فرارو- سال (۹۸۴ ه. ق) در چنین روزی شاه اسماعیل دوم از دنیا رفت. او پسر شاه طهماسب و سومین پادشاه سلسله صفوی بود. او تنها یک سال و نیم بر ایران حکمرانی کرد. روایتها درباره او متفاوت و گاه متناقض است.
روایت است چون در جوانی در هرات به دست معلمی سُنی مذهب تربیت یافته بود، بر آن شد که چون به شاهی برسد، مذهب شیعه را در ایران براندازد.
سلطنت او کوتاه، خونین و آکنده از خشونت و بى ثباتى بود. روایت است که اوقات او در قهوه خانهها، و در کوى بدنامان مىگذشت. عیاش، بى رحم، و نسبت به امور ملک دارى "غالبا" بیگانه بود. شبها را با پسر حلوایى که محبوب او بود، در هرزه گردى میگذراند و روزها در خواب و خماری یا در صادر کردن و اجراى احکام سفیهانه و ظالمانه.
بیست سال زندان او را دیوانه و دچار نوعى مالیخولیا کرده بود.
اسماعیل دوم، براى آنکه سلطنتش از هر گونه شورشی در امان بماند، تقریبا تمام شاهزادگان صفوى را کشت یا کور کرد.
خشونت اسماعیل، طرد پریخان خانم دختر قدرتطلب و بانفوذ شاه تهماسب، بدرفتاری با قزلباشان و مخالفان و به عقیده برخی از مورخان گرایش نهان وی به تسنن، باعث شد عدهای از سرداران قزلباش وی را در سن ۴۳ سالگی مسموم کردند. شاه اسماعیل دوم را یک روز پس از مرگ در امامزاده شاهزاده حسین قزوین دفن کردند.
بعد از مرگ شاه اسماعیل دوم، برادر نابینای او محمدمیرزا با عنوان سلطان محمد خدابنده بر تخت نشست و ١٠سال حکومت کرد. محمد خدابنده به دلیل نابینایی کاملا در مشت سران قزلباش بود و از این جهت پادشاهی ایدهآل برای بزرگان دولت صفوی به شمار میرفت. بعد از یکدهه حکومت، سلطان محمد خدابنده از سوی فرزندش عباس میرزا از قدرت کنار زده شد تا بدین ترتیب مقدمات سلطنت شاهعباس، مقتدرترین سلطان سلسله صفوی فراهم شود.