احمد زیدآبادی در کانال تلگرامیاش نوشت:
اصولگرایان از طریق انتخاباتی که میزان رقابت و سطح مشارکت در آن نیاز به توضیح ندارد، مجلس یازدهم را به کنترل خود در آوردند. با این انتخابات، کشور ما وارد مرحلهای از حیات خود شده است که بدون اغراق، میتوان آن را ورود به دورهای بینهایت بغرنج، ناشناخته، مبهم و در عین حال "سرنوشتساز" خواند.
در تجمعات اعتراضی دو سال اخیر، برخی معترضان شعار داده بودند: "اصلاحطلب، اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا"! بخشی از این شعار با انتخابات اخیر تحقق یافته است و آن، به آخر رسیدن کار اصلاحطلبان تا اطلاع ثانوی است، اما کار اصولگرایان ظاهراً نه فقط تمام نشده بلکه تازه آغاز شده است!
چه بخواهیم چه نخواهیم، آینده و سرنوشت کشور ما تا اندازۀ زیادی به نوع بازی اصولگرایان در صحنۀ قدرت سیاسی گره خورده است و از همین رو، درک و فهم درست و واقعبینانه از نیات و برنامههای آنها برای دیگر بازیگران صحنۀ سیاست ایران، امری کاملاً ضروری است.
درک و فهم بیطرفانه و خالی از هرگونه حب و بغض نیات اصولگرایان، برای تحلیلگران مستقل طبعاً امری بسیار دشوار است، چرا که اتاقهای فکر آنان در فضاهای کاملاً دربسته تصمیم میگیرند و ظاهراً گمراه کردن و به دنبال نخود سیاه فرستادن رقبای سیاسی از طریق ارسال نشانههای اشتباه، عمدهترین تاکتیک آنها به شمار میرود.
برای نمونه تا همین چند ماه پیش، برخی روزنامه نگاران اصلاحطلب، از ابتکار برخی اعضای مؤثر شورای نگهبان در دعوت از آنان برای گفتگو در بارۀ انتخابات مجلس خبر میدادند و بر مبنای این گفتگوها، چنان با اطمینان از تأیید صلاحیت فعالان شاخص اصلاحطلب در انتخابات مجلس یازدهم سخن میگفتند که سطح توقع احزاب اصلاحطلب را تا حد عبور تمام چهرههای زندان رفتۀ این جریان از صافی نظارت استصوابی شورای نگهبان بالا برد و امر را بر بسیاری دیگر از نیروهای سیاسی نیز مشتبه کرد!
آیا این ماجرا صرفاً تاکتیکی برای گمراه کردن اصلاحطلبان بوده و یا اینکه در ابتدا چنین برنامهای در دستور کار قرار داشته، اما بعدها به دلایلی، تحلیلِ اتاقهای فکرِ پنهان، به سمت و سوی معکوسی چرخش یافته به طوری که حتی از خیر تأیید چهرههایی مانند علی مطهری و محمود صادقی هم گذشتهاند و حاضر به پذیرش هیچگونه ریسکی در این مورد نشدهاند؟ خدا میداند!
به هر حال، کنترل مجلس توسط اصولگرایان به معنای کنترل غیرمستقیم قوۀ مجریه از سوی آنان نیز به شمار میرود؛ چرا که ادامۀ کار و نحوۀ فعالیت تک تک وزیران، بسته به ارادۀ اکثریت مجلس است و این اکثریت نیز پیشاپیش اعلام کرده که مصمم است تمام اختیارات خود در این زمینه را به کار گیرد.
بنابراین، از این پس پرتاب گوی مشکلات جاری کشور به دامن قوۀ مجریه از سوی اصولگرایان ناپذیرفتنی و ناموجه است، زیرا آنان از اختیار تغییر تمام وزیران و نظارت بر عملکرد آنان برخوردارند و از این رو کارنامۀ قوۀ مجریه کاملاً به حساب آنها نوشته خواهد شد.
مشکل اصلی، اما در این میان این است که اصولگرایان تاکنون هویت خود را به نفی برنامههای دولت روحانی که آن را آشکارا غربگرا و غربزده میخوانند، گره زدهاند و هیچ نوع برنامۀ ایجابی ارائه نکردهاند، جز اینکه "مدیریت جهادی" و "مدیران جهادگر" را مشکل گشای معضلات بیشمار کشور دانستهاند.
اگر منظور از مدیران جهادگر و مدیریت جهادی، تلاش شبانه روزی مسئولان مربوطه فارغ از ساعات کاری مشخص و محدودیتها و ضوابط بروکراتیک باشد، روشن است که این به تنهایی مشکل عمدهای را حل نمیکند.
برای مثال، کمبود منابع در سالهای اخیر، سبب کاهش روز افزون بودجۀ عمرانی کشور و بخصوص عدم سرمایهگذاری در پروژههای زیربنایی شده است. در واقع بیتوجهی به امور زیربنایی، بزرگترین تهدید علیه کشور و مردم را رقم میزند و آنان را در برابرحوادث طبیعی بیپناه و مستأصل میکند. مشکلاتی که بارش برف و باران در نقاط مختلف کشور به وجود میآورد و شهرها و روستاها را برای چندین هفته دستخوش بحران میکند، عمدتاً ناشی از عدم سرمایهگذاری در توسعۀ زیرساختها و فقدان دسترسی به تکنولوژی روز جهان است.
بنابراین، تصور اینکه پس از هر سیل ویرانگر، یا برف سنگین میتوان با فراخوان جمعی از بسیجیان و طلاب در محل حادثه به منظور پر کردن کیسههای شن و لایروبی منازل با استفاده از بیل، بر مشکلات فائق آمد، تصوری غیرواقعبیانه است. این شیوۀ کار نه فقط امکانی برای حل بحران به دست نمیدهد که چه بسا پس از مدتی همان طلاب را هم خسته و فرسوده کند و مردم را در مقابل هجوم معضلات به کلی یله و رها سازد!
من البته بعید میدانم که فردی مثل محمد باقر قالیباف با توجه به کارنامۀ اجراییاش به این نکات واقف نباشد. او قاعدتاً اهمیت حیاتی دسترسی به سرمایه و سرمایهگذاریهای کلان را برای عبور از مشکلات انباشت شده درک میکند، اما او در بین اصولگرایان در کدام نقطه ایستاده است و چه برنامهای در سر دارد؟ در این مورد روزهای بعد خواهم نوشت.
1-فروش نفت که تحریمهای بازمانده از زمان احمدی نژاد مانع ازآن است
2- افزایش مالیات که باید دست به جیب مردم شد که درشرایط اقتصادی فعلی واقعا دردسرآفرین است
3- قطع یارانه ها است که درشرایط اقتصادی فعلی واقعا دردسرآفرین است.
خواهیم دید با این مجلس آیا قیمتها پایین می آید ؟
آیا رانت ها از بین می رود؟
آیا دست مافیا قطع می شود؟
هرگز باور نمی کنم چون همه این افراد دستی در این ماجراها دارند یعنی باید اول از خانواده و نزدیکان خود شروع کنند که هرگز چنین نخواهد شد چون گندم ری به دهان دارند.