فرارو- جنگی در مکزیک در حال شعله ور شدن است، اما سکوت روزنامه ها، سازمانهای بین المللی و سیاستمداران و البته بسیاری از مردم در سراسر جهان، مانع از توجه به آن شده است. این جنگ بی شباهت به درگیریهای خشونت آمیز در مثلث شمالی آمریکای مرکزی نیست. با این وجود نرخ مهاجرت از آمریکای مرکزی به ایالات متحده آمریکا دید گسترده تری در مورد گرفتاری کشورهایی مثل هندوراس، السالوادور و گواتمالا به وجود آورده است.
به گزارش فرارو به نقل از امریکن اینترست، حکمرانی توسط جنگهای به ظاهر رام نشدنی بین دولت و گروههای جنایتکار قاچاق مواد مخدر احاطه شده است. حتی آمریکاییهایی که از رویکرد دولت ترامپ نسبت به آمریکای مرکزی حمایت میکنند، آگاهی بیشتری در مورد ناامنی به دست آورده اند که ویژگی روزمره در مناطقی مثل سن پدرو سولا، سن سالوادور یا گواتمالا سیتی است.
اما در مورد مکزیک، اثر ترکیبی سیاست خارجی مکزیک مبنی بر aquí no pasa nada (هیچ چیزی اینجا اتفاق نمیافتد) و سیاست خارجی مستقر آمریکا که عادت کرده فراتر از مرزهای خودش برود، گرفتاری مکزیک را به چیزی تبدیل کرده است که نادیده گرفته میشود.
در ده سال گذشته، دولت مکزیک فعالانه برای دست کم گرفتن اهمیت وضعیت امنیتی موجود کار کرده است. به جز بحث غرور ملی، این تلاشها از نیازی مفروض سرچشمه میگیرد که بر اساس آن باید هر نشانهای در مورد اینکه مکزیک در حال تبدیل شدن به یک دولت شکست خورده (failed state) است را بر طرف کند.
پیشتر در سال ۲۰۰۹ وقتی برخی تحلیلگران شروع به صحبت در مورد شکست دولت در بافت مکزیک کردند، هیلاری کلینتون، وزیر وقت امور خارجه آمریکا سفری به جنوب داشت تا حمایت آشکار آمریکا از جنگ مکزیک با قاچاق را نشان دهد و هر تصوری در مورد عدم ظرفیت دولت مکزیک را از بین ببرد. وزیر امور خارجه مکزیک، علی رغم مشاورههای تفصیلی سفر که توسط وزارت امور خارجه صادر شده است، مرتبا به سفرا و کارمندان کنسولگری دستور میداد بحثهای مرتبط با خشونت و قاچاق مواد مخدر را نادیده بگیرند و تاکید کنند که اکثریت وسیعی از سرزمین واقعا امن است.
دولت فدرال مکزیک از ترس اینکه کمک خواستن از سازمانهای کمک رسانی چند جانبه تصویر شکنندگی دولت در این کشور را تقویت میکند، به دریافت این کمکها بی میل شده است. بخشی از عللی که استراتژی دست کم گرفتن وضعیت در مکزیک به کار گرفته شده است این است که وضعیت امنیتی در مکزیک از نظر استراتژیکی ناهموار است. توصیه سطح ۴ وزارت خارجه در مورد توصیه سفر (" سفر نکنید") برای ایالتهای مکزیکی کولیما، گررو، میچوآکان، سینالوآ و تامااولیپاس منتشر شده است.
احتمالا این مناطق در مکزیک مانند سایر کشورها در آن دسته بندی، ناامن هستند. کشورهایی مثل افغانستان، جمهوری آفریقای مرکزی، کره شمالی، عراق، لیبی، مالی، سومالی، سودان جنوبی، سوریه و یمن.
هنوز توریستهای پرشمار اروپایی و آمریکایی به ساحل مکزیک سفر میکنند؛ چرا که آنها به درستی میدانند در این هتلها و شهرها نسبت به سایر جزایر حوزه کارائیب در خطر بیشتری نیستند.
به همین ترتیب تجارت معمول بین کسانی که در مدیریت زنجیره تامین آمریکای شمالی نقش دارند ادامه دارد. مخصوصا بازیگران عمده اقتصادی در منطقه به پررنگ نشان دادن سطوح فعلی خشونت تمایلی ندارند. البته وابستگی عمیق اقتصادهای کشورهای آمریکای شمالی تحت "نفتا" توسط جنگ مواد مخدر آشکارا آسیب ندیده است. ضمنا مکزیکیهایی هستند که در جوامع مخفی خود زندگی خوبی برای خود دست و پا کرده اند و برای حفاظت از آن امنیت خصوصی به کار گرفته اند. علاوه بر اینها، یکی از مزایایی که آنها در زندگی در چنین کشور نابرابری بدست میآورند این است که: درآمدشان به اندازه کافی بالا است در حالی که دستمزد محافظان شخصی آنها به اندازهای پائین است که توان پرداخت هزینه آنها را دارند.
بیشتر بخوانید:
تلفات بالای جنگ داخلی در مکزیک
جنگ در مکزیک در ده سال گذشته جان بیش از ۲۰۰ هزار نفر را گرفته است که عمدتا جوانان بوده اند. گورهای دسته جمعی چشم انداز مکزیک را نشان میدهد، دهها هزار نفر گم شده اند که بیشتر آنها کشته شده فرض میشوند. کل شهرها آواره اند.
در بین دانشمندان علوم سیاسی، تعریف عرفی از جنگ ایالتی یا جنگ داخلی زمانی است که درگیری تلفات بالای ۱۰۰۰ نفر در ارتباط با جنگ در طول یک سال داشته باشد که دست کم ۱۰۰ نفر از هر طرف جزو کشته شدگان باشند. مکزیک بیش از یک دهه قبل این آستانه را رد کرد. تنها در چند هفته گذشته تعداد کشته شدگان پلیس و نیروهای امنیتی سه رقمی بوده است.
دقیقا یک هفته قبل دست کم ۱۴ پلیس دولتی زندگی خود را در یک کمین در آجویلیلای ایالت مینوچوآکان از دست دادند. در همان ایالات در پایان ماه می، ایستگاه پلیس شهری در شهر زامورا مورد حمله قرار گرفت که سه پلیس کشته شدند و ۱۰ نفر به شدت زخمی شدند. در تپالکاتپک، کارتل جالیسکو نواوا جنراکیون، یک از بدنامترین کارتلهای قاچاق مواد مخدر مکزیک، با شبه نظامیان محلی درگیر شدند که ۹ کشته و ۱۱ زخمی بر جای گذاشت.
هرچند مینوچوآکان در حال حاضر کانون خشونت است، در بسیاری از مناطق دیگر هم جنگی در حال شعله ور شدن است. در درگیری گوئررو ۱۴ غیر نظامی و یک سرباز کشته شدند. مرگ خشن برای میلیونها مکزیکی که در میان درگیریها زندگی میکنند عادی شده است.
رویکرد دولت های مکزیک در مقابله با کارتلهای مواد مخدر
دولت آندرس مانوئل لوپز اوبرادور یک سال پیش با وعده در پیش گرفتن رویکردی متفاوت به خشونت و سازمانهای قاچاق مواد مخدر روی کار آمد. دولت تندروی فلیپه ده خسوس کالدرون اینوخوسا (۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲) موضع خشنی نسبت به جرائم سازمان یافته گرفت که با تشدید جنگ علنی با سازمانهای قاچاق مواد مخدر پیگیری شد. استراتژی او بر اساس فرض ناقصی بنا شد که بر اساس آن بهترین راه برای تضعیف کارتلهای مواد مخدر حمله به سرشاخه ها، دست گیری یا کشتن رهبران و جانشنیان آنها است. این استراتژی نتیجه عکس داد و حتی خشونت بیشتری به وجود آورد. چرا که سازمانهای مجرمِ چند دسته و بی نظم برای پر کردن خلائی که بر اثر دستگیری یا نابودی سردستهها به وجود آمد رقابت کردند.
دولت انریکه پنیا نیِتو (۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸) عناصر اصلی این استراتژی امنیت ملی را تغییر نداد، به جز اینکه رویکرد متفاوتی نسبت به ارتباطات عمومی در پیش گرفت و حوادث مرتبط با خشونت و امنیت عمومی را دست کم گرفت.
آندرس مانوئل لوپز اوبرادور قول داده است این استراتژی را تغییر دهد و راهبردی در پیش بگیرد که به دنبال تاکید بر صلح، آشتی و پیشگیری باشد. او یک گارد ملی به وجود آورد که عمدتا از ارتشی میآمدند که قبلا فعالیتهای پلیسی را در کل سرزمین انجام میدادند. اما فراتر از سطح شعارها و این حرکتهای نمادین، سخت است بگوییم استراتژی توسعه یافته تری در حال ایجاد شدن است.
سناریوها برای استراتژی منسجمتر در مکزیک چندان امیدوار کننده نیست و به نظر میرسد جای زیادی برای مانور وجود ندارد. ممکن است خشونت به تدریج گسترش یابد. این در حالی است که مناطق اندکی وجود دارند که نیروی انسانی فدرال و منابعی برای امنیت دارند که مطمئن شوند با وجود آنها از ساکنانشان حفاظت میشود. مکزیکو سیتی یکی از اماکن توریستی و برخی شهرهای مرزی ممکن است کمی امن باقی بمانند در حالیکه بقیه کشور بیشتر و بیشتر به خون کشیده خواهد شد.
این یک تصویر از چیزی است که وضعیت موجود میتواند به آنجا برسد. اما یک سناریوی فاجعه آمیزتر هم وجود دارد که پیش زمینه آن را اخیرا در کولیاچان و سینالوآ دیدیم. در آنجا یک تلاش ناموفق برای دستگیری پسر ال چاپو به محاصره شهر، تیراندازی و نهایتا آزادی مجرم منجر شد. در این حادثه تصمیم بحث برانگیزی توسط دولت فدرال گرفته شد. دولت با این استدلال که آزادی گوزمن لوپز از کشتار انبوه مردم و نظامیان جلوگیری میکند، این تصمیم را گرفت. اهمیت آنچه در کولیاچان اتفاق افتاد را نمیتوان دست کم گرفت. این تنها یک قسمت دیگر از خشونت سیاسی، ناآرامی یا نمایش بی کفایتی دولت نبود. دولت مکزیک قادر نبود انحصار در حق حاکمیت خود را در استفاده از زور به کار گیرد.
سازمانهای جنایتکار ممکن است حادثه کولیاچان را به عنوان نشانهای در نظر بگیرند که با توجه به آن، آنها میتوانند آزادانه و با مصونیت عمل کنند و هر زمان که اقدامتشان با چالش رو به رو شد، به کشتار انبوه غیر نظامیان تهدید کنند، در کل شهر وحشت ایجاد کنند و مردم، روسای پلیس، شهرداران و قضات را بکشند یا به آنها رشوه دهند. اخاذی آنها از فعالیت اقتصادی گسترش مییابد و زندگی روزمره اکثر شهروندان را تهدید میکند. بدون شک نرخ مهاجرت ناشی از جنگ به ایالات متحده افزایش مییابد.
با این وجود، دولت آندرس مانوئل لوپز اوبرادور هنوز میتواند از بدترین سناریو جلوگیری کند و ایالات متحده میتواند و باید نقشی ایفا کند. مکزیک باید کمک و حمایت تکنیکی بیشتری بپذیرد تا اصلاحات نهادی را تقویت کند، حکومت قانون را بهبود بخشد و ماموران پلیس را آموزش دهد. دولت مکزیک باید از همسایه شمالی خود بخواهد همکاری اطلاعاتی داشته باشند. هر دو کشور باید به طور جدی روی راههای بهتر همکاری در موضوع جرم سازمان یافته کار کنند.
البته، وسوسه رئیس جمهور هر کشوری برای جلب نظر حوزه استحفاظی خود همچنان باقی است. بازی با کارت ملی گرایی ضد آمریکایی برای رئیس جمهور مکزیک در انتخابات امتیاز است. باید از این کوته بینی جلوگری شود. هزینههای نگه داشتن وضعیت موجود و خطر بسیار جدی نتایج بسیار بدتر، واقعیتر از آن است که نادیده گرفته شود.