جایی که تحصیل کرده، با دوستانی که درس خوانده و معلمانی که از آنها آموخته بودم؛ خیلی زودتر از امسال و پارسال که اسامی نفرات برتر کنکور توسط سازمان سنجش اعلام و مشخص شود، فهمیدم آن دانشآموزان همه از مدارس پولی بودند و دولتیها جایی در رتبههای برتر نداشتند، همین به ما نشان میدهد «هرچقدر پول بدهی آش میخوری» حتی اگر قانون این نباشد و فریاد هم بکشید که این قانون نیست.
فرهیختگان در شماره امروز خود نوشت: خلاصه ما زودتر از همه فهمیده بودیم اگر پول نداشته باشید، نه خوب درس میخوانید، نه خوب تربیت میشوید، نه خوب درمان میشوید و نه درکل اتفاق خوب و خاصی در زندگیتان میافتد؛ نه که همه اینها مربوط به ما باشد، اینکه تقریبا هیچ اتفاق خوبی بدون پول و سرمایه رخ نمیدهد را بهتر است در سیاستها و سیاستگذاریهای دولتهای مختلف جستوجو کنیم. سال اول دانشگاه بودم و بهعنوان تنها دانشگاه تهران قبولشده یکی از شهرستانهای حاشیه تهران، ارج و قربی داشتم.
همین ایام بعد از کنکور بود که یکی از معلمان دبیرستان، که آن وقتها هم آموزشگاه خصوصی داشت و دستی هم بر آتش انتخابرشته داشت، با من تماس گرفت که، چون دانشگاه خوبی درس میخوانی و رتبه خوبی هم داشتی و کارهای انتخابرشتهات را هم خودت انجام دادهای، سری به آموزشگاه من بزن و کار انتخابرشته بچههای انسانی را انجام بده، من خیلی در حوزه علوم انسانی متخصص نیستم. راست هم میگفت، همان وقتهایی که از من وضعیت فیزیک را میپرسید، فهمیدم تقریبا چیزی از انسانی نمیداند که فکر میکند ما هم درس فیزیک داریم.
خلاصه من به آموزشگاه رفتم و چند دانشآموز انسانی آمدند و کارشان را انجام دادیم، در یک روز اگر اشتباه نکنم کار همهشان را انجام دادم و تمام شد.
نه اینکه از سر باز کرده باشم، خودشان راضی بودند و رتبههایشان هم آنطوری نبود که امیدی به رشته و دانشگاه خاصی داشته باشند، پدران پولدار و مادران دغدغهمندی داشتند و میخواستند آخرین پله از تلاش آموزشیشان را هم پولی انجام دهند. من چشمداشتی نداشتم و بعد از اتمام کار به خانه رفتم. پروسه انتخابرشتهها گذشته بود و فرصت هم تمام شده بود.
چند روز بعد از آن معلم سابق دوباره تماس گرفت و من در ذهن مرور میکردم که مگر راه دیگری برای پول درآوردن از این کنکوریهای بختبرگشته مانده که بخواهد کاری کند، به عقل من چیزی نمانده بود و واقعا هم نبود. پشت تلفن از من شماره کارت بانکیام را گرفت و مبلغی واریز کرد که بعد حساب کردم و دیدم از هر دانشآموز انسانی، چیزی حدود ۵۰ هزار تومان در آن سال برای انتخابرشته گرفته بود.
از آن روز تا همین امروز که دوباره یادآور آن وقتهاست، هرسال در این ایام تماسهایی از آموزشگاههای دوستان و همان معلمها داشتم، اما خب دیگر هرگز سمت انجام این کار نرفتم، نه وقتش را داشتم، نه اعتقادی به آن بود و نه حوصلهاش، اما خب خیلیها پول هنگفتی از این ماجرا به جیب زدند.
برای نوشتن این خطوط مجبور به زیرورو کردن خاطرات و جستوجو در مدارس و سایتها و موسسات و صفحههای مجازی شدم. انگار همه انتخابرشته میکنند، همه کنکور دادهاند و همه مشغول کدرشتهمحل وارد کردن هستند. اینجا و در بررسی پروسه انتخابرشته هم شبیه مدرسههای خاص، آموزشگاههای خاص و کلاسهای خصوصی میلیونی و چند ده و چند صد میلیونی هم با اعداد عجیب و هم با اعمال عجیب روبهرو شدم.
انگار این جریان درآمدزایی از کنکور و کنکوریها تا دم دانشگاه هم ادامه دارد، که البته در ادامه میفهمیم این درآمدزایی و ارزشافزوده دانشآموزان، حتی بعد از دانشجو شدن و فارغالتحصیل شدن هم درآمدی را به سمت خزانه موسسات و آموزشگاهها هدایت میکند.
مثلا از سال اول دبستان و حتی قبل از آن شهریههای چند دهمیلیونی تا دوران پیشدانشگاهی و تحصیل در مدارس خاص، از هزینههای چند ده میلیونی و چند صد میلیونی کلاسهای خصوصی و مشاوران و کتابها و جزوات و آزمونها تا هزینه انتخابرشته و بعد هم پشتیبان شدن و مشاور شدن و معلم شدن در آموزشگاهها و موسسات همه همچون یک نردبان است که هم بالارفتن از آن و هم هر پلهاش سود و پول و شهرت هنگفتی را عاید لیدرها و سرمایهگذاران آن میکند.
زیر یک میلیون برای غیربرندها
تلفن را بر میدارم و منحصرا در این ایام انتخابرشته در ارتباط با همین موضوع کمی جستوجو میکنم و با موسسات و افرادی که تبلیغات کردهاند و میشناسم، حرف میزنم. البته حتما مشخص است که دنبال چه چیزی میگردم، اینکه دقیقا چه میکنند و چقدر هزینه میگیرند.
همینها را از حدود ۱۰-۱۱ نفری که تبلیغات و فیلمهای انگیزشیشان تمام فضای مجازی را برداشته است، پرسیدم و اعداد بسیار متغیر و البته عجیب و غریبی شنیدم. با مرکز مشاوره ش. تماس گرفتم، اپراتور بلافاصله بعد از اینکه از قیمتها پرسیدم، گفت: «انتخابرشته برای کنکور سراسری یک میلیون تومان و آزاد ۵۰۰ هزار تومان.»
البته اینها ارقام عجیب و غریبی نبود، خصوصا وقتی قبلترها اعداد عجیب و غریبتر خصوصا از آنهایی که کلاسهای خصوصی خاص و بسیار گرانقیمت برگزار میکنند، شنیده بودم.
د. آ. دومین مرکزی بود که با آن تماس گرفتم. کافی است هشتگ انتخابرشته را در اینستاگرام جستوجو کنید، از پرتبلیغترینها همین موسسه است.
۶۰۰ هزار تومان برای مشاوره و انتخابرشته حضوری و ۳۰۰ هزار تومان برای انتخابرشته غیرحضوری، ارقامی بود که از طرف این موسسه اعلام شد. اما سوای اینها کافی است با برندهای حوزه آموزش خصوصی آشنا باشید و با دانشآموزان آنها دمخور، درنتیجه احتمالا به چند اسم برمیخورید که به قول دانشآموزان و دوستان، شاخهای آموزش خصوصی و کنکور هستند. به همین بهانه برای شنیدن اعداد و ارقام عجیبتر و پروسه انتخابرشته سراغ اینها رفتم و با شمارههای شخصی یا آموزشگاههایشان تماس گرفتم.
مشاوره دقیقهای ۳۰۰ هزار تومان
آقای ر. ن.، که جستوجوی نامش در گوگل هم اطلاعات زیادی از او نشان میدهد، یکی از برندهای حوزه آموزش خصوصی و کنکور بود که با او تماس گرفتم. خانمی پاسخ داد و در ارتباط با پروسه انتخابرشته توسط این مشاور تحصیلی گفت: «ما در ارتباط با انتخابرشته دو طرح داریم. یکی طرح اولمان است که طرح vip است و یکی هم طرح معمولی، شرایط طرح vip به این صورت است که ابتدا کارهای مالی را انجام میدهید، بعد برای شما وقت تعیین میکنیم که به آموزشگاه بیایید و دانشآموز فرم پر میکند. در مرحله دوم دانشآموز به همراه اولیا به مشاور ارشد معرفی میشود. مشاوران ارشد در ارتباط با رشتهها و بازار کار و نحوه پذیرش آنها در دانشگاهها و... توضیحاتی ارائه میدهند، اما چینشی برای رشتهها انجام نمیدهند.
در مرحله سوم دانشآموز به صورت انفرادی میرود پیش استاد ر. ن. و استاد چینش را انجام میدهد. هزینه این طرح دومیلیون و ۷۰۰ هزار تومان است. طرح دوم هم که گفتم همین پروسه طی میشود فقط دانشآموز استاد ر. ن. را نمیبیند و آن یک ربع و ۲۰ دقیقه انفرادی را ندارد و هزینهاش یکمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان است.»
۳ میلیون برای آقای (د)
آقای د. یکیدیگر از معلمان و اساتید شناختهشده در این حوزه بود که با او تماس گرفتم. اینبار هم یک خانم تلفن را برداشت و شروع به توضیحدادن کرد و گفت: «ظرفیت ما برای انتخابرشته حضوری پر شده است و باید نگاه کنم ببینیم امکان ثبتنام وجود دارد یا خیر. اما پروسه به این صورت است که انتخابرشته در دو روز مجزا انجام میشود. داوطلب با یک همراه به مجموعه میآید.
البته قبل از حضور یک پک خدمت شما ارسال میکنیم که معرفی رشتهها و همایش آقای د. در آن وجود دارد که دانشآموز باید اینها را به دقت تماشا کند. مضاف بر اینها یک فرم هم در پک است که ۶۸ بند دارد و باید پر شود و به ما تحویل بدهید.
وقتی وارد مجموعه شدید ابتدا فرم را به اتاق شماره یک تحویل میدهید تا چک شود و درباره رشتهها و دانشگاهها به شما اطلاعات میدهند. بعد از آنجا داوطلب به تنهایی وارد اتاق آقای د. میشود و ایشان حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت انتخابرشته را انجام میدهند. بعد از آن با همراه وارد اتاق شماره سه میشوند و در این اتاق یکی از همکاران انتخابهای آقای د. را برای داوطلب میخواند و مینویسد و اگر سوالی بود، پاسخ میدهد و تمام. هزینه انتخابرشته حضوری آزاد و سراسری با هم سهمیلیون تومان است.»
یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان برای آقای (م)
نفر بعدی ع. م. بود که او هم از چهرههای شناختهشده آموزشهای خصوصی و ماجرای کنکور است. با آموزشگاه ب. تماس گرفتیم و اپراتور گفت: «برای شناخت آقای م. و تخصصشان توصیه میکنم به صفحه اینستاگرامشان مراجعه کنید تا بتوانید از مدل انتخابرشته ایشان بیشتر مطلع شوید، اما مدل انتخابرشته موسسه بارسا به این صورت است که در چند روز انجام میشود. در ابتدا ما از داوطلب یک آزمون شخصیتشناسی و روانشناسی میگیریم و مشاور با توجه به اطلاعاتی که از این آزمون به دست میآورد، ۱۵۰ رشتهمحل برای فرد انتخاب میکند.
پس از مشخص شدن جواب این آزمون فرد با انتخابرشته اولیهای که موسسه برای او انجام داده است به منزل رفته و از کمک و مشورت خانواده خود هم برای انتخابرشته استفاده میکند و روز دیگر به موسسه مراجعه میکند و مجددا انتخابرشته داوطلب اصلاح و درنهایت مشاور بدون حضور داوطلب چکنهایی را با آقای م. انجام میدهد و بعد از تاییدشان انتخابرشته فرد انجام میشود. در زمینه هزینه نیز انتخابرشته دانشگاه آزاد اسلامی، سراسری و به علاوه چک نهایی آقای م. رقمی معادل یکمیلیون و ششصدهزار تومان خواهد بود.»
وقتی دانشآموز را به چشم یک ابزار درآمدزا نگاه میکنیم
البته اینها بعضی از اسامی و افراد و چهرههای شناختهشده در این حوزه بودند، انتخابرشته توسط پ. د. چیزی حدود ۷۵۰ هزار تومان، آقای ن. حدود یک تا یکمیلیون و ۲۰۰ هزار تومان و برخی موسسات که البته جامعه آماری بالایی دارند هم اعداد و ارقامی زیر ۴۰۰ هزار تومان است که همه با یک جستوجوی ساده قابل دستیابی است.
به هرحال آنچه مشخص است اینکه نگاه درآمدزا به دانشآموزان و افعال آموزشی آنها باعث شده است موسسات آموزشی و اشخاص و اساتید این حوزه از هیچ منفذی که امکان درآمدزایی داشته باشد، نگذرند و این درآمدزایی را از قبل تا بعد از دانشجوشدن دانشآموزان حفظ کرده و ادامه دهند.
کلا دوست داریم پول بدیم و این را خیلی فهمیدن. هم مدارس غیر انتفاعی، هم کلاسهای کنکور، هم مشاوره ها و ... ما ایرانیها متاسفانه از روی چشم و همچشمی هم که شده عادت کرده ایم دیگران به جای ما فکر کنند چون خودمان حال فکر کردن نداریم. حتی پول از دیگران قرض می گیریم و می دیم دیگران تا برایمان فکر کنند.