فرارو- با سقوط هواپیما و کشته شدن هموطنان مان، فضای روحی و روانی جامعه به شدت آسیب دیده است. بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد جامعه دچار یک تنش روحی و روانی است که مدیریت ذهنی و روانی را به عنوان مسئلهای اساسی پیش میکشد.
به گزارش فراو، بخش گستردهای از تألمات روحی و روانی جامعه در فضای مجازی نمود عینی مییابد که نشانههایی از تنش روحی جامعه است و سوگواری پی در پی، نومیدی و غم را به شاه بیت این روزهای جامعه ایران بدل کرده است.
همین موجب شد تا وضعیت روانی جامعه پس از سقوط هواپیما را موضوع گفتگویی با روانشناسان قرار دهیم.
جامعه به استرس پس از ضربه گرفتار است
جلال مرادی روانشناس بالینی و مشاور در این باره در گفتگو با فرارو گفت: «سیر حوادثی که از آبان ماه اتفاق افتاده باعث شکلگیری حالت «استرس پس از ضربه» در افراد شده است. استرس پس از ضربه، رویدادی است که معمولاً فرد جان خود یا عزیزانش را در خطر میبیند. استرس پس از سانحه حالتهایی را برای افراد به وجود میآورد که بهداشت روانی را به خطر میاندازد.»
وی افزود: «به دلیل چند موضوع ما این استرس پس از سانحه را به صورت خیلی واضح در جامعه میبینیم. ۹۰ درصد افراد پس از این حالت ناآرامی، بیقراری و پرخاشگری و بیزاری نسبت به دیگران دارند. به دلیل ناامنی که در جامعه به وجود آمده است هر آن ثروت، سلامت و خانواده افراد در معرض خطر است که موجب ایجاد خشم از مسببین میشود.»
او ادامه داد: «برای برطرف کردن این حالت، باید از ایجاد تنش دوری کرد. اما یکی از مشکلات ما در حال حاضر ایجاد تنشهای پی در پی توسط رسانهها است. یعنی به جای آرام کردن وضعیت و پیش بینیهای درست با پیشبینیهای غلط باعث بیقراری و ناآرامی فرد میشوند.»
این روانشناس بالینی بیان کرد: «گوشهگیری و مشکلات روابط افراد از دیگر مشکلات جامعه است. جامعهای که سالم نیست و تنش دارد پس از مدتی افراد در پی انتقامگیری از یکدیگر هستند و دنبال مسببن ماجرا میگردند.»
وی افزود: «همچنین افراد جامعه دچار فقر هیجانی در جمع میشوند و قادر به برنامهریزی برای پیشبرد برنامهها و اهداف خود نیستند. از این رو، احساس بیبرنامگی و نومیدی نسبت به آینده دارند.»
مرادی تصریح کرد: «چنین وضعیتی اگر در یک خانواده باشد موجب میشود او خانه را ترک کند و این بحرانها موجب از هم پاشیدن خانواده میشود. اگر در سطح جامعه صورت گیرد موجب از هم گسیختن جامعه میشود.»
فرصتی برای تخلیه برانگیختگی افراد وجود ندارد
مرادی ادامه داد: «رفتار بعدی رفتار تهییجی و برانگیختگی بیش از حد در این وضعیت است. ما امکان واکنش را در سطح جامعه به دلیل مسایل امنیتی یا هر چیز دیگری، کاهش دادیم در حالیکه باید راهی برای تخلیه برانگیختگی جامعه در نظر گرفت. چون افراد هوشیاری بیش از حد یافتند و و این حالت برانگیختگی باید به شکلی، ارضا شود تا مشکل فرد حل شود.»
این کارشناس گفت: «تکرار خاطرات آسیبزا باعث این حالت در فرد میشود که هر آن امکان دارد فرد یک خطایی انجام دهد و تکرار خطاها موجب به هم ریختگی شود. ما در آبان ماه، ده حادثه پی درپی داشتیم بنابراین فرصت آرامش یافتن مغز پیدا نشد.»
او افزود: «این یکی از معضلاتی است که برای جامعه ما اتفاق میافتد. وقتی مغز پنج ماه در برابر یک آسیب قرار میگیرد دو هفته نیاز به آرامش دارد. ما در دوسه سال اخیر آرامش چندانی نداشتیم. چون برنامهریزی وجود ندارد.»
مرادی اظهار کرد: «تکرار خطاها، اختلال در کار روزانه ایجاد میکند و تمرکز و آموزش هم نداریم. به خاطر همین مشکلات دو صد چندان شده است.»
جامعه به احساس امنیت و آرامش نیاز دارد
مرادی گفت: «کاری که باید برای این افراد انجام دهیم آموزش نحوه مواجهه با استرسهای موجود از طریق اطلاع رسانی درست و امکان دادن به افراد برای برونریزی است.»
او گفت: «در مرحله بعدی باید وقایعی را ترسیم کنیم که جامعه احساس امنیت و آرامش کند. این احساس موجب آرامش بخشی و پذیرش احساسات ناشی از زیانی است که فرد به صورت مادی یا جانی دیده یا باعث کاهش نگرانی فرد میشود و این معضلات را کم میکند.»
این روانشناس تأکید کرد: «بحث بعدی صراحت و صداقت است. وقتی من یا هر فرد دیگری صادقانه نمیتوانیم به جامعه کمک کنیم افراد از طریق به هم ریختگی و استرسهایشان، واکنش پرخاشگرانه به این موقعیت نشان میدهند. پس عدم شفافیت، دو سه گانه صحبت کردن و تداوم این برنامهها باعث افزایش تنش روانی در جامعه میشود.»
وی افزود: «همین موجب اختلال پس از ضربه و به هم ریختگی روان و نومیدی فرد نسبت به آینده میشود و از اینرو دست به پرخاشگری و تغییر محیط رفتاری و حتی دست به تغییر مسببن میزند یا در پی ایجاد ساختاری از تغییرات بزرگ است.»
مرادی اظهار کرد: «این یکی از معضلاتی است که ما با آن مواجهیم. شبیه این موضوع را در کشورهایی مانند ونزوئلا یا حتی فرانسه هم داریم. در فرانسه برای مهاجرین برنامهریزی انجام نشده و در حال حاضر شاهد درگیریهای زیادی هستیم.»
او ادامه داد: «اما در آلمان حدود ۷۰ تا هزار مهاجر پس از وقایع عراق و سوریه پذیرفته شد. ولی چون برنامهریزی آموزشی و کاری برای مهاجران داشت به عنوان یکی از کشورهای موفق در سال ۲۰۲۰ کنفرانسی ترتیب داده تا دانش خود را درباره مهاجران و افراد بیبرنامه به دیگران، انتقال دهد.»
وی افزود: «این تأثیر آموزش مهارت زندگی، مهارت اجتماعی و کارآموزی است. به عبارت دیگر، به معنای امنیت شغلی، امنیت روانی و امنیت خانوادگی است. همین موجب میشود تنشهایی که در فرانسه یا جوامعی، چون ایران وجود دارد در آلمان نباشد.»
فرصت همدلی با خانوادههای آسیب دیده را فراهم کنیم
مرادی گفت: «برای یک خانواده آسیب دیده در نگاه اول احساس همدلی و ایجاد فضایی که جامعه بتواند با آنها همدلی کند گام مهمی است. در گام دوم تداوم حضور متخصصین و امکان استفاده از متخصصین بهداشت روانی مانند روانشناسان و روانپزشکان میتواند مؤثر باشد و همچنین فرد یا خانوادهها باید به آرامش دعوت شوند نه انتقام.»
وی ادامه داد: «در اتفاق شهادت سردار سلیمانی، ما ناخواسته خشم اجتماعی را بیشتر کردیم به جای آن که از آن برای تداوم وحدت اجتماعی بهره برداری کنیم.»
او افزود: «بعد از آن مسببین ماجرا هستند. طبق قانون کسی حق مجازات کسی را ندارد. دنیای قضاوت و پذیرش خطا باعث کاهش خشم و مثلث احساس قربانی شدن میشود.»
وی اذعان داشت: «مثلث کافمن میگوید اگر حامی میان فردی که مورد تجاوز قرار گرفته و احساس قربانی شدن میکند با متجاوز، بدون واسطه یا احساس سوگیرانه قرار بگیرد؛ نقش سازشی دارد، ولی اگر ناجی یا قانونگذار طرف قربانی را بگیرد او تبدیل به یک آزارگر علیه مسبب ماجرا میشود.»
وی گفت: «بنابراین جامعه در اتفاقات اخیر باید قضاوت را به افرادی بدهد که امکان قضاوت دارند. حق این افراد آسیب دیده نیز باید داده شود. منظور غرامت نیست. غرامت جزو اصولی است که فرد در مقابل آن مشکل پرداخت میکند. بلکه منظور همدلی و پذیرش واقع بینانه آن فردی است که به طور ناخواسته آن آسیب را زده است، این میتواند در کاهش تنش خانواده آسیب دیده تأثیر مثبت داشته باشد.»
برگزاری مراسم سوگواری و تداوم آن آسیب زاست
مرادی ادامه داد: «جامعه ما خیلی آزار دیده است. مانند زمانی که در زمان هخامنشیان پس از جنگهای چندصد ساله، جامعه افسرده شد.»
وی افزود: «مراسم خیابانی و صلح پایدار تنها راه حلی است که میتواند آرامش را به جامعه برگرداند. در جامعهای که غم روی غم و مشکل روی مشکل میگذاریم تنها راه حل توجه به گذار از این همه تهدید و خشونت و امیدآوری و تغییر سیاستهای کلان است.»
این کارشناس با اشاره به کشور عمان گفت: «عمان در منطقهای تنشزا با جمعیت چند میلیونی به عنوان هرم تعادل خاورمیانه عمل میکند. یا کشوری مانند سوئیس با جمعیت ۹ میلیون نفر به جامعه جهانی آرامش بخشیده و نقش میانجی بین ده کشور را ایجاد میکند.»
او افزود: «خونخواهیها و سوگواریهای مداوم نمیتواند کمکی به جامعه کند و تنش را بیشتر میکند. تنها راه حل برگرداندن شادی به جامعه است. باید با سیاستها و چشماندازهایی درست، چشم انداز امید بخش و آرام به جامعه بدهیم.»
وی تأکید کرد: «وقتی انگلیس درخواست خروج از اتحادیه اروپا را میکند شانس کار و موفقیت را از جامعه میگیرد، اما با تعریف چشم اندازها، موفقیتها و خدماتی که کشورهای آمریکا و چین به جامعه نوید میدهند جامعه با این فقدان راحت کنار میآید.»
او ادامه داد: «در حال حاضر سه اتفاق برای ما افتاده است. مدتی مخالفان ایدئولوژیک جامعه کوچ کردند. پس از آن، افرادی که به سبب عدم برنامهریزی شغلی و افزایش فرصت تحصیلات تکمیلی، صاحب تحصیلات و تخصص شده بودند کوچ کردند. حالا به دلیل ناامنی، ثروتمندان و صاحبان سرمایه فکری و مادی مهاجرت میکنند.»
مرادی افزود: «این مانند درختی است که آخرین شیرهاش دارد کشیده میشود. در حالی که در جنگ جهانی دوم، آلمان در اوج قدرت سرمایهگذارانش را تهدید نکرد و آنها از آلمان کوچ نکردند. تنها مخالفان ایدئولوژیک کوچ کردند. برای همین کمتر از ده سال دو آلمان غربی و شرقی یکی شد.»
این کارشناس ادامه داد: «احساس همبستگی، امیدواری و قانونگذاریهای درست نه تنها بحران را از بین برد بلکه آرامش را به جامعه آلمان، برگرداند.»
این روانشناس گفت: «ما با طیفی بزرگ به اندازه ایران مواجهیم. این عدم برنامهریزیها و برنامهسازیها و تاوان ندادن جامعه را دچار خشم، تروما و استرس کرده است. همین هم موجب شده تا شهروندان از طریق پرخاشگری و همدلی که منجر به خشونت میشود برای رسیدن به آرامش، دست به اقدام بزنند و این آسیب است.»
او افزود: «برای رسیدن به آرامش، امنیت، شادی و برنامهریزی باید از داشتههایمان مراقبت کنیم. احساس امنیت به جامعه بدهیم و برنامهریزی کنیم. در حالی که با کوچ سرمایه و نیروی کار مواجهیم؛ در همسایگی ما، امارات قرار است به مدت شش ماه نمایشگاههای بینالمللی برگزار کند.»
وی ادامه داد: «این نتیجه احساس امنیت است. مردم خیلی با هوش هستند زمانی که بداند جایی امن است از آن گذر و رفت و آمد میکنند و حتی اسکان مییابند. اما اگر آن را ناامن بدانند کوچ میکنند. به نظر میرسد در شرایط موجود سیاستگذاران باید تغییر کنند و کاری کنند که محیط جغرافیایی ایران از احساس ناامنی در بیاید.»
مسئولین با تجلیل از خانوادههای داغدار از تألمات آنها بکاهند
دکتر اصغر کیهاننیا روانشناس و مشاور نیز در گفتگو با فرارو عنوان کرد: «حادثه سقوط هواپیما، ضایعهای وحشتناک و تأثرانگیز است که تأثیر وحشتناکی بر خانوادهها میگذارد. سالها طول میکشد تا غم و اندوه این خانوادهها کاهش یابد.»
وی افزود: «اگر اتفاق تنها سقوط هواپیما بود مشکلی نبود، اما چون ناشی از بیاحتیاط مسئولین است و اشتباه یک نفر دانسته شده تألمش برای مردم بسیار طاقت فرساست. استعفا یا دادن غرامت یا عذرخواهی، اثرات خیلی کمی برحالت روانی خانوادهها دارد.»
او ادامه داد: «مسئولین باید روانشناسانی را در اختیار خانوادهها قرار دهند. جامعه شناسان و روانشناسان باید به رفع آلام این خانوادهها کمک کنند.»
کیهاننیا اظهار داشت: «خانوادهها هم باید به یکدیگر کمک کنند. باید این مصیبت را به عنوان مشیتی الهی بپذیرند و برای رنجی که تحمیل شده خود را آماده کنند. گاهی خداوند رنجی به انسان میدهد و میخواهد درجات مقاومتش را بیازماید.»
وی گفت: «چون پس از سقوط با تأخیر اطلاعرسانی حقیقت واقعه مواجه شدیم، مردم بیاعتماد شدند؛ باید کاری کرد که این اعتماد برگردد. مسئولین باید از طریق رسانهها برنامههایی بگذارند. فرصت عزاداری فراهم و عزای عمومی اعلام کنند.»
او افزود: «باید از خانوادههای آسیبدیده تجلیل شود. باید خانوادهها یا شهروندان ببینند اگر عزیزی از دست دادند، اما مسئولین درک میکنند و اظهار همدردی میکنند همین، تأملات روحی را کم میکند.»
این روانشناس اذعان داشت: «این مسئله با غرامت حل نمیشود. اقدامات باید روانی باشد. قول دادن اینکه دیگر اشتباه، تکرار نمیشود تأثیری ندارد. باید فرصت سوگواری و اعتراض کردن به جامعه داد تا احساسات مردم، تخلیه شود. سکوت، تأثیر روانی بدتری دارد و موجب انباشتگی کینه و فروخوردن خشم میشود که خودش به حال جامعه و مسئولین مضر است.»