bato-adv
کد خبر: ۴۱۸۱۷۳
دکتر حجت‌اله عباسی

هیاهوی شاهدان عینی

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۱ - ۲۵ آبان ۱۳۹۸
دکتر حجت‌اله عباسی*؛ شاه عباس صفوی به شیخ بهایی عالم پرآوازه عصر خود پیشنهاد قاضی القضاتی داد. شیخ یک هفته مهلت خواست و سناریویی ترتیب داد. او به مصلای حومه شهر رفت و خود را برای اقامه نماز آماده کرد. در همین حال رهگذری شیخ را دید و شناخت و نزد او آمد. بعد از احوالپرسی شیخ رو به او کرد و گفت: مرگ من فرارسیده و حین نمار زمین من را می‌بلعد!. شما که جرئت دیدن عزرائیل را نداری چشمهات را روی هم بگذار و هفتاد بار قل هوالله احد بخوان. وقتی در زمین فرو رفتم، الاغ و عصای من را ببر.

شیخ عمامه را در جای نماز بر زمین گذاشت و خود را در کوچه‌های شهر مخفی کرده و به منزل رفت. او به اهل منزل گفت: هر کس سراغم را گرفت بگویید به مصلی رفته و برنگشته! رهگذر وقتی چشمهاش را باز کرد. عمامه شیخ را دید و الاغ و عصای او را با خود برد. در تمام شهر شایعه شد، که شیخ بهایی در زمین فرورفته است!. فردای آن روز قبل از طلوع آفتاب شیخ به صورت غیرمترقبه به دیدن شاه عباس رفت. شاه تا شیخ را دید گفت: چیز مهمی اتفاق افتاده؟ گفت: آری. می‌خواهم کوتاهی عقل شهود درباره ناپدید شدن من را ببینی!

به دستور شاه مردم در میدان شاه، مسجد شاه و عمارت‏ عالى قاپو جمع شدند، جمعیت به قدرى بود که راه عبور بسته شد، لذا از طرف رئیس تشریفات امر شد که از هر محلى یک نفر شخص متدین، فاضل، مسن و عادل براى شهادت تعیین کنند تا به نمایندگى مردم آن محل به حضور شاه بیاید و درباره فقدان شیخ بهایى شهادت بدهند. بدین ترتیب ۱۷ نفر شخص معتمد و واجد شرایط از ۱۷ محله آن زمان اصفهان تعیین شدند و، چون به حضور شاه رسیدند، هر کدام به ترتیب گفتند: به چشم خود دیدم که چگونه زمین شیخ را بلعید! دیگرى گفت: خیلى وحشتناک بود ناگهان زمین دهان باز کرد و شیخ را مثل یک لقمه غذا در خود فرو برد!. سومى گفت: به تاج شاه قسم که دیدم چگونه شیخ التماس می ‏کرد و به درگاه خدا گریه و زاری می ‏نمود. چهارمى ‏گفت: خدا را شاهد می‌گیرم که دیدم شیخ تا کمر در خاک فرورفته بود و چشمانش از شدت فشارى که بر سینه ‏اش وارد می ‏آمد از کاسه سر بیرون آمده بود. شاه عباس این روایات را شنید. شیخ رو به او کرد و گفت: اگر من قاضی القضات شوم این افراد بناست در موارد محاکمه به عنوان شاهد عینی شهادت دهند و پیشنهاد شاه را نپذیرفت. (منبع سایت تبیان).

این روایت تاریخی مصداق خوبی برای تحریف اخبار در رسانه‌های جمعی است. گزارش بسیاری از رویداد‌ها بعد از وقوع آن‌ها تهیه می‌شود. در چنین رخداد‌هایی که خبرنگاران شاهد عینی نیستند بناچار برای گردآوری اطلاعات و باورپذیری روایت خود دست به دامان شاهدان عینی می‌شوند.

شاهدان تفسیر منحصربفرد و سلیقه خود از رویداد را دارند و تحت تاثیر دستگاه ادراکی خود واقعیات را صورت بندی می‌کنند. پاره‌ای یک کلاغ و چهل کلاغ کرده و راست و دروغ را بهم می‌بافند و تفسیر تحریف شده خود از رویداد را بنام واقعیت جلوه می‌دهند. پاره‌ای به قول جوان‌ها کم نمی‌آرند و خود را مطلع جلوه داده و بدون اطلاع مبادرت به اظهار نظر می‌کنند.

اگر شاهدان عینی آگاهی و تجربه کمتری درباره رویداد داشته باشند، نسبت درستی بین واقعیت و روایت گزارش شده کاهش یافته و اعتبار آن مخدوش خواهد شد. افزون بر این‌ها در مواردی شاهدان عینی به دلایل منافع شخصی از بیان آنچه دیده و شنیده اند اکراه دارند. مزید بر این‌ها خبرنگاران به انتخاب شاهدان عینی همسو با گرایش سیاسی و اجتماعی خود علاقمند هستند که موجب سوگیری و کاهش سطح عینیت گزارش می‌شود.

در روزنامه نگاری حرفه‌ای در گزارش‌های پس رویدادی، برای پرهیز از چنین خطا‌هایی با کارشناسان حرفه‌ای مرتبط با موضوع رویداد که دارای دانش و تجربه خوب هستند مصاحبه می‌شود. در غیاب کارشناسان مجرب، گزارشگران و خبرنگاران بویژه در موضوعات چالش برانگیز با شاهدان عینی موافق و مخالف و البته هم‌تراز، مصاحبه کرده و داوری را به افکار عمومی واگذار می‌کنند.

شاهد عینی در غیاب خبرنگار، نقش اجتماعی او را ایفا می‌کند و در واقع چشم و گوش شهروندان محسوب می‌شود. از اینرو باید مطلع، دقیق و با انصاف بوده و مسئولانه اظهار نظر کند. اطلاعات او چه بسا دستمایه تصمیم گیری شده و در وقایع چالش برانگیز با سرنوشت کسانی بازی کند. ایفای نقش شاهد عینی، موقعیتی برای خودنمایی و هیاهوبازی نیست. شاهدان عینی باید راوی صادق رویداد‌ها بوده و از سوگیری در بیان واقعیات بطور جد پرهیز کنند.

*دکتری مدیریت رسانه و مدرس دانشگاه
bato-adv
مجله خواندنی ها