مسعود دانشمند عضو سابق اتاق بازرگانی، صنایع و معادن تهران در شهروند نوشت: ٨٠درصد اعتراض ثروتمندان به حذف یارانهها منطقی نبوده است. این موضوعی است که حسین میرزایی، سخنگوی ستاد هدفمندی یارانهها به رسانهها گفته است و البته بارها از مدیران ایرانی شنیدهایم که ثروتمندان و میلیاردرها نسبت به حذف یارانه ٤٥هزار تومانیشان شاکی شدهاند.
این ماجرا به همینجا ختم نمیشود و به هرجا که بروید، عدهای به دنبال یارانه و حمایت دولت آمدهاند؛ از شهروندان گرفته تا تولیدکننده و تاجر... همه و همه چشمانتظار دریافت حمایت از دولت هستند و کار به جایی رسیده است که یک ایرانی اگر بخواهد تا سر کوچه برود، مدعی است که این وظیفه دولت است که مرا تا سر کوچه برساند! اما این میل عجیب ایرانیها به یارانهخواهی از کجا آمده است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که این مسأله ریشه تاریخی دارد. در ایران دولتها صاحب اختیار تمام امکانات اقتصادی بودهاند.
آنها مالک پول و بانکدار بودهاند، آنها ساختوساز میکنند، تجارت و واردات انجام میدهند، صادرکننده هستند، کارخانهدار هستند، بازاری هستند و درعین حال مجوز صادر میکنند، ممنوعیت ایجاد میکنند، تعرفه تعیین میکنند، قیمتگذاری میکنند و بهطور خلاصه اقتصاد در مشتشان است؛ بنابراین شهروندان به ناچار به دولتها روی آوردهاند و از آنها درخواست حمایت میکنند.
در واقع میتوانم بگویم که تصدیگری بیش از اندازه دولتهای ایرانی در اقتصاد موجب شده است که اعتماد بهنفس و عزتنفس ملی مخدوش شود و مردم تصور کنند که انجام کوچکترین کارها وظیفه دولت است و خودشان ناتوان از انجام هرکاری هستند. از همین زاویه است که میبینیم عزتنفس شهروندان مخدوش شده است و بسیاری از آنها با وجود عدم نیازمندی، به دنبال دریافت ٤٥هزار تومان در ماه هستند و برای این کار پروسههای طولانی اداری را پشتسر میگذارند یا گهگدار میبینیم که صاحبان کسبوکار دنبال مدیران و مسئولان ارشد میدوند تا نامهای را به دست آنها برسانند و درخواست حمایت داشته باشند و حتی رفتاری را مرتکب شوند که خارج از شأن و کرامت انسانی است.
این درحالی است که در کشورهای پیشرفته دولت تصدیگری را رها کرده و امور اقتصادی را به مردم سپرده است. در چنین بستری شهروندان میدانند که نیازی به حمایت دولت ندارند. آنها میدانند که اگر یک ایده یا طرح درآمدزا داشته باشند، میتوانند به راحتی به بانکها و سرمایهگذاران مراجعه کنند و از ایدهشان درآمدزایی کنند.
شهروندان کشورهای پیشرفته میدانند که نظام قیمتگذاری و شاخصهای تعیین قیمت کالا دست دولت نیست و مردم یا همان نظام عرضه و تقاضا تعیینکنندهاند؛ بنابراین در چنین سیستمی مردم برای تأمین معیشتشان خود را نیازمند حمایت دولت نمیدانند. درکشورهای پیشرفته شهروندان میدانند که دولت تنها در مقام ناظر یا سیاستگذار است و امکانات در جای دیگری است؛ بنابراین ما شاهدیم که این موج یارانهخواهی در کشورهای پیشرفته وجود ندارد.
در ایران، اما تقاضای عجیب یارانهخواهی پیچیدگیها و گرفتاریهایی در بخشهای مختلف اقتصاد ایجاد کرده است که حل این گرفتاریها به یک جراحی بزرگ اقتصادی نیاز دارد. در واقع گرفتاریهای بزرگ ایران در اقتصاد یک شاهراه اصلی دارد و آن این است که دولت تصدیگری را رها کند و به نقش سیاستگذار و ناظر اکتفا نماید.