نیکلاس باربر و کارین جیمز، منتقدان فیلم بیبیسی، ده فیلم برتر امسال را انتخاب کردهاند.
آخرین فیلم اسپایک لی حماسهای پرشور است. ترکیبی از درام احساسی، هیجان و جذابیت. چهار آمریکایی سیاهپوست برای یافتن پیکر همرزم مفقودالاثرشان و نیز جعبهای پر از طلا به ویتنام بازمیگردند. اسپایک لی در این فیلم نگاهی طولانی و تاریخی به ارتش آمریکا و نژادپرستی انداخته است. شخصیتها دقیق و ظریف پرداخته شدهاند. دا فاو بلادز یکی از بهترینهای اسپایک لی است که برای گفتن، بسیار در چنته دارد.
این فیلم در بفتای اخیر به حد لیاقتش قدر ندید. اثر خلاقانه و تماشایی آرماندو یانوچی نویسنده و کارگردان، روایتی نوآورانه از داستان چارلز دیکنز است که نه تنها سرشار از ادای احترام به دیکنز، بلکه در وجه سینماییاش درخشان است: رنگهای زیبا، صحنههای عالی، صدابرداری و فانتزی. با این که یانوچی به طبقات اجتماعی در انگلستان عهد ویکتوریا هم میپردازد، اما فیلم فیلمی مدرن از آب درآمده. دستکم به دلیل انتخاب چند فرهنگی بازیگرانش. روایتی گرم و زنده از دیوید کاپرفیلد برای امروز.
درامی که بارداری دختری هفده ساله در شهری کوچک در پنسیلوانیا، جایی که طبق قانون، سقط جنین ممنوع است، را روایت میکند. او و یکی از بستگانش راهی نیویورک میشوند تا راهی برای پایان دادن به بارداری او بیابند. الیزا هیتمن در این فیلم داستانی صمیمی درباره انتخابها، رازها و اندوه زنانی جوان ساخته است که میخواهند آینده خود را نجات دهند. دوربین به همان اندازه که اندوه پاییزی و پوسته درخشان شهر کوچک را ثبت میکند، واقعیت غافلگیر کننده نیویورک را هم نشان میدهد.
شکار حتی قبل از انتشار و نمایشش پیش از آنکه کسی تماشایش کرده باشد منشا بحث و مشاجره شده بود. شکار فیلمی کمدی با بازی هیلاری سوانک است که ماجرای یک گروه آزادیخواه را روایت میکند که یکی از قدرتمندان حزب دست راستی را ربودهاند. دونالد ترامپ در توییتی از فیلم انتقاد کرد. اما وقتی فیلم درست قبل از بسته شدن سینماها در نهایت در بهار امسال اکران شد، مخاطبان خود را در مقابل اثری از کریک زابل و دامون لیندوف دیدند که در انتخاب میان شخصیتها و اتفاقات وادارشان میکرد حدس بزنند کی متعلق به کدام سو است و کدامیک باید کشته شود. فیلم به شکاف سیاسی در آمریکا پرداخته و تماشاگران بسیار داشته است.
یکی از اثرگذارترین و غریبترین فیلمهای امسال، شاهکاری برزیلی است درباره روستایی فقیر و تک افتاده به نام باکورائو. جامعهای بسته با حضور سونیا براگا که نقش پزشکی دائم الخمر را بازی میکند. سیاستمداری فاسد او را آزار میدهد و او سر در نمیآورد چطور باکوئورا به ناگهان از تمامی نقشههای جهان حذف شده است. وقتی مزدوران به روستا حمله میکنند، با فیلمی خونبار مواجه میشویم که از سیاست در برزیل میگوید. کارگردانان فیلم، کلبر مندونسا و خولیانو دورنلس شاهکاری در فیلمسازی خلق کردهاند، که جایزه منتقدان کن سال گذشته را از آن خود کرد.
درام قوی و حیرتانگیز کیتی گرین در دفتر فیلمسازی در نیویورک میگذرد که هیچ کس نمیتواند حدس بزند رئیسش کیست. رئیس در طول فیلم نه دیده میشود و نه نامی از او برده میشود. فیلم روایت یک روز کاری دستیاری تازه کار با بازی جولیا گارنر است که میز کار رییس را مرتب میکند، جواب تلفنها را میدهد، نامهها را پرینت میگیرد و ارتباطات رئیسش را رفع و رجوع میکند. فیلم بدون آن که نامی از رئیس برده شود اشاراتی به هاروی واینستین دارد و فرهنگ سکسیسم حاکم بر هالیوود. در طول فیلم هیچ رودررویی با رئیس رخ نمیدهد، اما حسی وجود دارد که گویی به زودی دستیارش علیه او خواهد شورید. در عین حال ممکن است که او به کارش ادامه دهد.
آیا جهان واقعا به ساخت نسخه دیگری از امای جین آستن نیاز داشت؟ واقعا نه، اما این نسخه رنگین و خیره کننده به راستی خوشایند است. کارگردان در مدل لباسهای آن عهد دست نبرده. نقش اما، قهرمان داستان جین آستن را آنیا تیلور بازی میکند. دختری پرشور و سرزنده که آقای نایتلی با بازی جانی فلین عاشق اوست. کارگردان فیلم آتمن دو وایلد تمام سابقه عکاسانهاش را برای پرداخت صحنههای عاشقانهی زیبا به کار گرفته است.
آیا بیگانگان ما را میپایند؟ آیا آنها جایی در آسمانهای مکزیکوسیتی در دهه ۹۱۵۰ شناور بودهاند؟ این شهر کوچک پر رمز و راز مملو از این دست پرسشهاست که طوری در فیلم مطرح میشوند که انگار بار اول است چنین سوالاتی را میشنویم. ماجرا از یک عصر آغاز میشود، وقتی که یک مجری رادیویی و یک اپراتور تلفن به کار مشغولند و ناگهان زن اپراتور با بازی سیرا مککورمیک متوجه سیگنالهایی میشود که از جایی مبهم، اما در همان نزدیکیها ارسال میشوند. همچنان که دوربین در نمایی طولانی از بالای شهر میگذرد و دیالوگهای درجه یک را میشنویم، مطمئن میشویم که استعدادی خارقالعاده فیلم را ساخته است: اندرو پترسون.
این فیلم مستند و منحصر به فرد از جایی آغاز میشود که دو تا از تابلوهای نقاشی باربورا کشیلکوا زن نقاش چک، از یک گالری در اسلو دزدیده میشوند. پس از سرقت، برتیل دستگیر میشود و باربورا در پی آن است که او را بیابد و پرترهای از او بکشد. بین آنان دوستی شکل میگیرد و این که فقط آغاز ماجرا است، به شرح رابطه باربورا با پارتنرش و اعتیاد برتیل کشیده میشود. بنجامین ری، کارگردان فیلم سالها روی این داستان کار کرد تا بتواند به چنین روایتی برسد، اثری چند لایه شامل الهام، گناه، و خلاقیت.
فیلم، به کارگردانی جاستین کورزل، نسخهای سینمایی رمانی نوشته پیتر کری استرالیایی است درباره ند کلی، یاغی قرن نوزدهم و دارو دسته اش. فیلمی که فاصله زیادی با درامهای متوسط دارد. تصویری جنجالی از مناظر استرالیا در دوران استعمار: فساد و خشونت خونین. کلی از مادر خشن خود و راهزنی با بازی راسل کرو و افسر پلیس سوءاستفادهگر جان سالم به در میبرد و در آن سرزمین وحشی زنده میماند. تحت تاثیر تمام این ناملایمات قابل حدس است که رهبر گروهی انقلابی شود. در فیلم کلی، ترسناکتر و جنگندهتر از خود داستان روایت شده، اما به همان اندازه همدلانهتر.