علیرضا داودی دکترای مطالعات سیاسی در شرق نوشت:
خبر اعمال تحریم علیه وزیر امور خارجه ایران از نخستین لحظه انتشار موجی رسانهای ایجاد و هر شخصیت یا کارشناس سیاسی را مجبور به اندیشیدن حتی در حد چند دقیقه کرد.
تحلیلها و اظهارنظرهای متفاوت و جالب بسیاری مطرح شد؛ اما برخی تحلیلهای (ترکیبی از تخیل و تحلیل) داخلی واقعا حس تعجب و تأسف را برمیانگیزد.
این را که تحریم کنونی بخشی از یک پروژه دوساله برای تبدیلکردن ظریف به قهرمانی ملی و آمادهسازی ورود او به عرصه انتخابات ۱۴۰۰ است، نمیدانم کدام ذهنی برای اولینبار تخیل کرده است؛ اما حداقل این تحلیل بسیار دور از واقع و ناهمگون با حقیقتی است که در ایالات متحده و ذهن ترامپ میگذرد.
پرسش مهم و اساسی این است که ترامپ از این تحریم چه هدفی را دنبال میکند و چه دستاوردی از این تحریم مطلوب دولت کنونی حاکم بر ایالات متحده است؟
برای درک این مطلب باید به دو مقدمه توجه کرد:
۱. ترامپ همواره برجام را یک فاجعه ناشی از بیمسئولیتی و ضعف سیستم سیاست خارجی اوباما نامیده و در تبلیغات خود بر لزوم خروج از برجام و انجام مذاکرات جدید برای رسیدن به توافقی بهتر سخن گفته است.
امری که با خروج ایالات متحده از برجام اجرائی شد و حجم عظیمی از فشارهای تحریمی برای نشاندن دوباره ایران بر سر میز مذاکرات، اما با مختصات و موضوعاتی متفاوت را بههمراه داشت.
ترامپ نیز با اعمال فشار زیاد رسانهای تلاش کرد ایران را وادار به حرکتی شتابزده کند و با استفاده از آن جبهه جهانی را علیه ایران راهاندازی کند، اما درایت مسئولان کشور مانع شکلگیری مجدد اجماع جهانی علیه ایران شد.
نپذیرفتن مذاکرات مجدد و شکست در ایجاد جبهه جهانی علیه ایران تمام محاسبات سیستم اطلاعاتی ایالات متحده را بر هم زد. گام بعدی ایجاد جوی روانی و رسانهای حول محور جنگی قریبالوقوع بود تا شاید سایه جنگ بتواند ایرانیها را به میز مذاکره بکشاند.
صلابت رهبر معظم انقلاب در مقابل این تبلیغات و یکی، دو اقدام نظامی صریح و قاطع مانند ساقطکردن پهپاد آمریکایی، خط بطلانی بر کارایی این راهبرد بود و اینگونه آنچه در واشنگتن و تلآویو برنامهریزی شده بود، شکست خورد.
۲. ترامپ همواره معتقد بوده دموکراتها میکوشند از راههای گوناگون دولت او را سرنگون کنند و هر اقدامی را بهمنظور ناکامگذاشتن سیاستهای داخلی و بینالمللی در دستور کار قرار دادهاند.
ایجاد فشار از طریق کمیته تحقیق درباره احتمال دخالت روسیه در انتخابات آمریکا، طرح استیضاح ترامپ، فشارهای حقوق بشری در برابر طرحهای ضد مهاجرتی و امور دیگر از دید ترامپ توطئهای طراحیشده توسط ترامپ تلقی میشود.
با توجه به دو مقدمه بالا باید گفت: ترامپ چنانکه بارها در سخنرانیهای خود گفته، معتقد است حضورنیافتن ایران پای میز مذاکره، ناشی از دخالت تیم سیاست خارجی دموکراتها با رهبری جان کری در این زمینه است.
ترامپ بهصورت علنی ادعا میکند رفتار ایرانیها نتیجه توصیهها و دستورات کری است. او در یکی از مصاحبههای خود گفت: «کری با ایران صحبت میکند و کرده است. او ملاقاتها و تماسهای تلفنی زیادی داشته و به آنها میگوید که چه کار کنند».
این برداشت ترامپ از رفتار ایرانیها باعث شد همواره بهدنبال قطع ارتباط ادعایی خود برآید که استناد به قانون لوگان و متهمکردن جان کری به نقض این قانون و درخواست پیگیری قضائی یکی از این اقدامات بود.
تحریم دکتر محمدجواد ظریف در واقع آخرین حربه ترامپ برای قطع این ارتباط است، چراکه ترامپ معتقد است ارتباط نزدیک کری و ظریف شاهراه ارتباطی دموکراتها و مسئولان ارشد جمهوری اسلامی است، بههمیندلیل این تحریم فرصتی دوگانه ایجاد میکند: یک: با وضع تحریم بر شخص دکتر ظریف، هرگونه ارتباط با او کاملا غیرقانونی و ردگیری مخفیانه ارتباطها با دکتر ظریف کاملا قانونی قلمداد میشود که دست دولت ترامپ برای ایجاد سدی در ارتباط کری و ظریف را باز میگذارد.
دو: دولت ایالات متحده اگر بتواند با استفاده از این تحریم، همکاری کشورهای متحد و اعمال فشار بر کشورهای دیگر، در انجام وظایف وزیر امور خارجه ایران اختلال ایجاد کند، میتواند امیدوار باشد دولت ایران مجبور به برکناری ظریف شود و این پایان مسیر تأثیرگذاری دموکراتها بر مسئولان ایرانی خواهد بود.
تبیین بالا علاوه بر روشنسازی چرایی وضع این تحریم بهوضوح نشان میدهد کسانی که معتقدند ترامپ با این تحریم قصد دارد در جهت قهرمانسازی از ظریف گام بردارد تا چه میزان از واقعیتهای موجود در ایالات متحده و جهان دور هستند و صرفا براساس منافع سیاسی و جناحی دست به قلم میشوند.
با خودت چند جندی
ضمنا تاثیرپذیریشون رو تو دولت اوباما دیدیم نمی خواد شما ماله کشی کنی لطفا...