احمد عظیمیبلوریان. استاد پیشین مریلند در روزنامه شرق نوشت: کُردها از اصیلترین، سالمترین و توانمندترین مردم آریایینژاد هستند که از هزاران سال پیش در شرق و شمال فلات ایران زندگی میکنند. فرهنگ و زبان آنها آریایی و همخانواده زبان فارسی است. کُردها در فرهنگهای سیاسی ایران از دوران هخامنشی تا پایان امپراتوری ساسانی، نقش تعیینکنندهای داشتهاند؛ در همه دوران امپراتوریهای ایرانی پیش از اسلام، نقشی اساسی در نیروهای دفاعی ایران باستان داشته و در برابر هجوم یونانیها، رومیهای شرقی و بیزانسیها نقش اول را در دفاع از ایران ایفا کردهاند. مردم کنونی کُرد اگرچه در منطقهای در شمال غربی ایران کنونی، جنوب شرق ترکیه، سراسر شمال عراق و سوریه متمرکز هستند، اما شاخههایی از کُردتبارها در سراسر شمال ایران کنونی نیز پراکندهاند.
اینکه چرا امروز کُردها از هر سو با تهاجم ترکان و عربها مواجه شدهاند، خود داستان جداگانهای است که ریشه در تهاجم قبایل صحرانشین از اطراف خلیجفارس و مهاجر از مغولستان دارد. در تهاجم بیگانگان، مردم ایران ازجمله کردها، تلفات و صدمات بسیاری دیدهاند. به احتمال قوی، پراکندگی کردها به نقاط شمالی و شرقی فلات ایران، در واکنش به حملات گوناگون بیگانگان بوده است.
بااینحال، تمرکز کردها در بخشی از سرزمین اصلیشان در شمال و غرب ایران کنونی تاکنون ادامه یافته است. سنگینترین تهاجمها به ایران که موجب سرگردانی و تجزیه کردستان شد، از سوی مغولها و اولاد چنگیزخان در دوران حکومت خوارزمشاهیان رخ داد. فرزندان چنگیزخان با قتل عام مردم ایران و غلبه بر امپراتوری روم شرقی (بیزانس)، امپراتوری عثمانی را پایهگذاری کردند. عثمانیها علاوه بر بیزانس، همه سرزمینهای عربی را از سواحل مدیترانه تا عربستان به تصرف خود درآوردند. این تصرف تا جنگ جهانی اول ادامه داشت.
بخش عمدهای از کردستان که در هجوم مغولها از ایران جدا شد، به تصرف عثمانی درآمد. عثمانیها بر ارمنستان نیز که همواره در تاریخ ایران با ایران یکپارچه بود، غلبه کردند. مغولها مانند عربها، مردمانی صحرانشین بودند. آنها در حمله به شهرهای ایران و بیزانس، با مقاومت مردمی روبهرو میشدند که از ترس به زیرزمین و پشتبام خانههای خود پناه میبردند. نخستین کاری که مغولها میکردند، تخریب شهرها و خانههای آن مردم بود. نیشابور در خراسان نمونه بارزی از انهدام تمدن شهری به دست مغولها بود و هنوز آثار جنایات آنها باقی است.
تا جنگ جهانی اول، بخش کمی از کردستان درون مرزهای ایران (جنوب دریاچه وان) قرار داشت و حدود سهچهارم باقیمانده کردستان در چنگ عثمانیها بود. جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی را تجزیه کرد. با پایان جنگ جهانی اول، انگلیس و فرانسه با تصرف و تجزیه بخش غربی امپراتوری عثمانی که مرز آن به دریای سرخ میرسید، دست به ایجاد کشورهایی مانند عربستان، عراق، سوریه، اردن و شیخنشینهای خلیجفارس زدند که بعدها به ظاهر استقلال یافتند، اما تا امروز در چنبره قدرت غرب باقی ماندهاند. حضور نیروهای غربی بهویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه در منطقه به صورت واقعیتی پذیرفتهشده درآمده است. آمریکا نیروهای خود را بهراحتی در منطقه جابهجا میکند. آن بخش از کردستان که از سوی عثمانی در پیمان آماسیه از ایران جدا شده بود، در تقسیمبندی خاورمیانه جدید که با فرمول استعماری غرب انجام شد، به دو بخش مجزا در دو کشور تازهتأسیس عراق و سوریه تقسیم شد.
در واقع هنوز این منطقه از چنگ عثمانی خارج نشده، به چنگ انگلیس و فرانسه افتاد. به عبارت دیگر، جز بخشی از کردستان که در ایران کنونی باقی مانده است، بقیه آن به سه بخش در عراق، سوریه و ترکیه تقسیم شد. به این ترتیب، سرزمین و فرهنگ بیمانند کرد که هزاران سال به صورت یکپارچه رشد و نمو کرده بود، با اعمال سیاستهای استعماری تکهتکه شد. تکههای کردستان که خارج از ایران کنونی قرار گرفتهاند، با چند مشکل اساسی روبهرو هستند؛ نخست اینکه جنگ جهانی دوم پای آمریکا را بهعنوان قویترین رقیب اروپا به خاورمیانه باز کرد. ورود ایالات متحده آمریکا به منطقه و باجخواهی آن از انگلیس و فرانسه، منجر به استقرار آن به صورت ثابت در منطقه خاورمیانه شد. دوم اینکه اتحاد جماهیر شوروی تلاش فراوانی کرد که در رقابت با غرب، نقش مؤثری در مناطق کردنشین ایفا کند. شوروی نقش مؤثری در تقابل بارزانیها و طالبانیها ایفا کرد. این دو گروه بعدها در حکومت اقلیم کردستان عراق نقش عمدهای ایفا کردند که هنوز هم ادامه دارد.
یکپارچهشدن کردستان در درون ایران موجب بالارفتن قدرت ایران میشد؛ ازاینرو تجزیه کردستان به چهار تکه که سه بخش آن خارج از مرزهای کنونی ایران قرار دارد، راهحل سودمندی برای کشورهای غربی بود. نحوه تجزیه به این صورت بود که دو بخش دستنخورده در عثمانی و ایران سر جای خود باقی ماند و بخش جداشده از عثمانی، به دو بخش کوچکتر تجزیه و به عراق و سوریه واگذار شد.
برای جلوگیری از پیوستن بخشهای اشارهشده به یکدیگر، میبایست تمهیداتی اندیشیده میشد که این بخشها با یک دالان میانی از هم فاصله بگیرند و دادوستد و رفتوآمد میان آنها به کلی قطع شود؛ حالتی که با تجزیه افغانستان از ایران به دست انگلیس در قرن نوزدهم میلادی به وجود آمد. امروز برای رسیدن از یک بخش تجزیهشده به بخش دیگر، باید گذرنامه داشت؛ درحالیکه مردم کُرد در طرفین مرزهای تجزیهشده با یکدیگر خویش و قوم هستند و علایق مشترک دارند.
این حالت در بخش تجزیهشده کردستان سوریه و ترکیه بهخوبی نمایان است. ترکیه همان بلایی را که سر ارمنیها آورد، امروز بر سر کردها میآورد. ترکیه کماکان هویت کردهای مرز جنوبی خود را انکار میکند و آنها را «ترکهای کوهستان» میخواند؛ درحالیکه اینها کردهای ایرانی در اطراف دریاچه وان بوده و هستند که هزاران سال این منطقه را یکپارچه و آباد اداره کردهاند. ترکیه با هجوم به سوریه درپی آن است که یک منطقه حائل میان کردهای ترکیه و سوریه ایجاد کند تا مانع همکاری و همافزایی توان و قدرت آنها شود.
علاوه بر اختلافهای ناشی از جدایی کردها، آنچه در منطقه کردنشین اشارهشده به وجود آمده و به صورت ابزار دشمنی خودنمایی میکند، اختلافهای سیاسی میان کردها در کشورهای کردنشین یادشده است. این اختلافها بعضا ایدئولوژیکی است که در همه کشورهای منطقه میان گروههای رقیب سیاسی دیده میشود. نفوذ قدرتهای غربی و شرقی و یارگیری آنها از فعالان سیاسی منطقه را نیز باید به این تنوع عقیدتی افزود که سرسختترین آنها داعش یا اختلافهای مذهبی است. رقابت سیاسی میان قدرتهای بینالمللی با خود و دستهجمعی در برابر روسیه را نیز باید به پیدایش و تقویت شرایط بلبشوی اشارهشده افزود.
قدرتهای غربی نمیخواهند ایران کنونی در کشورهای تجزیهشده از عثمانی دخالت کند. بیشتر این کشورها در فلات ایران قرار دارند و اگر به حال خود رها شوند، به هم خواهند پیوست. هرچه جدایی، اختلاف و دشمنی میان کردها از یک طرف و میان کشورهایی که کردها بخشی از جمعیت آنها هستند، از سوی دیگر افزایش یابد، امکان بهرهبرداری کشورهای غربی و حتی روسیه از امکانات آنها بیشتر خواهد بود.