فرارو- سال دوم دانشکدهی من عنوان آخرین فیلم رسول صدر عاملی است که پس از اولین نمایشش در سی و هفتمین جشنوارهی فیلم فجر، مهر ماه سال گذشته به اکران عموم در آمد و فروشی در حدود یک میلیارد تومان داشت.
این فیلم سیزدهمین ساختهی رسول صدر عاملی کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کنندهی با سابقهی سینما است که پس از حدود یک دهه دوری او از فیلم سازی ساخته شده است و به عادت همیشهی صدر عاملی چهرههای جوان و جدیدی در زمینهی بازیگری در این فیلم معرفی شده اند. چهرههایی که از میان حدود ۹۰۰ متقاضی انتخاب شده اند.
برای خرید قانونی و دانلود فیلم سینمایی سال دوم دانشکده من اینجا کلیک کنید
پرویز شهبازی دیگر فیلم ساز و فیلمنامه نویس نامی سینمای ایران فیلمنامهی سال دوم دانشکدهی من را به قلم در آورده است و هومن بهمنش فیلم برداری آن را به عهده داشته است. مسعود ردایی تهیه کنندهی این فیلم و است و از دیگر عوامل حرفهای و با سابقهی پشت دوربین میتوان به کریستف رضایی، آهنگساز و مصطفی خرقه پوش، تدوین گر آن اشاره کرد.
سها نیاستی و فرشته ارسطویی نامهای جدیدی هستند که در کنار علی مصفا، بابک حمیدیان، ویشکا آسایش، شقایق فراهانی، پدرام شریفی، نیلوفر خوش خلق، علیرضا استادی، مریم بوبانی و افشین هاشمی، گروه بازیگری این فیلم را تشکیل میدهند.
در خلاصهی داستان فیلم سال دوم دانشکدهی من آمده است: «داستان دربارهی مهتاب (سها نیاستی) و آوا (فرشته ارسطویی) است که دانشجویان سال دوم دانشکدهی معماری هستند و به اتفاق تعدادی دیگر از همکلاسی هایشان برای یک سفر چند روزه دانشجویی از تهران به اصفهان میروند و...»
در ابتدای سفر مهتاب آوا را راضی میکند تا قرصهایی را که تحت عنوان آرام بخش مدتی مصرف کرده است کنار بگذارد، اما کنار گذاشتن ناگهانی آنها منجر به حملههایی میشود که در نهایت باعث زمین خوردن و بیهوشی آوا میشود و بعد از آن است که او با چشمانی باز (حالت چشم عروسکی) بی آن که توانایی واکنشی حرکتی داشته باشد روی تخت بیمارستان میماند و پزشکان نیز بهبود او را خارج از توان علم پزشکی اعلام میکنند.
آوا به تهران منتقل و در خانه بستری میشود و این اتفاقات منجر به نزدیک شدن مهتاب به علی (پدرام شریفی)، پسری که با آوا ارتباط داشته است و مدتی با او قطع رابطه کرده، میشود. مهتاب صادقانه در تمام دیدارهای منظمش با آوا اتفاقات و رفت و آمد هایش با علی را توضیح میدهد و هیچ چیز را از او که به گفتهی پزشکان همچنان حس شنوایی فعالی دارد، پنهان نمیکند.
ایدهی اولیهی سال دوم دانشکدهی من به لحاظ تماتیک هرچند در نظر اول شاید تا حدی پیش پا افتاده به نظر برسد، اما در میان جوانانی در بازهی سنیای که فیلم نشان میدهد دغدغهای مهم و مسالهای است پر اهمیت که بسیاری از روابط جوانان را تحت تاثیر قرار میدهد.
مسالهای که برای بسیاری از دختران (بیشتر از پسران) در دورهی دانشجویی و حتی قبلتر پیش میآید و بسیاری از آنان رفاقت همراه با بی اعتمادی و دغدغهی محافظت از دستاورد هایشان (نه صرفا به لحاظ مادی) در برابر اطرافیان را تجربه کرده اند. آنها همیشه خود را در معرض حسادت اطرافیانشان میبینند و مدام در میان میل به نمایش و تفاخر آن چه به دست آورده اند و محافظت از آن در مقابل دست درازی دوستانشان در نوسانند!
آنچه میان آوا و مهتاب رخ میدهد نیز چنین است. آوا با این که در ابتدای فیلم نشان داده میشود به نسبت مهتاب وابستگی و دلبستگی بیشتری به رفاقت بینشان دارد و به ظاهر هیچ چیز میان آنها مخفی نمیماند، اما معلوم میشود که او حتی از نشان دادن عکس پسر مورد علاقه اش به بهترین دوستش ابا داشته است. این نکتهی اصلی و ارزشمندترین تم سال دوم دانشکدهی من است.
سال دوم دانشکدهی من نکات منفی کم ندارد. کندی ریتم و فاصلهای که میان فیلم و کاراکتر هایش وجود دارد ضربهی بزرگی به آن میزند و اگر جذابیت فهمیدن انتهای این ماجرا برای مخاطب نبود چه بسا پیش از پایان فیلم میتوانست حوصلهی بیننده را سر ببرد.
اگرچه فیلم در بسیاری موارد از کلیشهای رفتار کردن پرهیز میکند، اما در انتخاب بازیگران و نقش هایشان بسیاری از آنها تکراری به نظر میرسند. سادهترین این انتخابها ویشکا آسایش است که آنقدر برای ایفای چنین نقشی مناسب است و آنقدر هم آن را ایفا کرده است که تبدیل به کلیشهای رایج شده است! انتخاب علی مصفا هم برای نقش فردی درون گرا و کم حرف اولین انتخاب ذهن کلیشهای است. حتی سها نیاستی هم در برخی سکانسها به حدی به لحاظ ریتم و لحن دیالوگ گفتن شبیه به نگار جواهریان میشود که تا حدی ایدهی وارد کردن بازیگری جوان و جدید به سینما را ذایل میکند.
اما نکات قوت سال دوم دانشکدهی من نیز کم نیست. تصاویر و قابهای زیبا و دل نشین هومن بهمنش مانند دیگر کارهای او در این فیلم هم خود نمایی میکند. کریستف رضایی با سکوت موسیقی اش در بسیاری از سکانسها فضا و حس حال فیلم و کاراکتر هایش را به بیننده منتقل میکند.
سکانس برخوردهای ابتدایی پدر آوا با علی هم میتواند از سکانسهای ماندگار سینمای ایران باشد. جایی که پدر آوا در بهت اتفاقی که برای دخترش افتاده است متوجه جفت بودن انگشتر آوا و دستبند علی میشود و این سر آغاز رابطهی زیبایی میان آن دو میشود که علی بعدتر به مهتاب میگوید: «یه جوری با من حرف میزد احساس میکردم منو میشناسه... کلی خجالت کشیدم!»
از دیگر سکانسهای زیبای فیلم هم میتوان به صحنهی خواب دیدن مهتاب اشاره کرد. این سکانس فوق العاده به جا و زیبا از آب در آمده است به زیبایی جهان داخل ذهن مهتاب را نشان میدهد.
پایان بندی سال دوم دانشکدهی من از مهتاب قهرمان میسازد. قهرمانی که بر خلاف روندی که در فیلم انتظارش را میکشیم از دزدی از دوستش هرچند که او دیگر توش و توانی برای ادامهی زندگی نداشته باشد پرهیز میکند و به رفاقتش پایبند میماند حتی اگر به قیمت از دست دادن عشق واقعی تمام شود.