نامه نیوز نوشت: گفتگو با محمود احمدینژاد، رئیسجمهور سابق ایران روز شنبه ۲۸ سپتامبر توسط آرش عزیزی خبرنگار ارشد ایندیپندنت انجام گرفته است.
رییس جمهور پیشین ایران شیوهای مشخصی را برای پاسخ دادن اتخاذ میکند؛ پاسخهایی که نگرشش را بدون موضعگیریهای سیاسی مشخص و واکنش به مطرح شدن نام افراد نشان دهد. رویکردی که میتواند آشکارترین پاسخ در مورد مقاصدش باشد.
اگر در نیویورک بودید
در ابتدا از او پرسیدم که اگر به جای روحانی امسال احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر بود چه میکرد. او گفت: «سوال مهمی پرسیدید. بالاخره با تغییر اشخاص و دیدگاهها در مجامع جهانی خروجیها هم تغییر میکند. اگر احمدینژاد بود حتما جور دیگری بود. نه شخص احمدینژاد بلکه سخنگویی از ملتها و انسان به بند کشیده امروز اگر در هر محفلی مطرح بشود فضا را تغییر میدهد. سازمان ملل مرکز مدیریت جهان است و با این فلسفه آغاز به کار کرده، اما متاسفانه امروز تقریبا تاثیری در مناسبت جهانی ندارد و هیچ تجلی از اراده خواست ملتها در آنجا نمیبینیم. دبیر کل محترم و بعضی کشورها دارند تلاش میکنند که از این ظرفیت به نفع ملتها استفاده شود، اما در مجموع خروجیای اتفاق نمیافتد».
اصرار میکنم که مشخصتر پاسخ دهد و نظرش را راجع به روحانی بگوید، اما جملهای را میگوید که چند بار دیگر نیز تکرار میشود: «من نباید راجع به اشخاص اظهارنظر کنم، چون بحث من فراتر از اینها است. به خصوص رویکرد دولت آمریکا نسبت به سازمان ملل را باید حتما تغییر دهیم.»
میپرسم که اگر رئیسجمهور بود در مورد مذاکره با آمریکا چه میکرد که میگوید: «من اگر مسئولیتی به عهدهام بود راه کار را بلد بودم به گونهای که هیچ ملتی آسیب نبیند، ملت ایران هم به حقوق خود برسد و صلح و امنیت در جهان مستقر شود». سپس با خنده اضافه میکند: «من گفتم که راههایی بلد بودم که انجام دهم، اما اینها فوت کوزهگری است، نمیتوانم به شما بگویم».
به سوی بهار
در مورد منشور «به سوی بهار» میپرسم. احمدینژاد در مورد این سند میگوید: «این یک باز تعریف و باز تبیین اصل انقلاب است. انقلاب ملت یک انقلاب انسانی بود. یک تلاش گسترده فداکارانه برای بازیابی حقیقت انسان و تامین حقوق انسانی نه فقط برای ملت ایران که برای همه ملتها… با این منشور همهجا را میشود سنجید، نه فقط ایران که تمام دنیا. این به این معنی نیست که این منشور کامل است و تمام حقایقی که باید بحث بشود در آن آمده است. اما اصول ثابتی را مطرح کرده که فارغ از نژاد و جغرافیا و رنگ و حتی مذهب میتواند مبنای تعامل بین انسانها، اداره کشورها و مدیریت جهان قرار بگیرد».
در منشور بارها بحث «آزادی کامل» مطرح شده و در این مورد از احمدینژاد میپرسم. آیا این آزادی شامل لغو حجاب اجباری و تامین حقوق شهروندان بهایی ایران میشود؟
«بحث آزادی مهمترین بحث انسان در طول تاریخ بوده است. اصلا انسان منهای آزادی مفهومی ندارد. بحث ما فراتر از بحثهای جزئی است. مشکل آزادی، تاریخی است. امروز تمام دنیا با آن درگیرند و من نمیتوانم جایی را معرفی کنم که آزادی به معنای حقیقی کلمه در آنجا مستقر باشد. در همه کشورهای دنیا مشکلاتی درباره آزادی وجود دارد و در ایران هم. باید مفهوم آزادی را بگذاریم وسط و یکبار دیگر تعریف کنیم و همه به آن متعهد شویم».
راجع به اسمها صحبت نکنیم
از قاسم سلیمانی و حضور ایران در منطقه که میپرسم پاسخی جالب میدهد: «راجع به اسمها صحبت نکنیم. کلی صحبت کنیم. همه ملتها در تمام جهان حق دارند سرنوشت خودشان را تامین بکنند. هیچ قدرتی در هیچ کجای جهان نباید دخالت کند. کل دنیا الان عرصه دخالتها است. آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا و بخصوص خاورمیانه. من البته معتقدم باید به هر ملتی کمک شود تا اراده خود آن مردم حاکم شود. استثنایی هم در این نیست. الان این همه قدرت در منطقه دخالت دارند و این غلط است.»
میپرسم دیدگاه جدیدی که به مذهب دارد آیا مغایر با نزدیکیاش با امثال مصباح یزدی در سالهای گذشته نیست؟
احمدینژاد میگوید: «مواضعی که من گرفتم مواضع نسبتا ثابتی هستند گرچه تشریح شدند، عمق پیدا کردند و گستره پیدا کردند. اما همان حرفهایی را میزنم که در سال ۸۴ میزدم. طبیعتا انسان باید رشد کند. من معتقدم دین در واقع ساز و کار تنظیم روابط انسانها برای رشد و تعالی و تامین حقوق انسانها است و خارج از این نیست. دین چیزی نیست که ولو مردم نپسندند و دوستش نداشته باشند و آنرا خلاف مصالح خودشان بدانند بالجبار باید به آن تن بدهند. هیچ پیامبری چنین دینی نیاورده».
میخواهم نظرش را راجع به جناحهای سیاسی امروز ایران بپرسم که میگوید: «انسانی که در ذهن من است انسان بینهایت است و اصلا قابل محصور کردن در این جناح و آن گروه نیست. البته من با همه دوستم و با کسی دشمنی و ضدیت ندارم. با هیچ جناح و اسمی. البته بعضی عملکردها را قبول ندارم و با آنها مخالفت میکنم. به شدت هم مخالفت میکنم، اما معنیاش دشمنی با آن شخص نیست. من میگویم زورگویی بد است، ظلم بد است، حق مردم را تضییع کردن بد است. مهم نیست چه کسی انجام میدهد. کسی اینجا مصونیت ندارد».
از مخالفتش با حصر میرحسین موسوی میپرسم، ممنوع التصویر بودن محمد خاتمی و بازداشتهای سال ۸۸ که شنیده بودیم وی با این اقدامات مخالف بوده، اما پاسخی کلیتر میشنوم: «من با کل زندانها مخالفم. با حصر و محدود کردن انسانها مخالفم. زندان فیزیکی داریم، اما زندان اندیشه و عاطفه و ارادهها هم هست. باید کاری کنیم که مناسبات به شکل دیگری تنظیم شوند. مبانیای که در ۴۰۰ سال اخیر گذاشته شده و تمام حکومتها از آمریکا تا گامبیا بر اساس آنها شکل گرفتند بر اساس ثروت و قدرت هستند و نه بر اساس انسانیت».