فرمانده آتش به اختیار اصولگرایی که این روزها نه منتظر اشاره بزرگان است و نه گعدههای ائتلاف. او فقط به انتهای مسیری میاندیشد که سالهاست پا در رکابش دارد، اما هنوز به مقصد نرسیده است. در ۲۲سالگی فرمانده لشکر پنج نصر خراسان بود؛ اگرچه چندان مثل سایر سرداران شهره نبود.
نخستین اخبار منتشرشده از قالیباف، مربوط به زمانی است که او هنوز نه سردار بود و نه سرتیپ. در اخبار روزنامههای اوایل دهه ۷۰ از او با عنوان «محمد قالیباف» نام برده میشد؛ کسی که از سوی محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه، رئیس باشگاه فرهنگی ورزشی فتح سپاه میشود، در حالی که همزمان، فرمانده قرارگاه بازسازی خاتمالانبیا هم بود. او دو سال بعد طی حکمی به فرماندهی نیروی هوایی سپاه رسید.
با روی کارآمدن دولت اصلاحات، فرمانده نیروی هوایی از جبهه حق و باطل سخن گفت و اینکه «ما در این برهه از زمان به عنوان حزباللهی باید جایگاه خودمان را مشخص کنیم». او یکی از امضاکنندگان نامه ارسالشده برای خاتمی در تیر ۷۸ بود. در نامه فرماندهان سپاه آمده بود: «در کمال احترام و علاقه به حضرتعالی اعلام میداریم کاسه صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم». سال ۷۹ قالیباف فرمانده نیروی انتظامی میشود. او سال ۸۱ هم درباره ۱۸ تیر ۷۸ گفت: «این حادثه به این برمیگردد که ما در تشخیص و هدفگذاریهای خود درست عمل نکردیم».
او آبان ۷۹ هم به مجلس رفت و درباره وقایع خرمآباد با اعضای هیئت تحقیق و تفحص مجلس گفتگو کرد. ماجرای خرمآباد، قضیه حمله به مینیبوس حامل اعضای دفتر تحکیم وحدت بود که به اردوی سالانه آمده بودند. اقدامات او در آراستن چهره نیروی انتظامی موفقیتآمیز بود تا جایی که «میثم سعیدی»، نماینده مجلس، انتخاب او را مثبت ارزیابی کرد و گفت: تنها چیزی که مورد نظر ایشان است، یک نیروی انتظامی غیرسیاسی است. این تغییر برخورد، در سالگرد وقایع تیر سالهای بعد هم نمودار شد.
ورود قالیباف به نیروی انتظامی اصلاحی و با اقداماتی پرسروصدا مثل راهاندازی سامانه پلیس ۱۱۰ و ورود بنزهای الگانس همراه بود؛ گرچه واردات بنز الگانس انتقادات زیادی را متوجه «قالیباف» کرد. او سال ۸۱ در واکنش به انتقادها گفت: بنزهای الگانس را با همه تشکیلاتش ۱۸ میلیون تومان خریدهایم و تا سقف ۲۰ میلیون تومان بیمه کردهایم.
بهشت به جای پاستور
درنهایت با نزدیکشدن به انتخابات سال ۸۴ زمزمه حضور او هم شنیده شد. نیروی انتظامی سکوی خوبی برای پرش به صندلی ریاستجمهوری بود؛ بهویژه در تصاویر تبلیغاتی، از او نه چهره یک فرمانده نیروی انتظامی، بلکه خلبانی با لباس سفید و با عنوان دکتر خلبان «قالیباف» به مردم معرفی شد. همان زمان نظرسنجیهای صداوسیما نشان میداد هاشمی در رتبه اول و قالیباف بعد از او قرار دارد. صداوسیما در نظرسنجی اخیر خود برای انتخابات سال ۹۲ هم به این نتیجه رسیده حامیان قالیباف هم معتقد بودند اگر سعید جلیلی در آن سال کنار میکشید، برد نهایی با قالیباف بود. در سال ۹۶ هم معتقد بودند نظرسنجیها او را جلوتر از رئیسی نشان میداده، اما اصولگرایان رئیسی را بر قالیباف ترجیح دادند و در نهایت قالیباف فداکارانه از دور رقابتها کنار کشید تا مانع شکست او شود. در نهایت قالیباف در سال ۸۴ با کسب کمی بیش از چهار میلیون رأی نفر چهارم شد، ولی در عوض به جای احمدینژاد که به پاستور رفته بود، راهی خیابان بهشت شد.
مصطفی پورمحمدی در اظهارنظری درباره انتخاب قالیباف برای شهرداری تهران از مخالفت احمدینژاد با این انتصاب پرده برداشته و گفته است: «همزمان با حضورم در وزارت کشور، شورای اسلامی شهر تهران آقای قالیباف را به عنوان شهردار انتخاب کرده و انتصاب وی با حکم وزیر کشور قطعی میشد و این همان چیزی بود که احمدینژاد با آن مخالف بود و با توجه به اینکه امضای حکم «قالیباف» در آن زمان کار درستی بود، بدون درنظرگرفتن نظر رئیسجمهور و بدون اطلاع وی حکم قالیباف را امضا کردم. متأسفانه احمدینژاد فقط به این دلیل که قالیباف رقیب انتخاباتیاش در انتخابات بود، با انتصاب وی به عنوان شهردار تهران مخالف بود». روزنامه ایران در زمان احمدینژاد، شهردار تهران را در قضیه اشغال سفارت انگلستان، افزایش نرخ ارز، التهاب بازار سکه و... مقصر دانسته و با اشاره به این جمله قالیباف در نقد وضع موجود که: «بیش از آنکه به یک کار هیجانی و احساسی نیاز داشته باشیم، نیازمند یک شور توأم با شعور، عقلانیت و پختگی هستیم»، نوشته بود: «البته معلوم نیست این شعور، عقلانیت و پختگی مدنظر ایشان را در کدام قسمت از ماجرای سفارت انگلیس باید جستوجو کرد. در واقع آنچه در ماجرای سفارت انگلیس رقم خورد، معیار بسیار روشن و واضحی از عملکرد افراد و جریانهایی است که امروز با ورود به فضای انتخابات مدعی مدیریت، برنامهریزی و عملگرایی هستند و دولتی را که علیرغم دخالتها و ماجراجویی آقایان و تحت فشارهای داخلی و خارجی همچنان به خدمات صادقانه و خالصانه خود ادامه میدهند، به سوءمدیریت متهم میکنند».
قالیباف سال ۸۸ هم گفت: «با جمعبندی شرایط موجود، فعلا داوطلب دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نیستم»؛ اما این فقط یک تاکتیک بود؛ او قرار بود حداقل دو دور دیگر نیز در انتخابات شرکت کند. سال ۹۲ آمد؛ اما در رقابت درونگروهی با دیگر اصولگرایانی مانند جلیلی و رضایی، آرای قالیباف شکست و در نهایت حذف شد.
دوران شهریاری
قالیباف سال ۹۶ دوباره آمد و بازهم تن به رقابتی درونجریانی داد که بعدها با پشیمانی از آن سخن گفت. شایعاتی نیز مطرح بود که در راستای حمایت از او، از امکانات شهرداری استفاده شده است. در برخی کانالهای تلگرامی مرتبط با شهرداری یا شورایاریها، اشعار طنزی سروده میشد». برخی خواستههای قانونی صنفی بهجامانده در زیرمجموعه شهرداری نیز بهسرعت در یک سال مانده به انتخابات ۹۶ عملی میشد، مانند بیمه مدیران محلات. طبق آییننامه، مدیران محلات باید بیمه شوند؛ اما بعد از چند سال، شهرداری در سال ۹۵ اقدام به بیمهکردن مدیران محلات کرد.
کلیدواژه قالیباف در انتخابات ۹۶ «چهاردرصدیها» بود که تا مدتها بعد از انتخابات نیز با بهانه یا بدون بهانه تکرارش میکرد. یوسف اباذری، جامعهشناس، در سخنرانیای ضمن حمله به سیاستهای پوپولیستی محمود احمدینژاد و محمدباقر قالیباف گفته بود: «آیا آقای قالیبافی که این شهر را ۱۴ سال بر اصول نئولیبرالی میچرخاند، میداند در انتخابات ریاستجمهوری نباید بگوید چهار درصد و ۹۶ درصد. یا نمیدانی چه اجرا کردی یا میدانی و داری خلاف میگویی...». بسیاری از جامعهشناسان معتقدند سیاستهای «مالسازی» دوران قالیباف یکی از نمودهای بارز نئولیبرالیسم بوده است.
قالیباف در همان روزهای انتخابات نیز گفته بود: «مسئولان دولتی امروز و افرادی که تافته جدابافتهای از مردماند، همان بخش چهاردرصدی جامعه ما هستند. از ۹۶ درصد مالیات گرفته میشود؛ اما آن چهار درصد از زیر بار آن شانه خالی میکنند». وزیر سابق راهوشهرسازی، یعنی عباس آخوندی، زمانی در واکنش به ادعای قالیباف گفته بود: «آنچه امروز از چهار درصد ثروتمند یاد میشود، یاری وفادارتر از قالیباف نداشتند». آخوندی به مدیریت ۱۲ساله شهردار تهران در پایتخت اشاره کرده و گفته بود: «۱۲ سالی که ایشان شهردار تهران بودند، طلاییترین دوران برای سوداگران بوده است تا با دست باز، هر کاری که در تهران بخواهند، انجام دهند. تمام ظرفیتهای زیستی نسل فعلی و آتی این شهر را معامله کنند و این شهر بیسامان را که در آن نه حرکت میتوان کرد و نه زندگی، به وجود آورند که برای برونرفت از آن به صدها عاقل نیاز خواهد بود که آن را دوباره سامان بخشند».
همچنان چشم امید به آینده
قالیباف بلافاصله بعد از باخت اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶، نامهای سرگشاده منتشر کرد و در آن از «نواصولگرایی» نام برد. او در آن نامه نوشته بود: امیدی به رأس جریان اصولگرایی نیست. به عقیده او، این رأس دچار اختلال شده که نتیجه تصمیماتش شکست انتخاباتی است. در این چند وقت هم که گهگاه زمزمه تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی یا رویکارآمدن رئیسجمهوری نظامی از سوی اصولگرایان شنیده شده است، یکی از نامهایی که به آن اشاره میشود، محمدباقر قالیباف است.
او برای دور چهارم ورودش به عرصه انتخابات ریاستجمهوری فهمیده دیگر نمیتوان روی وعده و وعیدهای اصولگرایان حساب کرد؛ چراکه در لحظه حساس، انتخابشان میتواند دیگری شود. برای همین از حالا در تدارک عده و عُده خودش است. مشخص نیست خودش هم قصد ورود به پارلمان را دارد یا نه؛ اما هرچه هست، به کمک حزب جمعیت پیشرفت و عدالت، دنبال آن است که در مجلس نیز مردان و زنان خودش را گرد آورد تا در لحظه حساس تنها نماند. قالیباف یک آرزو دارد و تا به آن نرسد، آرام نمیگیرد؛ ریاستجمهوری.