بر این باور بودند که اعتماد بسیار بالایی به دولت آمریکا دارند (آمریکا یکی از قدرتهای فاتح جنگ جهانی دوم بود). پس از جنگ ویتنام و بحران "واترگیت" (در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی)، این میزان از اعتماد به دولت آمریکا، به یک چهارم تقلیل یافت.
شاید بتوان گفت که بهترین نمایش قدرت و مقاومت اساسیِ فرهنگ دموکراتیک آمریکایی را میتوان در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ این کشور مشاهده کرد. در جریان این انتخابات، علی رغم وقوع بدترین پاندمی در قرن اخیر، شمار بسیار زیادی از رای دهندگان آمریکایی، مشارکت سیاسی داشتند و هزاران مقام محلی از گروهها و احزاب مختلف آمریکا، اجرای درست و صادقانه انتخابات را یک وظیفه مدنیِ اساسی برای خود قلمداد میکردند.
با این همه، آمریکاییها و به خصوصو شخصِ جو بایدن، هنوز با دغدغههای متحدان خود در جهان مبنی بر این مواجهند که آیا آنها قابل اعتماد هستند؟ آیا تضمینی وجود دارد که شخصی نظیر ترامپ در سالهای آتی، پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نخواهد شد و نظم و سازوکارهای بین المللی را از بین نخواهد برد؟ متحدان آمریکا عمیقا به پدیدههایی نظیر قطبی شدن سیاسیِ شدید جامعه و احزاب آمریکایی، خودداری ترامپ از پذیرش شکست در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا، و همچنین خودداری رهبران عالی رتبه حزب جمهوریخواه در محکوم کردن رفتارها و اقدامات ترامپ و یا اذعان به پیروزی جو بایدن، اشاره میکنند.
ترامپ و هواداران افراطی اش، عملا جو غالب در داخل حزب جمهوریخواه را به دست گرفته اند. برخی منابع خبری آگاه در آمریکا گزارش میدهند که حدودا نیمی از جمهوریخواهان سنا از ترامپ بد میگویند و با او مخالفند، با این حال، اغلب آنها از ترامپ هراس نیز دارند. اگر ترامپ پس از خروج از قدرت، سعی کند تا همچنان قدرت را در حزب جمهوریخواه در دست داشته باشد، بایدن مشکلات زیادی را در مسیر کار کردن با جمهوریخواهانِ سنای آمریکا در پیش خواهد داشت.
اکنون اغلب آمریکاییها خواستار همکاری گسترده کشورشان با جامعه جهانی و رها کردن رویههای انزواجویانه دونالد ترامپ هستند. بایدن قول داده تا به محض به قدرت رسیدن، اقداماتی فوری را برای احیای همکاریهای بینالمللی آمریکا انجام دهد که البته این مساله در نوع خود برای این کشور و قدرت نرم جهانی آن مفید است. با این حال، مساله اصلی این است که متحدان آمریکا مطمئن شوند که بار دیگر فردی نظیر ترامپ، پا به عرصه قدرت سیاسی در این کشور نخواهد گذاشت و تمامی رشتهها را پنبه نخواهد کرد.
جو بایدن باید کارهای زیادی انجام دهد تا دوقطبیِ سیاسی حاکم بر این کشور را مدیریت کرده و عملکرد مناسبی را از خود در بحث مدیریت ویروس کرونا و بهبود اقتصادی آمریکا، نشان دهد. آنچه مسلم است این نکته میباشد که دولت بایدن، با چالشی جدی از حیث احیای اعتبار بین المللی آمریکا رو به رو است و باید در این زمینه، وقت و انرژی زیادی را صرف کند.
*جوزف نای، وی استاد دانشگاه هاروارد و واضع نظریه "قدرت نرم" است.