مصطفی ایزدی؛ فعال فرهنگی در شرق نوشت: تهرانشناسان نوشتهاند برخی پادشاهان صفوی به تهران رفتوآمد داشتهاند و بناها و حصارها و آثاری از خود به یادگار گذاشتهاند؛ اما ظاهرا اثری از آن دوره به عصر ما نرسیده است! تهران از وقتی که مرکز سیاسی ایران و محل استقرار شاهان گوناگون شد، رو به توسعه نهاد و در جریان این توسعه دروازههایی ساخته شد که با تغییر سلسلههای حکومتگر تخریب شد؛ بناهای فراوانی ساخته و پسازآن ویران شدند.
اکنون که پایتخت ایران یکی از شهرهای مهم خاورمیانه و بلکه آسیا به شمار میرود، در زمینه میراث فرهنگی و تاریخی خود آنگونه که در بسیاری از شهرهای مهم دنیا مشاهده میشود، مورد توجه واقع نشده و نمیشود. ساختمانهای به یادگار مانده از دوره نسبتا طولانی قاجار، در عصر پهلوی- با وجود شعارهایی که سر داده میشد- چندان که باید و شاید حفظ نشد. شاید کاخ گلستان که یادگار عصر زندیه و دوره قاجاریه است یا کاخ شمسالعماره یا سردرِ باغ ملی یا بعضی عمارتهایی که در باغها و منازل رجال درباری در گوشه و کنار تهران بودهاند، مورد لطف وزارت اطلاعات و جهانگردی رژیم پیشین قرار گرفته و دستی به سروصورت آنها کشیده باشد؛ اما چه بسیار آثار دیگری که بر اثر غفلت و بیتوجهی از بین رفتهاند.
معماری ایرانی در زمان رضاشاه محلی از اعراب نداشت و ساختمانهایی که از آن زمان در تهران و بعضی از مراکز استان به چشم میخورد، کار مهندسان آلمانی است که نوسازی کالبدی ایران به دست آنان سپرده شده بود. در زمان پهلوی دوم تا حدودی به معماری و احداث بناهای ماندگار توجه شد؛ اما متولیان آن دوره هم در پی نگهداری آثار پیشین به طور شایسته برنیامدند. با وقوع انقلاب اسلامی و تغییر در شیوه اداره کشور در اواخر دهه ۵۰ که امور جاریه بر حسب اعتقادات مذهبی پیش میرفت، آثار معماری نسلهای قبل، توجه مسئولان را جلب نمیکرد. نهفقط در نزد اولیای امور بهویژه از زمانی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ذهن مقامات لشکری و کشوری را مشغول کرد، آثار باستانی مورد اعتنا نبود. وزارت اطلاعات و جهانگردی که مدیریت آثار باستانی را با عنوان سازمان جلب سیاحان در سالهای پیش از انقلاب عهدهدار بود، منحل شد و سازمان جلب سیاحان بین دو وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرهنگ و آموزش عالی تقسیم شد.
بعد از آنکه جنگ به پایان رسید، آن بخش از سازمان جلب سیاحان که در وزارت ارشاد بود، از این وزارتخانه منفک و در سازمانی به نام سازمان میراث فرهنگی که وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود، ادغام شد. چند سالی نگذشته بود که سازمان میراث فرهنگی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگشت. چند سالی گذشت تا اینکه سازمان میراث فرهنگی را با سازمان ایرانگردی و جهانگردی ادغام کردند و سازمان بزرگی به نام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری زیر نظر ریاستجمهوری تشکیل دادند. این سازمان که چند سال قبل سازمان صنایع دستی را هم به آن اضافه کردند، هماکنون همچنان زیر نظر ریاستجمهوری فعالیت میکند و حفاظت از بناهای تاریخی را برعهده دارد.
این تاریخچه مختصر و این کشوقوسها و رفتوآمدهای متولیان حفظ آثار تاریخی را نوشتم که یادآوری کنم اگر اعتقاد راسخی در میان دولتمردان برای نگهداری و مراقبت از ساختمانها و آثار تاریخی وجود داشت، وضع ما و یادگارهای گذشتهمان بسیار بهتر از این بود که هست. هفتهای نمیگذرد که مردم از طریق رسانه باخبر شوند که فلان خانه تاریخی را خراب کردند، محل زندگی فلان شخصیت فرهنگی را برای تأسیس یک پاساژ فروختند و فلان مجموعه فرهنگی قدیمی در آتش سوخت. نمونه بارز آن هم بازار تاریخی و ارزشمند تبریز یا میدان حسنآباد تهران و اسناد رهبران نهضت ملیشدن صنعت نفت در دفترخانهای واقع در آن میدان که همین چند وقت پیش در آتش سوختند و تخریب شدند.
این در حالی است که واحد آتشنشانی دیوار به دیوار ساختمانهای آتشگرفته در میدان حسنآباد است. وضعیت بناهای تاریخی مهم کشور در دیگر استانها، شهرها و روستاهای آن نیز بهتر از این نیست. ارزش اقتصادی، امکان ایجاد مراکز چندمنظوره در کنار این بناهای باارزش و جذاب در سراسر ایران و البته ایجاد یک سامانه با آخرین فناوریهای روز برای معرفی آن به گردشگران خارجی و جلب آنها برای بازدید و آشنایی با ایران امروز، به اندازهای روشن است که فقط یک احتمال باقی میماند...
باورنداشتن به ارزش بناهای تاریخی! اگر متولیان حفاظت از تاریخ پایتخت و سراسر ایران، باور پیدا کنند که این آثار جزء هویت ایران و تهران است و نگهداری آنها برای نسلهای امروز و فردا بسیار آموزنده است، دیگر شاهد تخریب و آتشسوزی تاریخ ایران نخواهیم بود.