زنی با شکایت به دادگاه مدعی شد ۲۰ سال پیش از سوی جوانی که در آن زمان خواستگارش بود مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.
به گزارش شرق، این زن در ابتدا به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد مورد آزار قرار گرفته است. با توجه به ادعای مطرحشده پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد.
شاکی در توضیح ادعایش گفت: من ۲۰ سال قبل خواستگاری داشتم که از اقوام ما بود. او گاهی به دیدن من میآمد و مرا تا دانشگاه میرساند و اگر کمکی لازم داشتم انجام میداد. یک بار که برای بردن من به دانشگاه آمده بود، مرا به خانه پدریاش برد و در آنجا مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد از آن از من خواهش کرد درباره آنچه اتفاق افتاده است به کسی چیزی نگویم. سپس به خواستگاریام آمد، اما بعد پشیمان شد و همه چیز تمام شد. این موضوع بسیار من را اذیت میکرد و حالم را بد کرده بود.
شاکی ادامه داد: مدتی بعد از بههمخوردن خواستگاری، جوان دیگری به خواستگاری من آمد و با او ازدواج کردم. زندگی خوبی داشتم؛ شوهرم مرا دوست داشت و ما صاحب دو فرزند شدیم. چندسالی از این ماجرا گذشت تا اینکه من دچار افسردگی شدید شدم. شوهرم سعی میکرد به من کمک کند، اما نمیتوانست. با اصرار زیاد شوهرم پیش یک روانشناس رفتم و با او صحبت کردم. بعد از چند جلسه با تکنیکهایی که روانشناس میدانست توانست مشکل مرا تشخیص دهد و من خاطرهای که باعث شده بود افسرده شوم را به یاد آوردم. به روانشناس گفتم بهخاطر اینکه به من تجاوز شده است دچار افسردگی شدهام. او به من پیشنهاد کرد موضوع را به شوهرم بگویم و از مرد متجاوز شکایت کنم. او گفت: با مجازات آن مرد حال من بهتر میشود. وقتی موضوع را به شوهرم گفتم او قبول کرد کمکم کند و تصمیم گرفتم شکایت کنم.
وقتی زن شاکی مشخصات مردی که مدعی بود به او تعرض کرده است را به دادگاه داد، قضات این مرد را احضار کردند. با حضور مرد میانسال او اتهام تجاوز را رد کرد و گفت: من عاشق این زن بودم و خیلی دوستش داشتم؛ همه کارهایش را انجام میدادم و هر روز او را به دانشگاه میبردم. آنقدر عاشقش بودم که تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم، خودش هم راضی بود و او هم من را دوست داشت. وقتی به خواستگاریاش رفتم پدرش شروطی گذاشت که اجرای آنها برایم غیرممکن بود. او تعداد زیادی سکه طلا مهریه خواست و بعد هم گفت: باید در یکی از مناطق خوب تهران خانهای به نام دخترش بخرم. پدر این دختر میگفت: اگر به هر دلیلی تو بمیری، دختر من بدبخت میشود و من باید تضمینی برای خوشبختی دخترم داشته باشم.
متهم ادامه داد: من نتوانستم شروط را برآورده کنم و خواستگاری به هم خورد. من خواستگاری را به هم نزدم بلکه پدر این خانم مانع ازدواج ما شد. من و خانوادهام از عهده این شروط برنمیآمدیم. بعد از این ماجرا هرکدام از ما دنبال زندگی خودمان رفتیم؛ من هم ازدواج کردم و دیگر ارتباطی با خانواده این خانم نداشتم. من و همسرم صاحب فرزند شدیم و شرایط اقتصادی خیلی خوبی هم برایم درست شد و مرد ثروتمندی شدم. حالا بعد از ۲۰ سال این زن چنین ادعایی کرده است در حالی که من به او تجاوز نکردم.
قاضی خطاب به مرد میانسال گفت: خودت مدعی هستی شاکی را به دانشگاه میبردی و میآوردی؛ چرا این کار را میکردی؛ این کار رابطه نامشروع است پس قبول داری رابطه نامشروع داشتی. متهم گفت: من آدم بدی نبودم و با قصد و نیت بدی این کار را نمیکردم و خانوادههای ما در جریان این مسئله بودند.
سپس شاکی گفت: همین که میبینم این مرد در دادگاه دستهایش میلرزد و حالش بد است، برایم کافی است. او زندگی من را تباه کرد و من با این کار انتقامم را از او گرفتم. گفتههای زن در حالی است که پزشکی قانونی درخصوص تعرض به او اظهار نظر نکرده و گفته است بعد از ۲۰ سال امکان تشخیص آن وجود ندارد.
قضات با پایان جلسه دادگاه برای صدور رأی وارد شور شدند.
فکر زمستونت بود؟
آلبوم عكساي فاميل شوهرآيندشو ببين
طفلكي گول خورده!!!
احمق زندگي فعلي خودشون وشوهرشو
بچه هاشم به فناداد
روانشناس بيخود