مردم بهمثابه یک هیئت منصفه که وجدان اجتماعی را کشف میکنند نظر خود را اعلام کردند. امروز تلقی عموم مردم این است که اتفاقا اینگونه اظهارات نشاندهنده سطح نازل تسلط هیجانی و کلامی در یک شخصیت سیاسی است که هم مدعی شناخت و دانش سیاسی است و هم مدعی توجه به منافع ملی. چگونه میشود نگران منافع ملی بود و تیشه به ریشه وحدت ملی زد؟
چندی پیش، پس از ماجرای انهدام هواپیمای مسافربری، محمدصادق کوشکی در برنامه جهانآرا که از شبکه افق پخش میشود، اظهارات توهینآمیزی درباره رخشان بنیاعتماد و باران کوثری مطرح کرد که با واکنشهای زیادی در جامعه و افکار عمومی روبهرو شد و نهایتا دادخواهی رخشان بنیاعتماد را در پی داشت.
امیر رئیسیان وکیل رخشان بنیاعتماد در اینباره گفتوگوی کوتاهی با «شرق» داشته است که در ادامه میخوانید:
از رئیسیان پرسیدیم «آیا شکایت شما به وکالت از خانم رخشان بنیاعتماد به نتیجهای رسیده است؟» که گفت: «این ماجرا زمانی که اتفاق افتاد به صورت غافلگیرکنندهای واکنشهای مردمی در حمایت از خانم بنیاعتماد دیده شد. افکار عمومی و نظرات اقشار مختلف جامعه اعم از هنرمندان یا شخصیتهای مرجع و محترم اجتماعی نشان داد که باوجود نیت اولیه فرد مورد نظر، اساسا بهکارگرفتن این ادبیات موجب تحقیر مخاطب توهین یعنی خانم بنیاعتماد، نشده است بلکه موجب بروز انتقادها و تذکرهای بیشمار به گوینده شده و این یعنی داوری برحق مردم بهترین قضاوت را بدون تشریفات و تکلفات دادرسی انجام داد. مگر هدف قانون و حقوق چه چیزی بیش از تحقق عدالت و نشاندادن حق است؟ از قضا مردم بهمثابه یک هیئت منصفه که وجدان اجتماعی را کشف میکنند نظر خود را اعلام کردند. امروز تلقی عموم مردم این است که اتفاقا اینگونه اظهارات نشاندهنده سطح نازل تسلط هیجانی و کلامی در یک شخصیت سیاسی است که هم مدعی شناخت و دانش سیاسی است و هم مدعی توجه به منافع ملی. چگونه میشود نگران منافع ملی بود و تیشه به ریشه وحدت ملی زد؟ این کارها هم به خود این افراد لطمه وارد میکند و هم جامعهای را که ملتهب شده است، ناآرامتر میکند.
به قول مولانا
بیادب تنها نه خود را داشت بد / بلکه آتش در همه آفاق زد
اینها را مردم میبینند؛ مردمی که داور بیطرف و حقیقی هستند. در چنین وضعیتی فرهنگ و ادبیات و هنر ما به یک شخصیت فرهنگی مثل خانم بنیاعتماد چه توصیهای داشت؟ جواب این بود که «بیا تا داوریها را به پیشِ داور اندازیم».
این شد که وقتی دیدیم حکم در دست مردم است از حکم کاغذی بینیاز شدیم.
در نتیجه در بحث حق شکایت شخصی خانم بنیاعتماد و ادعای ایشان به عنوان شاکی خصوصی باید عرض کنم پس از این ماجرا ما شکایت خود را تنظیم کردیم و آماده اقدام قضایی بودیم و ثبت مقدماتی هم انجام گرفت، ولی با توجه به مطالبی که عرض کردم ضرورت این کار از بین رفت.
نهایتا در گفتوگویی که با خانم بنیاعتماد صورت گرفت، ایشان از حق شخصی خود گذشت و بنا شد شکایت پیگیری نشود. البته دلیل دیگر نیز این بود که منافع ملی و تسلی اجتماعی در این شرایط ملتهب، موضوعات مهمتری بودند؛ بنابراین صلاح ندیدند که اینگونه رفتارها بیشتر از مصالح اجتماعی مورد توجه قرار گیرد».
اما این سؤال پیش میآید که اگر رضایت خانم بنیاعتماد جلب نمیشد، نتیجه این شکایت چه میتوانست باشد؟ رئیسیان در پاسخ به این پرسش گفت: «اول اینکه رضایت خانم بنیاعتماد با این عذرخواهی جلب نشد، بلکه اساسا گذشت کردند. تفاوت این دو در این است که رضایت از موضع سازش و توافق است، اما گذشت یک امر اخلاقی است که صرفا مبتنی بر بزرگواری گذشتکننده است و هیچ مابهازایی هم ندارد. اما درباره اینگونه شکایتها باید عرض کنم در مواردی که تابهحال در آنها حضور داشتهام، حتی یکبار هم ندیدم متهم در مرجع قضایی اظهارات خود را تکرار کند.
اغلب مدعی شدهاند که منظورشان شاکی پرونده نبوده یا گفتهاند منظورشان با برداشت عموم تفاوت دارد و جملاتشان را جور دیگری تفسیر کردهاند یا در مواردی که هیچ دفاعی نتوانستند بکنند مدعی شدهاند که خبرنگار در جملاتشان تغییر داده است که از قضا دیواری کوتاهتر از دیوار همان رسانهای که ابزار قرار دادهاند پیدا نکردهاند و این امر برای رسانهها یک نشانه است که انعکاسدهنده مطالب غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرواقعی نباشند وای کاش درس عبرت باشد که متأسفانه نیست. اما در هر حال تقریبا تمام این افراد که در مقابل رسانهها اسیر فضا میشوند و کار فکرنشدهای میکنند، در مرحله دادرسی تلاش میکنند ثابت کنند که چنین رفتاری را مرتکب نشدهاند».