سید علی میرفتاح در روزنامه اعتماد نوشت: بدی «من و تو» منحصر به جعل تاریخ نیست. او ضمن خنده و شوخی و گفتگوهای بیمعنی مروج سبکی از زندگی است که یک قرن و نیم جلوتر، حکیم دانمارکی، سورن کییرکهگور «شیوه مبتذل زندگی» اش نامیده. ناگفته نماند آن ابتذالی که کییرکهگور از آن حذر میکرد و ما را به آن انذار میداد در برابر شیوه مبتذلی که بفرمایید شام و ببینتیوی ترویج میکنند متعالی و ارزشمند و محترم، بلکه دستنیافتنی است.
صرفا از فرموده آن حکیم متاله اقتباس لفظی میکنم و بر من و تو نام شیوه مبتذل زندگی مینامم. در جهنم مارهایی هست که از شرشان باید به افعی پناه برد. جهنم من و تو هم به قدری خطرناک است که توصیه میکنم به شبخیز و امیرقاسمی و فارسیوان پناه ببرید. از من و تو امپریالیسم نمیسازم و آن را از چیزی که هست بزرگتر نمیکنم. شخصا نه تلویزیون اینطرف را میبینم و نه آنطرف را.
گهگدار، جسته و گریخته در مهمانیها یا در همین شبکههای مجازی چیزهایی دیدهام و شنیدهام. درباره دیدهها و شنیدههایم با اهل فن هم گفتگو کردهام و نظرشان را جویا شدهام. چیزی که میگویم بیش از آنکه مبارزه با من و تو باشد هشدار است به آنهایی که از نشستن پای ماهواره پروا نمیکنند. بیش از هشدار دعوت میکنم از دوستان و آشنایانم که درنگ کنند و به فرم و محتوای من و تو بیندیشند. تا یادم نرفته تذکر بدهم که بدگفتن از من و تو به معنی تایید رسانههای داخلی نیست. دلم از این یکی خون است و از آن یکی منزجر.
چیزی که شبکههای مبتذل ماهوارهای را تماشایی کرده کمکاریها و خطاها و تنگنظریها و کجسلیقگیهای این طرف است؛ متاسفانه. سر و ته این قصه را با یک سطر و دو سطر نمیشود هم آورد. بعدا باید از کارشناسان دعوت کنم تا بیایند و گرفتاریهای رسانه ملی را باز بگویند و مقامات را به اندیشیدن و تغییر در روش و منش رسانهای وا دارند.
برگردم به بحث خودم. در لبنان عدهای از مردم معترض بودند و به خیابان آمدند، له و علیه عمرو و زید شعار دادند. سیدحسن نصرالله همان ابتدای امر دولت، دوستانش و پلیس را توصیه کرد که با برادران و خواهران معترض مدارا کنند و حرفشان را بشنوند و قدم در رضایتشان بردارند...، اما علاوه بر شهروندان لبنانی که اعتراض و شعارشان شبیه همه تظاهرات و شعارهای معترضانه عالم بود گروههای دیگری نیز به خیابان آمدند که صوت و تصویرشان همه ناظران را به تعجب واداشت. نه فقط برای ما ایرانیها تعجبآور بود تماشای تعدادی جوان لختو پتی و بیادب بلکه چشم فرانسویها و ایتالیاییها هم از چنین تظاهراتی گرد شد. بعضیها هرزهشان نامیدند که بیوجه هم نبود. کسی که برهنه میشود و از رهگذران میخواهد سردستش بگیرند و به عنوان نماد اعتراض سیاسی به دوربینها نشانش دهند، فارغ از ارزشگذاری، هرزه است. معالوصف منباب رعایت ادب اسم این گروه قلیل را عیاش میگذارم تا زهر نوشتهام کمتر شود.
عیاشها منحصر به لبنان نیستند و در دیگر شهرها و کشورها هم اعلام موجودیت کردهاند. فضای مجازی فرصتی فراهم آورده تا حضور این عیاشها پررنگتر از سابق شود و ردپایشان در سیاست و اقتصاد و فرهنگ به چشم بیاید. عیاشها از زمان باستان بودهاند گاهی هم صاحب قدرت شدهاند، اما چیزی که عیاشهای امروزی را از اسلافشان متمایز میکند رسانههایی است که مربی و معلم آنها هستند.
عیاشهای امروزی که شمارشان رو به فزونی است، جلوی تلویزیونهایی قد میکشند که جز عیش و نوش و خودخواهی و کامیابی به هر قیمت حرف دیگری در بساط ندارند. لابلای شبکههای خبری و هنری و اجتماعی، شبکههایی سر بلند کردهاند که کارشان در اصل تربیت مردمان بیفکر و بیعقیده و بیدرد است. مردمانی که به بیسوادی خود فخر بفروشند و نادانی را فضیلت بشمرند و برای لذت بردن هیچ حد و مرزی نشناسند، جز به خود به چیز دیگری نیندیشند و مسائلشان از شکم و زیرشکم فراتر نرود. قبلا این طایفه در حاشیه جامعه به عیش و نوششان میپرداختند و عمر میگذراندند، اما حالا به لطف موبایل و ماهواره به متن راه یافتهاند و به فکر یارگیری افتادهاند.
در ایران هم عیاشها سر بلند کردهاند و بیدردی کامیابیشان را لابلای مخالفخوانی سیاسی بلکه پشت بددهنی سیاسی پنهان کردهاند. شبکه من و تو در اصل مربی این گروه است و با برنامههایی مثل شبکه نیم یا میزگرد سیاسی و اتاق خبر بر آن است تا عیاشها را به میدان بیاورد و ناسزاگویی سیاسی را به جای اکت سیاسی به عوامالناس قالب کند.
مبارزه سیاسی معنا دارد و در میان مخالفان جمهوری اسلامی کم نیستند آنهایی که سودای مبارزه دارند. نقد سیاسی هم معنا دارد و در داخل و خارج کم نیستند منتقدانی که اخبار جمهوری اسلامی را رصد و نقد میکنند. من و تو نه مبارزه میکند و نه نقد بلکه با ترویج عیاشی و ابتذال سعی میکند سادهدلان را بفریبد و به بیمبالاتی اخلاقی و سیاسی مبتلایشان کند. اما برای این فریب نیاز به شعار سیاسی بهتر بگویم اتهامزنی سیاسی دارد... فردا بحث را پی خواهم گرفت.