فرارو- کمتر از یک ماه تا انتخابات مجلس یازدهم، هر دو جریان سیاسی درگیر چالشهای متعددی هستند.
به گزارش فرارو، در حالی که انتخابات خود چالشی جدی برای هر جریان سیاسی محسوب میشود، اما بررسی تجربه انتخاباتی 10 دوره مجلس نشان میدهد انتخابات برای هر دو جریان سیاسی و به ویژه اصلاحطلبان چالش اندر چالش است. آنچه گاه ماهیت این جریانات را نیز دستخوش تغییر میشود.
اما اینکه آیا چالش انتخابات برای هر دو جریان از یک جنس است و چالشهای پیشاروی هر دو جریان با یکدیگر شباهت یا تفاوت دارد؛ مسئلهای قابل بحث است.
علی صوفی فعال سیاسی اصلاحطلب و وزیر دولت اصلاحات در گفتگو با فرارو در این باره گفت: «برخی موانع در هر دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب مشترک و برخی نیز متفاوت است.»
او افزود: «چالش مشترک پیشاروی هر دو جریان در این دوره از انتخابات مجلس، مشارکت مردمی است. هر چند به طور معمول مشارکت مردمی برای هر دو جریان تفاوتی اساسی دارد.»
او ادامه داد: «افزایش مشارکت مردمی برای اصلاحطلبان فرصت و برای اصولگرایان تهدید است. در این دوره نیز کاهش مشارکت پیش بینی میشود که حداقل برای اصلاحطلبان در صورت ورود به عرصه رقابت، تهدید است.»
این فعال سیاسی اظهار کرد: «موانع پیش روی هر دو جریان یک تفاوت اساسی دارد. آن هم این است که اصولگرایان، دغدغه تأیید صلاحیت ندارند و اصلاحطلبان با این تهدید مواجه هستند. اصولگرایان از قبل، تکلیفشان روشن است. آنها برای فعالیتهای انتخاباتی و انتخاب نامزدها امکان برنامهریزی دارند، اما اصلاحطلبان این فرصت را به ویژه در انتخاب نامزدهای خود ندارند؛ زمان را از دست میدهند و باید منتظر تأیید صلاحیتها باشند.»
وی افزود: «آنها تازه پس از تأیید صلاحیتها میتوانند تصمیمگیری کنند که آن هم دیگر نزدیک انتخابات است. مثلاً در این دوره کمتر از بیست روزه دیگر انتخابات برگزار میشود، اما هنوز تکلیف اصلاحطلبان روشن نیست.»
او بیان کرد: «در مدت کمی که تا انتخابات باقی است امکان رقابت ومشارکت در انتخابات، ارائه فهرست و انتخاب نامزدها برای اصلاحطلبان، هنوز مبهم است و تا این تاریخ با مانع ارائه نامزد برای مردم مواجه هستند. در حالیکه فعالیتهای انتخاباتی اصولگرایان طبق برنامه پیش میرود. آنها زمان در اختیار دارند و زمان هم در انتخابات تعیین کننده است.»
صوفی با تأکید بر اینکه اجرای قانون در انتخابات با مشکلاتی مواجه است، توضیح داد: «در اجرای قانون با دوگانگی مواجه هستیم. کسانی که دست اندر کار اجرای قانون هستند برای خود ملاکهایی دارند که این ملاکها ممکن است خود به خود موجب تبعیض میان داوطلبان شود. بر این اساس یک عده از داوطلبان با شاخصهای آنها سازگار و طیف دیگر ناسازگار تشخیص داده میشوند. چون این شاخصها در قانون مشخص نیستند.در صورتیکه اگر شاخصها در قانون معین و به صراحت بیان شده بودند دو طرف تکلیف خود را میدانستند. اما قانون در این مورد، ساکت است و فقط شامل عناوینی کلی است که قابل تفسیرو تعبیر است. سلیقهپذیر است و مداخلات انسانی در آن دخالت دارد.»
او افزود: «برای مثال بندهای ماده ۲۸ قانون انتخابات مجلس از این نوع است. بند یک، التزام عملی به اسلام است که بسیار کلی است. در این باره چه کسانی باید تشخیص بدهند که اسلام چیست تا التزام عملی به آن مشخص شود.
او ادامه داد: «قرائتهای مختلفی از اسلام وجود دارد. در این بند منظور از اسلام کدام قرائت از آن است. شاخصهای عدم التزام به اسلام هم مشخص نیست. به همین خاطر مجری قانون، فقط بر حسب سلیقه و تشخیص خود شاخصهایی را مشخص و در این باره تحقیق محلی میکند. اینکه آیا فرد به راهپیمایی میرود یا خیر؟ درباره التزام به اسلام، آیا داوطلب برای نماز جماعت به مسجد محل میرود؛ روزه میگیرد یا خیر. یا پوشش خانمهای خانواده، چادر است یا خیر.»
وی عنوان کرد: «در واقع این ملاک و معیارها به دلیل ابهام به تشخیص مجری قانون، منوط شدهاند. در حالی که حق آن نامزد است که از پیش بداند این ملاکها و شاخصها چیستند و توسط چه کسانی تعیین میشوند.»
فعال سیاسی اصلاحطلب افزود: «وقتی هیئتهای اجرایی از منابع چهارگانه در بررسی صلاحیتها، استعلام کتبی میکنند و آنها هم پاسخ کتبی میدهند از این پس به پاسخ مجریان قانون و سلایق آنها وابسته است.»
وزیر دولت اصلاحات درباره چالش وحدت در هر دو جریان در آستانه انتخابات گفت: «وحدت و رهبری چالش جدی جریان اصولگرایی محسوب میشود در حالیکه اصل برای آنان وحدت است. البته این هم از اصلی کلی تبعیت میکند و آن این است که افراد وقتی در اقلیت هستند انسجام بیشتری دارند. وقتی دسترسی گروهی به قدرت بیشتر باشد بر سر قدرت به جان هم میافتند و دچار اختلاف میشوند. چون اصولگرایان در دسترسی به قدرت محدودیتی ندارند معمولاً بر سر دسترسی به قدرت به چنددستگی و تفرقه دچار میشوند. ولی در اصلاحطلبان به عکس است، چون اساساً دسترسی به قدرت برایشان آسان نیست؛ همین قدر که بتوانند از یک هویت دفاع کنند و با نام آن هویت در قدرت وارد شوند برای آنها کافی است.دیگر خیلی دنبال این نیستند چه کسی باشد یا نباشد. فقط شاخصهای اصلاحطلبی برای آنها مهم است.»
وی با اشاره به مسئله رهبری در هر دو جریان نیز تأکید کرد: «ما در جریان اصلاحطلبی شاهد وحدت رهبری هستیم.رویه تصمیم گیری اصلاحطلبان با اصولگرایان متفاوت است. چون اصولگرایان خود را پیروان مخلص ولایت فقیه و تابع نظرات ایشان میدانند برای همین احتیاجی به فکر کردن و مداقه در امور نمیبینند. آنها در هر مسئلهای، منتظر فرمایشات رهبری هستند تا همه از آن تبعیت کنند. این باعث میشود تا این جریان نگاهش را از مردم بگیرد و اقناع مردم درتصمیم گیریها برای آنها اصل نباشند. برای اصولگرایان، همین قدر کافی است که امری را به رهبری منتسب کنند و بگویند آقا چنین فرمودند: خواه مردم اقناع شوند یا نشوند.»
او ادامه داد: «اما مردم برای اصلاحطلبان، اصل هستند و بنابراین به دنبال اقناع آنها هستند. طبیعی است که تابع رهبری هم هستند و در چارچوب نظام و قانون اساسی از ایشان، تبعیت میکنند. در امور و تصمیمگیریهای خطیر هم پشت سر رهبری هستند، اما در مسایل روزمره، اجرایی و معیشت مردم یا مسایلی، چون دانشگاه، علم منتظر فرمایشات رهبری نیستند. برای اصلاحطلبان در این مسایل، اولویت مطالبات مردم و اقناع آنها است. اقناع مردم، کار سادهای نیست. اصول، منطق و موازینی دارد. باید در چارچوب علم، فکر و اندیشه حرکت کرد.»
صوفی افزود: «ممکن است نظرات متفاوتی در میان اصلاحطلبان درباره این مسایل وجود داشته باشد و این طور به نظر برسد که آنها نظرات متفاوت ومتضادی دارند. اما این تضاد فکری باعث بالندگی است.»
او بیان کرد: «اصلاحطلبان پس از تجربیاتی که در پی شکستهای انتخاباتی دومین دوره شورای شهر (۱۳۸۱)، انتخابات هفتمین دوره مجلس (۱۳۸۲) و نهمین دوره ریاست جمهوری (۱۳۸۴) کسب کردند و شاهد لطمه خوردن خود از وزن کشیهای سیاسی و اجتماعی و واگذار کردن انتخابات به رقیب شدند پی به ضرورت وحدت بردند.
آنها در آن دوران، با تعدد نامزد مواجه بودند. وحدت رهبری هم نداشتند و از کسی تبعیت نمیکردند.
حتی در انتخابات سال ۱۳۸۸ هم این وحدت رهبری، حاکم نبود. آنها در این انتخابات هم نامزدهای متعددی داشتند، اما اکثریت آنها از آقای مهندس موسوی حمایت کردند، ولی باز هم نتیجه را واگذار کردند.»
او اذعان کرد: «اما اصلاحطلبان به دلیل مردمی بودن، در پی چرایی واکنش مردم در این چند انتخابات برآمدند. خیلی زود به دلیل آن، پی بردند. مردم در میان نامزدها و فهرستهای متعدد، بلاتکلیف شده بودند؛ بنابراین به این جمعبندی رسیدند که دو محور انسجامبخشی و اجماعسازی را جزیی از استراتژی خود قرار دهند.پس در دو انتخابات ریاست جمهوری در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶، انتخابات دهمین دوره مجلس (۱۳۹۴)، انتخابات مجلس خبرگان (۱۳۹۴) و انتخابات شورای شهر و روستا (۱۳۹۶)، این دو اصل را در نظر گرفتند و عملیاتی کردند.آنها نامزدها و فهرستهای متعدد را به نامزد و فهرست واحد رساندند. پیروز هم شدند و خود به خود به رهبری واحد هم رسیدند.»
مردم هر دو جریان را در ایجاد وضعیت کنونی مقصر میدانند
علی دورانی فعال سیاسی اصولگرا نیز در گفتگو با فرارو در این باره اظهار کرد: «با توجه به شرایط روز جامعه و مسایل اجتماعی در انتخابات پیش رو یک چالش مشترک میان دو جریان یا حداقل بین جناحهای مختلف سیاسی که در بخشهای گوناگون حکومت در هر سه قوه بودند، وجود دارد. چالش این است که مردم به حق ناکارآمدیها و ضعفهای مدیریتی را از چشم هر دو جناح و مدیران ادوار مختلف میبینند. طبیعی است که دو جناح با این چالش مشترک، دست به گریبان هستند.»
این فعال سیاسی اظهار کرد: «هر دو جریان به دلیل نبود احزاب بزرگ و توانمند دچار ضعف تشکیلاتی هستند. احزاب کنونی هم کارکرد واقعی خود را ندارند. همین باعث میشود تا در زمان انتخابات، ائتلافات و جبهههای موقت تشکیل شود. به طور طبیعی هم در مدیریت هر جناح، اختلافاتی اساسی و جدی بروز و ظهور مییابد.»
وی افزود: «این ائتلافات و اختلافات در آستانه انتخابات مجلس و در هر دوره تکرار و باز سه الی چهار سال تا انتخابات بعدی به فراموشی سپرده میشود. در واقع، در هر دو جریان شاهد ائتلافات جامع ومانعی نیستیم. گروهها در نزدیکی انتخابات، دچار اختلاف و تضاد منافع میشوند تا وحدت به مهمترین دغدغه هر دو جریان در شب انتخابات تبدیل شود.»
این فعال سیاسی ادامه داد: «البته برخی این اختلافات را لاپوشانی میکنند و نمیگذارند رسانهای شود. برخی مواقع هم این اختلافات، بازتاب رسانهای پیدا میکند.»
وی تصریح کرد: «همچنین عناوین اصلاحطلب یا اصولگرا کلی است و به این راحتی نمیتوان همه کسانی که منسوب به اصولگرایی یا اصلاحطلبی هستند در تعریف این دو اصطلاح جای داد.»
دورانی افزود: «هر کدام از این دو جریان، نحله و طیفهای مختلفی دارند و اگر بخواهیم تعریفی دقیقی از یک جناح صورت بگیرد شاید برخی از گروهها ظرفیت قرار نگرفتن در آن جریان را نداشته باشند. اما به دلیل دغدغه وحدت دنبال این هستند که در آن جناح منسوب به وحدت برسند تا در مقابل رقیب پیروز باشند.»
او با اشاره به چالش شکاف نسلی و ظهور نسلهای جدید در هر دو جریان گفت: «پوستاندازی و تغییر نسل، طبیعی است. بخشی از مشکلات موجود هم به تأخیر در جابه جایی نخبگان در هر دو جریان برمیگردد. در حالی که دایره تأثیرگذاران هر دو جریان تغییر کردند، اما فعالین سیاسی و انتخاباتی احزاب و گروهها در دو جناح، ثابت بودند. این موجب شد تا در هر جریان، نسل جدید نتواند به راحتی در عرصه وارد شود و فعالیت کند. ولی در این انتخابات به اجبار و به ویژه در جناح اصولگرایی، پوست اندازی صورت گرفته است و در آینده نشانههای بیشتری از آن آشکار خواهد شد.»
وی با تأکید بر اینکه پوستاندازی در هر جریانی زودتر اتفاق بیفتد موفقتر خواهد بود؛ گفت: «این پوستاندازی در هر چهار طیف اصولگرایی تحولخواه، پایداری، قالیباف و طیف سنتی یا مؤتلفه و به تعبیری جبهه پیروان خط امام و رهبری وجود دارد. اما سرعت این تغییر نسلی در سه طیف اول از طیف چهارم بیشتر است. اما همه پذیرفتند این پوستاندازی باید صورت بگیرد. حتی فضای حاکم بر فهرستها نیز به این سمت و سو کشیده شده است.»