سـرنـوشـتـش مشابه اصلاحطلبان؛ دلسوز و مردمی است. میخواهد آنچه مردم میخواهند را اجرا کند و زیر بار فشارهایی نرود که خواست اکثریت برایشان بیاهمیت است. همین ویژگیها او را محبوب کرد و همین محبوبیت را تاب نیاوردند و دستور به کنار گذاشتنش دادند. اگر این شرایط با وضعیت اصلاحطلبان واقعی مقایسه شود، بدون شک شباهتها بسیار فراوانتر از تفاوتهاست و محور رفتار و عملکرد هر دو در رضایت مردم خلاصه میشود.
اصلاحطلبان زیادی بودند که بهخاطر تن ندادن به خواست اقلیت دلواپس و خودداری از سکوت تحمیلی در سیبل هجمهها و اتهامزنیها و... قرار گرفتند تا جایی که از عرصه خدمت محروم شدند، اما اینان هم مانند فردوسیپور راضی به ترک وطن نشدند. عادل میگوید: «من شخصا برای افرادی که ترجیح دادند از ایران بروند احترام قایلم، اما خودم عِرق وحشتناکی به وطنم دارم و تمام تلاشم این بوده که در کشورم کار کنم.» او آنچه را بیان کرد که بسیاری از اصلاحطلبان اصیل بدان پایبند هستند بهنحویکه باوجود سختیهای زیادی که به آنها وارد شد چنین اعلام کردند که اصلاح کشور تنها در داخل مرزها ممکن است و نمیتوان امیدی به خارج از کشور داشت.
شعار حذفکنندگان چیست؟
اما چه شده که نیروهای متعهد زمانی که در اوج محبوبیت قرار میگیرند از گردونه خارج میشوند؟ بهطور طبیعی تکلیفی که آنها در مسیر اصلاحات برای خود در نظر دارند، پایانی ندارد که اگر به آن نقطه رسیدند بهصورت خودخواسته ترک مسئولیت کنند، بلکه نیروهای پنهان درصدد حذف آنها هستند. این روال در صداوسیما و سیاست یکسان است و تفاوتی با هم ندارد علاوه بر این انگیزه طردکنندگان هم مشابه یکدیگر است. شعار نیروهای پنهان و پیدا در حذف نیروهای متعهد «با ما باش تا بمانی» است.
تبعات حذف نخبگان در کشور
آنچه در ماجرای حذف افراد مورداعتماد و محبوب جامعه رخ میدهد محروم کردن کشور از یک تفکر اصلاحگر و سازنده است. زمانی که فردوسیپور میگوید: «دلم برای گزارشگری تنگ شده است» یا چهرههای نخبه سیاسی در طیف اصلاحطلب که از عملکرد برخی اصولگرایان در کرسیهای قدرت ناراضی هستند و میگویند: «اگر به ما اجازه حضور در قدرت داده میشد راهکارهای خوبی برای اداره کشور داشتیم» یعنی حرکتی برخلاف انتظار جامعه؛ انتظاری که میداند راه پیشرفت با اصلاح و فعالیت نخبگان تمام عرصههاست و حذف این نیروها تنها کمک بزرگی به پسرفت و انباشته شدن مشکلات میشود.
سکوتی پر از معنا
سکوت اعضای گعده حذفشدگان مهمتر از سخن گفتن آنهاست، چراکه این سکوت پر از حرفهای ناگفته است و جامعه تفاسیر زیادی از این سکوت دارد که برای اصحاب قدرت و دلواپسانی که سببساز این سکوت شدهاند خوشایند نیست. عادل فردوسیپور یکی از این چهرههای تاثیرگذار است که تصمیم به سکوت داد و میگوید: «سکوت سرشار از ناگفتههاست.» سال گذشته هم گفته بود: «در این ۲۲ سال، در رسانه صادقانه و پاک کار کردم. خوشحالم در سختترین سال کاریام که در رسانه خودم هم به من بیمهری شد، دیده شدم؛ هم از طرف مردم و هم از طرف اهالی رسانه. جایزه دوم که مردم به من دادند بسیار برایم ارزشمند است و نمیدانم با چه زبانی از مردم تشکر کنم. برای سختیهایی که امسال کشیدم منقلب شدم، ولی این جایزه که لطف مردم و سازمان بود، مثل یک اکسیر است و تمام غمهایم را کنار میگذارم.» در عرصه سیاست هم ناطقنوری شخصیتی است که گنجینه اسرار زیادی است، اما تا به امروز سکوت کرده و با آنکه میداند پایان سکوت او کلیدی برای گشودن بسیاری از قفلهاست، اما بهخاطر آرامش کشور ترجیح میدهد به این سکوت ادامه دهد.
اصولگرایان در صف انتقاد به صداوسیما
صداوسیما یکی از ارگانهایی است که خود را محق به عدم پخش واقعیات شخصیتهای ساکت میداند و کار این رسانه در این روزها به جایی رسیده که اصولگرایان در صف نخست انتقاد از جامجم قرار گرفتهاند، مانند صراطنیوز که دیروز نوشت: «متاسفانه سالیانی است که صداوسیما بهعنوان تنها متصدی انحصاری پخش تلویزیونی کشور، نهتنها نتوانسته بهطور شایسته پاسخگوی سلایق گوناگون جامعه ایرانی باشد بلکه بعضا با کپیکاریهای ناشیانه از برنامههای شبکههای خارجی و ماهوارهای موجبات ریزش شدید مخاطبان خود را نیز فراهم آورده است. در عین حال، بازپخش چند دَهباره فیلمها و سریالهای قدیمی از شبکههای «آیفیلم» و «نمایش» در طول سالهای اخیر باعث شده تا حتی فضایی تمسخرآمیز در قبال رسانه ملی در شبکههای اجتماعی به راه بیفتد. اوضاع، اما درباره سریالهای جدید و درحال پخش به مراتب اسفبارتر است چراکه این سریالها بهطور میانگین سه بار از شبکههای سراسری تکرار شده و همزمان سه مرتبه نیز از شبکه «تماشا» بازپخش میگردند تا یک قسمت از یک سریال، ۶ بار آنتن حداقل دو شبکه از رسانه ملی را پُر کند! پسرفت روزبهروز کیفیت برنامههای تولیدی رسانه ملی بهحدی بوده که اخیرا بر طبق جدیدترین نظرسنجی صورتگرفته از سوی مرکز تحقیقات صداوسیما، برنامههایی همچون «راز بقا» و «سمت خدا» در صدر پربینندهترین برنامهها شبکههای تلویزیونی قرار گرفتهاند که خود جای هیچگونه حرف و حدیثی باقی نمیگذارد! حال جای شبهه و ابهام اینجاست که صرف هزینههای میلیاردی از بیتالمال در سازمانی که مواضعش در مواقع حساس، بیش از آنکه به سود نظام و کشور باشد، زیانآفرین بوده است؛ چه توجیهی دارد و تاکنون کدام منفعتی را در پی داشته است؟!»
یادم نمیاد تلویزیون