در روسی مانند آثار پیشین کارگردان، با جهانی پر از بدویت و پلشتیای که در جای جای مکانها و شخصیتها به چشم میخورد، رو به رو هستیم، که با اگزجرگی در صحنه، بازیها و به ویژه گریم بازیگران آن جهان را در عناصر مختلف فیلم پراکنده میکند. این فضا بیش از پیش یادآور آثار کارگردانان بزرگ و صاحب سبکی مثل بلا تار، آندری زویاگینتسف و به ویژه آندری تارکوفسکی فقید است.
فرارو- علیرضا جعفری؛ "روسی" چهارمین ساخته امیرحسین ثقفی، فیلمساز متفاوت سینمای ایران است که به تازگی بر روی پرده رفته است.
برای خرید قانونی و دانلود حلال فیلم سینمایی روسی اینجا کلیک کنید
مردی به نام توماج (با بازی امیر آقایی) از زندان فرار میکند و به نزد همسرش (با بازی طناز طباطبایی) میرود. بعدها متوجه میشود که او مورد تجاوز قرار گرفته است. از گذشته رابطهی عاشقانهای بین همسر او و یوسف (با بازی میلاد کی مرام) وجود داشته و برادر یوسف (با بازی صابر ابر) دوست صمیمی توماج است و به نوعی پل ارتباطی بین یوسف و توماج.
نکته مثبت روسی این است که تکلیفش با خود و مخاطب روشن است. میداند که چه کار میخواهد بکند و چه فضایی بسازد. فیلم قرار است با قصهای کمرنگ مبتنی بر فضاسازی پیش برود و تمام اجزای فیلم بر پایهی همین فضاسازی ساخته شود. از این رو شاهد اجزایی مانند فیلمبرداری، طراحی صحنه و ... هستیم که با هم در تناسب هستند.
در روسی مانند آثار پیشین کارگردان، با جهانی پر از بدویت و پلشتیای که در جای جای مکانها و شخصیتها به چشم میخورد، رو به رو هستیم، که با اگزجرگی در صحنه، بازیها و به ویژه گریم بازیگران آن جهان را در عناصر مختلف فیلم پراکنده میکند. این فضا بیش از پیش یادآور آثار کارگردانان بزرگ و صاحب سبکی مثل بلا تار، آندری زویاگینتسف و به ویژه آندری تارکوفسکی فقید است. نکته مشترک بین این سه نفر این که هر سه از بلوک شرق هستند (دو نفر روس و یکی مجار). نکته جالب آخرین فیلم ثقفی، نامش است که به اضافهی گریمها که به شدت آدمهای شرق اروپا را تداعی میکند، شاید به عمد ادای دینی بوده به منابع الهام کارگردان و فضاهایی که آنها ساختند.
اما چرا آثار ثقفی در مجموع نمیتوانند مانند آثار کارگردانان نام برده شده مورد اقبال قرار گیرد؟ مشاهده شده که فیلمهای ثقفی کمتر منتقدی را راضی کرده و در جشنوارههای مطرح خارجی هم جایی نداشته اند. دلیل این امر به این اصل برمی گردد که جهان کارهای ثقفی (به جز مرگ کسب و کار من است) اصالت ندارد و قصهها به عمق راه پیدا نمیکنند. مثل این که شما قصهای دم دستی و سطحی را بخواهید با زور لباس فاخری بپوشانید و با نوع خاصی از روایت صرفن بخواهید متفاوت نما ظاهر شوید. در این صورت است که با پوستهای زیبا، اما درون تهی طرف میشویم.
اگر یک روایت با قصهای ناچیز بخواهد بیان شود، نبود زیر متن برایش هیهات است. اما روسی به رغم داشتن اجزایی خوب مثل طراحی صحنه و فیلمبرداری قابل قبول و بازیهای خوب بازیگران به ویژه صابر ابر، البته به استثنای بازی بسیار ضعیف و نامتناسب طناز طباطبایی، دقیقن به همین معضل گرفتار میشود. اگر به طور مثال زوگیانتسف فساد تنیده شده در شهر و جامعه یا بلا تار پوچی مستتر هستی را در کارهایشان نشانه میروند، امیرحسین ثقفی در این فیلم چه زیر متن قابل ذکری را فراهم کرده است؟ هیبت مسیحایی یوسف که به ندای خدایش گوش داده و آن جا را میخواهد ترک کند، اما خود به قربان گاه بر میگردد چه دلایلی دارد؟ این ارجاعات فرامتنی به هیچ عنوان نمیتوانند در زیر لایه محتوایی فیلم اثرگذار باشند، چون کاملن تحمیلی به نظر میرسند و سازگاریای با کلیت فیلم و سایر اجزای روایی آن ندارند و در مجموع کاراییای ندارد جز پر کردن ظاهری زیر متن.
این که در جهان کوچک قصه، مردی از زندان فرار کرده، زنش مورد تجاوز قرار گرفته و مرد میخواهد انتقام همسری را بگیرد که دیگر همسرش نیست و خواست غیر منطقی زن از یوسف و برخورد غیر منطقیتر یوسف در اعترافی دروغی (که با اصل رهاییش منافات دارد) و بازگشت غیر منطقی ترش به قربان گاه، ملغمهای ساخته از یک سری کنشهای نامتناسخ که قرار است یک مفهوم نامرتبط را تداعی کنند؛ مانند این که یوسفهای این روزگار از دست زلیخاهای زمانه راه فراری ندارند و در نهایت سرنوشتشان به خوشبختی و نیک روزی ختم نخواهد شد. اما اگر چنین معنایی را برای فیلم در نظر بگیریم، دومینویی که قرار است ما را بدان هدایت کند، بسیار شلخته و بی ربط در کنار هم چیده شده است.
با این تفاسیر، روسی از دنیای خود سازنده هم عقبتر است. او که در اولین فیلمش (مرگ کسب و کار من است) نشان داده که میتواند فضایی متناسب با زیر متن بسازد که با هم همانگ باشند و کلیت قابل قبولی را تشکیل دهند، در این فیلم شکست خورده است. ثقفی هنوز در اولین فیلمش باقی مانده. او کماکان روی این نوع سینما پافشاری میکند، بدون آن که به فیلمنامه اهمیت چندانی بدهد. ساختن خرده پیرنگی همراه با عناصر داستانی ناچیز و ساختن فضاسازی خاص، نمیتواند صرفن منجر به فیلمی خاص شود. مشکل ثقفی نداشتن جهان معنایی است که او را در جایگاه مقلد قرار میدهد تا مولف. او باید سعی کند جهان خودش را بسازد نه جهان دیگران را به شکل سطحیای بازسازی کند.
اگر امیرحسین ثقفی با همین فرمان ادامه دهد، امید چندانی به ساختههای آینده اش نمیتوان داشت و باز در سیری سیزیف وار شاهد تکرار خودش خواهیم بود. به جز این که بخواهد خانه تکانای اساسی در ساخته هایش ایجاد کند. باید منتتظر ماند.