آرش قربانی سپهر*؛ «صلح از قدیمیترین آرمانهای بشری است و برقراری صلح در جهان ارتباط مستقیمی با حقوق بشر دارد. از صلح تعاریف مختلفی به عمل آمده است. یکی از تعاریف رایج آن، این است که صلح مساوی است با فقدان جنگ، یعنی زمانی که جنگ نباشد صلح است. اما امروزه با دید وسیعتر وهمه جانبه تری به موضوع نگریسته میشود و آن اینکه صلح به معنای فقدان جنگ نیست، بلکه صلح مفهوم گسترده تری را در برمی گیرد.
واژه صلح به طور سنتی و از ابتدا برای «نبود وضعیت تجاوز، خشونت یا مخاصمه» به کار رفته و هنوز هم این جنبهی آن برای عموم غالبتر جلوه میکند. در ادبیات حقوقی صلح منفی اساساً ناظر بر نبود و نفی جنگ است و نه سایر اقدامات برانداز صلح. البته که جنگ، خود مفهومی دقیقاً حقوقی است و تنها کاربرد گستردهی نیروهای مسلح به منظور تهدید یا نقض تمامیت ارضی دولتها و استقلال سیاسی آنها را در بر میگیرد.
در مقابل، صلح مثبت مبتنی بر گذار از حداقل شرایط صلح به سمت حداکثرسازی وضعیتهایی است که در آن زندگی پایدار بشر در همهی محیطهای سیاسی، فرهنگی، تمدنی و جغرافیایی میسر گردد. در نگرش صلح عادلانه باید مفهوم منفی صلح یعنی عدم جنگ را در کنار مفهوم مثبت صلح یعنی استقرار، آرامش و عدالت در کنار یکدیگر مطرح کنیم چرا که صلح عادلانه ترکیبی از مفهوم منفی و مثبت صلح است.
«صلح عادلانه» تبلور نگرش ادیان توحیدی به برقراری و استقرار نظم کمال بخش حیات انسان و احترام به مجموعهی اجزای هستی است. اما صلح منفی (پرهیز از امکان برخوردهای خشونت آمیز) را در پرتو تمهید بسترهای سازگاری و همدلی نوع بشر و بازگشت به حقیقت خلقت انسان و هستی میداند.
اینگونه است که صلح منفی به کمک صلح مثبت پایدار و همیشگی خواهد بود. متاسفانه در جهان امروز نه تنها به صلح عادلانه اهمیتی داده نمیشود؛ بلکه حتی برخی کشورهای به اصطلاح دموکراتیک هم کوچکترین قدمی در راه به هدف رسیدن صلح منفی برنمی دارند.
نقش این کشور در شکلگیری گروههای تروریستی و سپس حمایت از آنان در راستای منافع و اهداف آمریکا در سایر مناطق جهان است، در این زمینه میتوان به موارد متعددی به ویژه نقش آمریکا در شکلگیری القاعده و حمایت از آن در دوره جنگ سرد که در راستای منافع این کشور بوده است اشاره کرد و یا میتوان به نقش آمریکا در ایجاد و تقویت گروهک تروریستی داعش و فروش سلاح به رژیمهای کودککش صهیونیستی و سعودی اشاره نمود.
آمریکا بیشترین مداخله نظامی در جهان را تا کنون داشته است. این مساله برخلاف تصور رایج مسلط، تنها به دوره معاصر مربوط نمیشود بلکه این کشور از ابتدای تاسیس تا کنون با مداخلات نظامی متعدد خود در سایر کشورها به نقض حاکمیت ملی آنان و نقض گسترده حقوق بشر در این کشورها دست زده است.
درواقع، اگرچه آمریکا براساس سیاست بنیانگذاران آن و سپس با تمرکز بر دکترین مونرو در سالهای پس از استقلال تا مداخله نظامی در جنگ اول جهانی و سپس در جنگ دوم جهانی به سنت انزواگرایی در سیاست خارجی خود متمایل بوده، اما مداخلات گسترده آن در قاره آمریکا و سپس در آسیا در این دوره و پس از جنگ دوم جهانی در قلمروی جهانی نشان میدهد که این کشور در راستای منافع ملی خود، اولویت مداخله نظامی برای دستیابی به اهداف ملی و فراملی را همواره حفظ کرده است.
از سوی دیگر، امریکا فارغ از مداخلات نظامی، از طریق مداخلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی نیز پرونده گستردهای در نقض حقوق بشر در سایر کشورها دارد. این کشور به عنوان بزرگترین فروشنده تسلیحات نظامی با فروش تسلیحات خود و همچنین نقض کنوانسونها و مقررات بینالمللی و اقدامات مداخله و منفعت جویانه در سایر بحرانهای بین المللی به نقض حقوق بشر در جهان پرداخته است.
با توجه به اهمیت مداخلات نظامی آمریکا پس از جنگ دوم جهانی که این کشور به عنوان قدرت برتر جهانی درصدد بسط قدرت هژمونیک خود در جهان برآمده است، هزینههای نظامی آمریکا حداقل بیش از ۱۴ کشور برتری است که به لحاظ هزینه نظامی پس از آن در جهان قرار دارند. ایالات متحده سابقهای طولانی در زیر پا گذاشتن حاکمیت و نقض حقوق بشر در کشورهای دیگر دارد.
درواقع، جاهطلبی آمریکا منجر به تشدید بیثباتی در جهان و بالتبع نقض حقوق بشر در سایر کشورها شده است. در این زمینه تنها تهاجم نظامی آمریکا در کشور عراق بیش از ۲ میلیون کشته، ۱ میلیون زن بیوه، ۴ میلیون کودک یتیم، بیش از ۱ میلیون نفر مفقودالاثر بخشی از پیامد حضور نظامیان مدافع حقوق بشر آمریکا در عرصه تلفات انسانی است. آمریکا بزرگترین ارتش را در جهان در اختیار دارد و بهعنوان بزرگترین فروشنده تسلیحات نظامی، بیثباتی و ناامنی در سراسر جهان را بسیار تشدید کرده و حقوق ملتهای خارجی را بهشدت نقض کرده است.
این کشور با افزایش سه برابری صادرات تسلیحاتی در سال ۲۰۱۱ به بیش از شصت و شش میلیارد دلار یعنی بیش از سه چهارم بازار اسلحه درجهان، نقش مهمی در تشدید درگیری و منازعه در نظام بین الملل را دارد. ایالات متحده آمریکا بهواسطه توان نظامی بالایی که در اختیار دارد همواره بهدنبال تسلط بر تمامی نقاط جهان بوده و برای دستیابی به این هدف به سایر کشورها به دیده تحقیر نگریسته است و حق حاکمیت مستقل و حقوق بشر در این کشورها را نادیده گرفته است.
آمریکا از بزرگترین فاجعه نقض حقوق بشر که توسط اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین از بیش از ۶۴ سال گذشته تاکنون، حمایت مالی، نظامی و سیاسی کرده است. ایالات متحده معمولاً معیارهای دو گانهای را در رابطه با امور حقوق بشر بینالمللی دنبال میکند و به تعهدات حقوق بشر بینالمللی خود پایبند نیست.
حمایت مطلق و بدون قید و شرط و نامحدود از رژیم صهیونیستی در همه ابعاد سیاسی نظامی تبلیغاتی و مالی و تلقی از اسرائیل بهعنوان تنها متحد استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه بهطوری که شرکتهای اسرائیلی تنها شرکتهایی هستند که اجازه ورود به مناقصههای وزارت دفاع آمریکا را برای انعقاد قراردادهای صنایع تسلیحاتی ایالات متحده دریافت میکنند. وتوی تمام قطعنامههایی را که در شورای امنیت سازمان ملل علیه جنایت اسرائیل مطرح میگردد.
آمریکا مانع اصلی اقدامات کشورهای مختلف جهان از طریق سازمان ملل علیه ظلمهای مداوم رژیم صهیونیستی است. آمریکا اسرائیل را بهعنوان یکی از ارکان مهم امنیت ملی و نیز منافع ملی خود تلقی میکند. در نتیجه هر اقدام علیه اسرائیل را اقدام علیه آمریکا میپندارد و حل مسائل و مشکلات اسرائیل را در دستور کار دولتمردان خود قرار میدهد.
براساس این سیاست مبنای دوستی آمریکا با کشورهای جهان میزان نزدیکی و همکاری آنان با اسرائیل است. تلاش برای ایجاد ارتباط سیاسی بین اسرائیل و کشورهای عربی و ارتقا سطح این روابط را معیاری برای همکاری آمریکا با کشورهای عربی دانستن. هماکنون با حضور مرکز فرماندهی آمریکا در قطر این کشور مجبور شده است تا دفتر نمایندگی اسرائیل را در دوحه باز و روابط تجاری خود را با رژیم صهیونیستی برقرار کند و مسئولین آن امیرنشین هم بهطور مرتب با سران رژیم صهیونیستی دیدار کنند.
اعمال تحریمهای اقتصادی علیه ایران و ایجاد محدودیتهای بسیار در قبال توسعه کشور دراین زمینه تحریمهای اقتصادی و تلاش آمریکا برای مقابله با هرگونه سرمایهگذاری خارجی در ایران و یا نقش آن در طرحهای ترانزیت انرژی سبب محدودیتهایی برای کشور شده و بهویژه تحریم صنعت هواپیمایی ایران و ممانعت از ارائه قطعات هواپیمایی به ایران، تحریمهای یکجانبه غیرقانونی برای توقف فعالیتهای هستهای ایران و... برخلاف مقررات بینالمللی به امنیت اقتصادی شهروندان ایرانی آسیبزده است.
همچنین در این زمینه میتوان به تلاش آمریکا برای راه اندازی جنگ ژئوپلیتیک علیه ایران نیز اشاره کرد. منظور از راهاندازی جنگ ژئوپلیتیک علیه ایران مبادرت به مجموعه اقداماتی است که از طرف آمریکا با هدف محروم ساختن ایران از مزایای ناشی از موقعیت ژئوپلیتیک کشورمان در منطقه صورت میگیرد. البته تلاش برای انزوای منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان یک دستورالعمل اصلی در راهبرد کلان آمریکا نسبت به ایران وجود داشته است، اما این قبیل تلاشها بهویژه پس از شکلگیری ترتیبات ژئوپلیتیک جدید در منطقه و نظام بینالملل که پس از فروپاشی شوروی صورت گرفت ابعاد گستردهتری پیدا کرد.
تغییرات حادث در نظام بینالملل ارزش موقعیت ژئوپلیتیکی ایران را دو چندان کرد و همسایگی با دو منطقه حساس آسیای مرکزی و قفقاز که جمهوریهای واقع در آن به تازگی از سیطره کمونیسم رهایی یافته بودند محرکی مؤثر در تقویت این روند بود. موقعیت ممتاز ایران آنگاه ارتقای بیشتری پیدا کرد که اخبار متعددی در مورد وجود ذخائر غنی انرژی و مشخصاً نفت و گاز در حوزه خزر منتشر شد.
از این پس بحث استخراج نفت و گاز این منطقه و انتقال آن به بازارهای جهانی در سطحی گسترده مطرح شد. به اعتقاد همه کارشناسان، جمهوری اسلامی ایران در میان کشورهای منطقه بهترین موقعیت را برای تبدیل شدن به مسیر اصلی انتقال انرژی خزر به بازارهای جهانی دارا بود.
این ادعا از منطقی سهرکنی برخوردار است مبنیبر اینکه ایران کوتاهترین، امنترین و اقتصادیترین مسیر ترانزیت انرژی حوزه خزر محسوب میشود؛ بنابراین ناقض اصلی صلح بشر و اصلیترین برانداز صلح، غرب با محوریت آمریکا و هم پیمانانش هستند که برای رسیدن به منافع خود گروههای تروریستی را ایجاد و با آنها به کشتار جامعه بشری میپردازند.
به طور کلی امروز مفهوم حقوق بشر و صلح به عنوان بازیچهای در دستان اصلیترین ناقضین آنها قرار داشته و با سوءاستفاده از این مفاهیم قصد حکمرانی به ملتهای جهان را دارند.
*دانشجوی دکتری ژئوپلیتیک دانشگاه خوارزمی و برگزیده بنیاد ملی نخبگان در سال تحصیلی ۹۸-۹۹