۲۰ سال از حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ گذشت؛ اتفاقی که آن شب در خیابان امیرآباد تهران اتفاق افتاد و فردای آن روز دانشگاه تهران، خیابان انقلاب و خیابانهای اطراف آن را درگیر کرد. اما ماجرا فقط در این خیابانها باقی نماند. سردار اسدالله ناصح، فرمانده وقت لشکر سیدالشهدا (ع) که آن سال برقراری امنیت تهران را برعهده داشت، در گفتگو با تسنیم، روایت خود را از حرکت معترضان به خیابان جمهوری بیان کرده است؛ خیابانی که سردار رحیمصفوی، فرمانده سپاه وقت، آن را خط قرمز اعلام کرده بود.
سردار ناصح، روایت خود را اینگونه بیان میکند: «در سال ۷۸ بنده فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا بودم و در منطقهای که اغتشاشات و آشوبها صورت گرفت، منطقه امنیتی تحت کنترل ما بود؛ البته مسئولیت ما مستقیم نبود، چراکه نیروهای نظامی در امور امنیتی مأموریت مستقیم ندارند، مگر اینکه وضعیت قرمز شود و ضرورت حضور ما به وجود آید. در تحصنهایی که در دانشگاه تهران صورت گرفت، شخصیتهای سیاسی حضور پیدا کردند و در میان آنان سخنرانی کردند. تلاش آنها این بود که با آرامش فضا جمع شود، اما نشد».
او در ادامه گفته: «وقتی که درگیریها روبهروی دانشگاه تهران شدت پیدا کرد و گروههایی از مناطق مختلف مانند میدانهای آزادی و فاطمی راه افتادند تا به سمت دانشگاه تهران بیایند، به ما مأموریت داده شد که وارد عمل شویم. در این زمان دیگر وضعیت به حالت قرمز درآمده و آشوبها خیلی جدی شده بود».
سردار ناصحی ماجرای خیابان جمهوری را اینگونه بیان کرد: «جریان کوی دانشگاه و حوادث تیرماه یکباره اتفاق نیفتاد. جمعی در وزارت کشور تجمع کرده بودند. سخن آنان این بود که ما درخواستهای صنفی داریم و رئیسجمهور باید به درخواستهای صنفی ما پاسخ دهد.
آقای تاجزاده (معاون سیاسی وقت وزیر کشور) برای آن جمع صحبت کرده و گفته بود بروید به رئیسجمهور بگویید. آن جمعیت نیز از وزارت کشور به سمت مقر ریاستجمهوری که در نزدیکی بیت رهبری قرار دارد، حرکت کردند. شعارهای آن جمعیت از زمانی که از وزارت کشور راه افتادند تا زمانی که به خیابان جمهوری رسیدند، تفاوت کاملی پیدا کرد. آن جمعی که در وزارت کشور حاکم بر جمع بودند شعارهای صنفی میدادند، اما از خیابان فلسطین که به سمت جمهوری پایین آمدند، شعارها علیه نظام و امنیت ملی و توهین به رئیسجمهور و رهبری تبدیل شد. این یعنی اینکه کسانی که سوار بر جو شدند، کسانی دیگر و با تفکراتی دیگر بودند».
او ادامه داد: «همزمان با حرکت آن افراد از وزارت کشور به سوی مقر ریاستجمهوری، جلسه شورایعالی امنیت ملی با حضور رئیسجمهور در حال برگزاری بود. در آن جلسه به رئیسجمهور خبر دادند که این جمع به سوی ریاستجمهوری در حال حرکت است.
سرلشکر صفوی، فرمانده وقت سپاه و عضو شورایعالی امنیت ملی، در آن جلسه اعلام کرد که خیابان جمهوری خط قرمز ماست و هیچ کس حق ندارد از خیابان جمهوری پایینتر برود. به ما هم ابلاغ شد که مسیر ورودی به خیابان جمهوری بسته شود. نیروهای ما نیز مستقر شدند و مسیر را بستند.
دفتر ریاستجمهوری به ریاست محمدعلی ابطحی باخبر میشود که فرمانده کل سپاه چنین دستوری به نیروهای خود اعلام کرده است. همزمان با اطلاعیافتن دفتر ریاستجمهوری، در جمعیتی که به سوی خیابان جمهوری در حال حرکت بودند، ولولهای افتاد که خیابان جمهوری خط قرمز اعلام شده است».
سردار ناصحی با بیان اینکه خبر از جلسه شورایعالی امنیت ملی به معترضان درز پیدا کرده بود، گفت: «وقتی که به ما مأموریت داده شد تا وارد صحنه شویم، مسیر خیابان جمهوری را بستیم. همچنین نگذاشتیم گروههای دیگری که از دیگر نقاط مختلف تهران در حال حرکت بودند، به تجمعکنندگان اصلی برسند. در نهایت برخی از مهرههای اصلی آشوبگران دستگیر شدند و باقی جمعیت را قانع کردیم تا متفرق شوند. مردم نیز به کمک ما آمدند».
روایت سردار رحیمصفوی
پیشتر نیز یحیی رحیمصفوی، فرمانده وقت سپاه در سال ۸۸، روایت خود درباره این ماجرا را به فارس گفته بود. او در پاسخ به این سؤال که شما بهعنوان فرمانده کل سپاه پیغام دادید که آنها از یک خطی دیگر پایین نیایند یعنی نشاندهنده این است که آنها فتنه آن زمان را خودشان راه انداخته بودند، گفته بود: «بله همینطور است. پایینتر از خطی که ما تعیین کرده بودیم نیامدند و تقریبا پنج یا شش روز بود که از فتنه ۱۸ تیر میگذشت و ما در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی که دکتر حسن روحانی دبیری آن را برعهده داشت اظهار داشتیم که نیروی انتظامی دیگر خسته شده و نمیتواند ادامه دهد، چون پنج، شش روز است که آنها تهران را به آتش کشیدهاند و باید دیگر سپاه پاسداران و بسیج وارد عرصه شوند که وزیر کشور وقت مخالفت میکرد».
روایت حجاریان
اما این تنها روایت از ماجراهای ۲۰ سال پیش خیابانهای تهران نیست. سعید حجاریان، فعال اصلاحطلب که آن زمان عضو شورای شهر تهران بود، در گفتگو با فارس ماجرا را روایت کرده و گفته است که سردار صفوی با ابطحی تماس گرفته است. حجاریان ماجرا را اینگونه بیان کرده است: «وقتی دانشجوها از کوی دانشگاه بیرون آمدند، بین میدان ولیعصر بودند تا حرکت کنند به سوی خیابان آذربایجان، من در آن هنگام دفتر آقای خاتمی بودم. اعضای شورای شهر را برده بودم به کوی دانشگاه تا خرابیها را ببینند و برای بازسازی و اختصاص بودجه اقدام کنیم. من بهخاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما خیابان جمهوری است، هرکسی از این خیابان پایینتر بیاید، میزنیم.
متوجه شدیم که بچههای دانشجو دارند رو به پایین حرکت میکنند، به من گفتند که بروم با آنها صحبت کنم. رفتم با دانشجوها صحبت کردم. یک طرف بچههای رحیم بودند، یک طرف هم بچههای دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه و گفتم بروید من هم میآیم به کوی. میخواهم بگویم میشود اعتماد کرد، میشود منازعه را خاتمه داد، میشود جمعی را که از چارچوب خارج است، به قاعده درآورد...».
روایت تاجزاده
مصطفی تاجزاده نیز که در آن زمان معاون سیاسی وزیر کشور بود، در مصاحبه با حسین دهباشی دراینباره گفته بود: «درباره ۱۸ تیر سه دروغ مشخص گفته شده است: اول اینکه من به دانشجویان گفتهام چرا اینجا آمدید، اینجا خانه خودتان است؛ اما قسمت آخر آن دروغ است. من اساسا معتقدم بزرگترین اشتباه دانشجویان خروجشان از کوی دانشگاه بود».
دهباشی از او میپرسد: «یکی از فرماندهان تماس گرفتند و گفتند خط قرمز ما... است. ظاهرا ایشان با شما تماس گرفتند و شما با موتور به سمت دانشجویان رفتید و مسیر آنها را تغییر دادید». تاجزاده پاسخ میدهد: «این هم اتهام دومی است که از من پرسیدند و گفتند شما موتور سوار شدید و به سمت دانشجویان رفتید. من آنجا گفتم اگر شما بتوانید ثابت کنید من آن روز سوار موتور شدم، همه حرفهایم را پس میگیرم...».
روایت قالیباف
ماجرای تیر ۷۸ از آن اتفاقاتی است که در مناظره سال ۹۲ ریاستجمهوری نیز به آن پرداخته شده بود. همان مناظرهای که حسن روحانی خطاب به محمدباقر قالیباف از اصطلاح گازانبر استفاده کرد. قالیباف چند سال پیش در جمع بسیجیان دانشگاه صنعتی شریف درباره اتفاقات آن زمان گفته بود: «حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامهای را که نوشته شد، من نوشتم [نامه فرماندهان سپاه به رئیسجمهور وقت، سیدمحمد خاتمی]. بنده و آقای سلیمانی. وقتی در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، بنده فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با چوب هست؛ با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزء چوبزنها هستیم. افتخار هم میکنیم. نگاه نکردم که من، سردار و فرمانده نیروی هوایی هستم و تو را چه به کف خیابان؟».