کوروش احمدی نوشت: این انتخابات امریکا میتواند مقدمه تغییر چهره حزب جمهوریخواه باشد. حزبی که سفیدها و رنگینپوستان یقه آبی و یعنی زحمتکش در آن اهمیت خواهد داشت. ترامپ بیش از هر کاندیدای جمهوریخواه طی ۶۰ سال گذشته رای این اقشار را به دست آورده و این نمیتواند به خاطر شخص ترامپ نژادپرست باشد. در دوره جدید این حزب شاید بیشتر از سیاستهای نئولیبرالی فاصله بگیرد و جناح ضد دولت آن یعنی مداخله کمتر دولت تضعیف شود.
کوروش احمدی دیپلمات سابق کشورمان در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: اکنون میتوان جو بایدن را تقریبا برنده انتخابات نفسگیر و شاید بیسابقه اخیر در تاریخ امریکا به شمار آورد، این انتخابات ویژگیهای مهمی داشت که میتواند سالها سیاست در امریکا را تحت تاثیر قرار دهد. برخی برداشتهای اولیه در این رابطه به شرح زیر قابل تلخیص است:
۱- مطابق نتایج اعلام شده تا پنجشنبه، حدود ۶۷ درصد از ۲۳۹ میلیون واجد شرایط رای دادن در انتخابات شرکت کردند. با توجه به ادامه شمارش در بسیاری از ایالتها درصد مشارکت ممکن است بیشتر باشد. در حالی که مشارکت در انتخابات ۲۰۱۶ حدود ۵۶ درصد بود، مشارکت بسیار بالا در این انتخابات که طی ۱۲۰ سال گذشته در امریکا بیسابقه بوده، حاکی از اهمیت ویژه و استثنایی این انتخابات برای مردم امریکاست.
در دموکراسیهایی که در مورد اصول بنیادین اداره جامعه بین نخبگان اجماع وجود دارد و سیاست داخلی بر اساس قانون اساسی و سیاست خارجی بر مبنای منافع ملی اداره میشود، دولتهایی که جایگزین یکدیگر میشوند، معمولا دارای تفاوتهای اساسی با هم نیستند و تغییرات نیز بر زندگی مردم عادی تاثیر چندانی ندارد.
در چنین شرایطی مردم کمتر سیاسیاند و میل به مشارکت در انتخابات در آنها معمولا کمتر است. این رویه معمول در امریکای ترامپ به هم خورد. تلاش ترامپ برای اعمال تغییرات عظیم در سیاست داخلی و خارجی امریکا یکی از دلایل افزایش حساسیت انتخابات و شرکت شمار خیلی بیشتری در انتخابات شد.
۲- اگرچه ترامپ و بایدن هر یک سیاست و خطمشی خاص خود را داشتند، اما دعوا در این انتخابات کمتر در مورد سیاست و خطمشی آنها در ارتباط با موضوعات مهم بود. آنچه بیشتر در مرکز توجه قرار داشت، شخصیت دو رقیب و تمایز آشکار بین آن دو بود.
آنچه بیشتر در مرکز توجه قرار داشت، شخصیت دو رقیب و تمایز آشکار بین آن دو بود. ترامپ طی ۵- ۴ سال گذشته به لحاظ فرهنگی و اخلاقی به شخصیتی بسیار مناقشهبرانگیز تبدیل شده بود و از اینرو انتخابات گذشته را میتوان بیش از هر چیز رفراندمی در مورد ترامپ به حساب آورد.
آرای عمومی بسیار بالا به بایدن (نزدیک به ۴ میلیون بیشتر) میتواند به این معنی باشد که شماری خارج از پایگاه رای سنتی دموکراتها نیز به او رای دادهاند. همچنین عملکرد بهتر حزب جمهوریخواه در انتخابات کنگره و مجالس ایالتی این برداشت را که شخص ترامپ هدف برخورد منفی رایدهندگان بوده و نه حزب او را تقویت میکند. حزب جمهوریخواه تاکنون در مجلس نمایندگان ۶ کرسی به دست آورده و ممکن است کنترل سنا را هم حفظ کند.
همچنین دموکراتها تاکنون نتوانستهاند کنترل هیچ مجلس ایالتی را به دست آورند. این به این معناست که ظاهرا برخورد منفی رایدهندگان بیشتر متوجه شخص ترامپ بوده که بیش از پیش به شکل یک فرقه یا کالت با شماری پیرو و فدایی درآمده بود.
۳- یکی از ویژگیهای دوره ریاستجمهوری ترامپ که انعکاس وسیعی در مبارزات انتخاباتی نیز داشت، باز شدن مجدد شکاف بین ایالات پیروز و شکست خورده در جریان جنگ داخلی در دهه ۱۸۶۰ بود.
ترامپ به دفعات، بهصراحت یا به تلویح، از ائتلاف ایالات جنوب (Confederacy) و پرچم و سمبلهای آن که یادآور بردهداری و برتری سفیدپوستان است، به بهانه آزادی بیان دفاع و برخلاف اغلب جمهوریخواهان با حذف این سمبلها مخالفت کرد. حمایت ترامپ از Confederacy موجب تشویق باندهای نژادپرست و مسلح و به یکی از موضوعات مهم در جریان مبارزات انتخاباتی تبدیل شد.
۴- در بین کاندیداهای احزاب ثالث، کاندیدای حزب لیبرترین حدود ۶/ ۱ میلیون رای در سراسر امریکا بهدست آورده و شمار رای او در برخی ایالات رقابتی بیشتر از فاصله آرای بین ترامپ و بایدن بوده است. اگر فرض کنیم که بخشی از آرای داده شده به این حزب دست راستی میتوانست در غیاب کاندیدای آن نصیب ترامپ شود، میتوان گفت که او تاحدودی در شکست ترامپ در این ایالات نقش داشته است. این در حالی است که ظاهرا کاندیدای حزب سبز که یک حزب دست چپی است، بهطور غیررسمی از هوادارانش خواسته بود که در ایالات رقابتی به بایدن رای دهند.
۵- ترامپ اگرچه باخت، اما عملکرد او در مجموع بد نبود، بهخصوص برد راحت او در ایالاتی مثل فلوریدا، اوهایو و آیووا نشان داد که بلوک رایی که او طی این ۴ سال ایجاد کرده، بعید است که به این زودی مستحیل شود. او به سمبل یک حرکت پوپولیستی دست راستی تبدیل شد که آرای سفیدهای یقه آبی و مردم مناطق روسایی و شهرهای کوچک در مرکز آن قرار دارد. این جریان ممکن است تا مدتها ادامه حیات داده و جو سیاسی در امریکا را تحت تاثیر قرار دهد.
مهمترین ویژگی این جریان مبارزه با روند جهانی شدن، مخالفت با مهاجرت و سیاستهای زیست محیطی خواهد بود. اگر چه بخش مهمی از پایگاه رای ترامپ منطبق بر پایگاه سنتی حزب بود، اما ترامپ میتواند در صورت روی برگردان حزب از او باز هم برای مدتی یک نیروی تاثیرگذار در طیف راست در امریکا باشد. این امر البته تا حدودی بستگی به علاقه ترامپ برای ادامه فعالیتهای سیاسی و نیز تعیین تکلیف دعاوی متعدد حقوقی علیه او دارد. به همین ترتیب، با توجه به عملکرد بسیار خوب جناح چپ حزب دموکرات به رهبری برنی سندرز در دوره مقدماتی، بایدن نیز نخواهد توانست به زودی از شبح برنی سندرز که مبلغ دولت رفاه و نوعی سوسیالیسم بود، خلاصی یابد.
۶- حرکت سیاسی ترامپ میتواند حزب جمهوریخواه را که بعد از جورج بوش پسر دچار تحول شده بود، بار دیگر متحول کند. ویژگی ترامپ هم در دور قبل و هم در این دور این بود که با تاکید بر مبارزه با روند جهانی شدن و رفتن مشاغل به خارج، سفیدهای یقه آبی و کمتر تحصیلکرده را جذب و این گروه از رایدهندگان را به یکی از پایههای رای حزب جمهوریخواه تبدیل کرد. این در حالی است که این حزب بهطور سنتی در پی بسیج نخبهها و اهالی حومههای مرفهنشین شهرها و روستاییان محافظهکار بود. این تحول میتواند تاثیری دیرپا بر حزب و تحولات آتی آن داشته باشد.
۷- با توجه به حوادث و آشوبهای نژادی اخیر، نژادپرستی و مساله نظم و قانون نیز در دستور کار انتخابات بود. بایدن و ۹۶ درصد از کسانی که به او رای دادند، معتقدند که نژادپرستی یک مشکل سیستمیک در جامعه و در پلیس امریکاست. در مقابل ترامپ و حدود ۸۸ درصد از کسانی که به او رای دادند، بر آن بودند که تظاهرات ضدنژادپرستی و درخواست برای کاهش بودجه پلیس عامل مهمی در حمایت آنها از ترامپ بوده است. دموکراتها پذیرفتهاند که حمایت از نظرات افراطی در این رابطه هم در انتخابات ریاستجمهوری و هم در انتخابات سنا و مجلس نمایندگان به آنها لطمه زده است.
۸- این انتخابات همچنین میتواند مقدمه تغییر چهره حزب جمهوریخواه باشد. حزبی که سفیدها و رنگینپوستان یقه آبی و یعنی زحمتکش در آن اهمیت خواهد داشت. ترامپ بیش از هر کاندیدای جمهوریخواه طی ۶۰ سال گذشته رای این اقشار را به دست آورده و این نمیتواند به خاطر شخص ترامپ نژادپرست باشد. در دوره جدید این حزب شاید بیشتر از سیاستهای نئولیبرالی فاصله بگیرد و جناح ضد دولت آن یعنی مداخله کمتر دولت تضعیف شود.