فرارو- شرکت اسنپ تمام هفته گذشته را مشغول دست و پنجه نرم کردن با حاشیههایی اعصاب خردکن بوده است. حالا تقریبا همه میدانند ماجرای اسنپ چه بوده و چرا راننده اسنپ مسافر خانم خود را وسط اتوبان پیاده کرده است. سعید عابد به چهرهای مشهور تبدیل شده و بعضیها درباره تحریم اسنپ و پاک کردن اپلیکیشن این شرکت از روی گوشیهایشان حرف میزنند. حجم اتفاقی که مثل خوره به جان شهرت اسنپ افتاده را میتوان با ماجرای سقوط سریالی هواپیماهای بوئینگها ۷۳۷ مکس یا رسوایی شرکت هواپیمایی United Airline مقایسه کرد. نمونههای مشابه دیگری هم وجود دارد؛ از جمله استفاده نژادپرستانه از سیاهپوستان و مسلمانان در ویدئو تبلیغاتی شرکت پپسی، انفجار گوشیهای موبایل سامسونگ، دستکاری اطلاعات مربوط به آلایندگی ماشینهای فولکس واگن و هک شدن اطلاعات کاربران یاهو. فکر میکنید بوئینگ، یونایتد ایرلایز، پپسی، سامسونگ، فولکس واگن و یاهو چطور با این حاشیهها روبرو شدند و برندهای ایرانی از این ماجراها باید چه درسهایی یاد بگیرند؟
ماجرای پیادهکردن اجباری مسافر در United Airline
فکر کنید بلیط هواپیما خریدهاید، روی صندلی خودتان نشستهاید و منتظر انجام پروازید، اما ناگهان ماموران شرکت به زور شما را بیرون کنند؟ شاید به نظر شوخی بیاید ولی این دقیقا همان اتفاقی است که کلیپ آن در شبکههای اجتماعی پخش شد و فاجعهای بزرگ برای شرکت هواپیمایی United Airline رقم زد.
انتشار ویدئویی چند ثانیهای از نحوه برخورد ماموران با مسافر نگونبخت تاثیر مهمی در این رسوایی داشت. در این ویدئو مسافر یکسره فریاد میزند که بلیت دارم و روی صندلی خودش نشسته، اما ماموران بدون توجه به التماسها او را روی کف هواپیما به سمت خروجی میکشند. ویدئو با واکنش تند کاربران روبرو شد. مسافر یک پزشک آسیایی بود و همین مسئله بحث زیادی بر سر نژادپرست بودن شرکتهای آمریکایی به راه انداخت. این کلیپ به سرعت در سرتاسر اینترنت پخش شد و فریاد اعتراضها به هوا رفت. حتی با وجود اینکه مشخص شد تمام شرکتهای هواپیمایی در دنیا تعداد بلیطهایی بیشتر از ظرفیت هواپیما میفروشند تا در صورت نرسیدن یکی دو تا از آنها هواپیما با صندلی خالی پرواز نکند، اعتراضها ادامه داشت. آمارها نشان میدهند این اتفاق سالانه برای حدود پنجهزار مسافر در شرکتهای هواپیمایی آمریکایی میافتد، اما معمولا شرکتها با پرداخت جریمهای تقریبا سه برابر قیمت بلیط مسافر را راضی میکنند.
چند رو ز. بعد از انتشار این کلیپ و واکنشهای مختلف رسانهها و حتی شرکتهای هواپیمایی دیگر این شرکت با سقوط سهام ۶.۳ درصدی روبرو شد و حدود ۱.۴ میلیارد دلار از سرمایه حدود ۲۰ میلیارد دلاری خود را از دست داد. بهعلاوه این ضربه به شرکتهای هواپیمایی وابسته به این شرکت هم برخورد کرد و آنها نیز حدود نیم تا یک درصد از ارزش سهامشان را از دست دادند.
درس شماره یک: قبل از اینکه سیاست یا برنامهای را به مرحله اجرایی وارد کنید، از خود بپرسید «کجای کار ممکن است اشتباه پیش رود؟»
ویدئوی تبلیغاتی پردردسر برای پپسی
پپسی در جریان یکی از کمپینهای تبلیغاتی خود با شعار در لحظه زندگی کن ویدئویی جذاب با حضور یک مدل مشهور آمریکایی ساخت. در این ویدئو مدل مشهور دوشادوش معترضان مقابل پلیس ایستاده، اما در یک لحظه تصمیم میگیرد با حرکتی جسورانه به سمت پلیس حرکت کند. بعد یک قوطی نوشابه پپسی به ماموران خشمگین پلیس میدهد. پلیس نوشابه را میگیرد و بعد خودرن آن لبخند میزند. درست مثل ریختن آب سرد روی آهن گداخته. لابد ایدهپردازان و مشاوران تبلیغاتی پپسی از محصول خود خرسند و خوشنود بودهاند، اما افکارعمومی همهچیز را رها کرد و به سراغ سیاهپوستان و زنان محجبه مسلمانی رفت که در بین جمعیت معترض حضور داشتند. منتقدان گفتند پپسی با این کار خواستههای معترضان اجتماعی آمریکا از جمله سیاهپوستان و مسلمانان را مورد تمسخر قرار داده است.
پپسی در ساختن تصویر برند خود خیلی محتاط عمل میکند و همه واکنشها را در نظر میگیرد. به همین خاطر در کمتر از ۲۴ ساعت پخش آگهی را متوقف کرد و رئیس این شرکت از همه عذرخواهی کرد. تنها بعد از انتشار پیام عذرخواهی بود که سقوط سهام پپسی متوقف شد.
درس شماره دو: در تبلیغات واقعگرا باشید. در تبلیغ پپسی نه مدل معروف اهل اینگونه فعالیتهای اجتماعی است نه نوع تظاهرات به واقعیت نزدیک است.
هکشدن اطلاعات کاربران در یاهو
یاهو که در سراشیبی مرگ قرار دارد، حتی نتوانست تتمه آبروی چند ساله خود را حفظ کند. ماجرا با انتشار خبر هک شدن اطلاعات بیش از ۵۰۰ میلیون کاربر سریوس یاهو شروع شد. بعد گندش درآمد که یاهو دسترسی به همه ایمیلیهای شخصی کاربران خود را به FBI داده است. خیلی زود سهام این شرکت حدود هفت درصد سقوط کرد و آنها متحمل ضرر یک میلیارد دلاری شدند. کار تا جایی بالا گرفت که مدیران به فروش برند یاهو فکر کردند.
درس شماره سه: اگر اعتماد مشتریان را از دست بدهید، چیزی برای رقابت نخواهید داشت.
مایکروسافت در گرداب نژادپرستها
مایکروسافت با خوشحالی یک پروژه آزمایشی ربات را در توییتر معرفی کرد. آنها قصد داشتند به این ترتیب قدرت خود را در ساخت، طراحی و پرورش هوش مصنوعی با توانایی انجام مکالمه به رخ بکشند. مایکروسافت اعلام کرد این ربات بعد چت کردن با کاربران باهوشتر میشود و چیزهای بیشتری یاد میگیرد، اما کاربران در کمتر از ۲۴ ساعت انواع جملات نژادپرستانه و توهینآمیز را به این ربات یاد دادند و از او یک آدولف هیتلر جدید ساختند. پروژه مایکروسافت به گل نشست و متوقف شد.
درس شماره چهار: اگر در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنید، انتظار هرگونه بازخوردی را داشته باشید و برای جلوگیری یا مدیریت بحران حتما برنامه داشته باشید.
اوبر؛ شکایت نکن و بیا باج بگیر
حاشیهها از همان روز اول به اوبر همراه بوده است. درست از لحظهای که شرکتهای تاکسیرانی متوجه شدند تاکسیهای آنلاین خطری بزرگ برای ادامه حیات آنها هستند، مدام به بهانههای مختلف از اوبر شکایت میکنند. در بقیه نقاط دنیا هم با اوبر مهربان نبودند و انواع و اقسام شکایتها سمت این شرکت سرازیر شد. به این ترتیب اوبر وارد یک جنگ حقوقی با دنیا شد و در بسیاری از موارد عقبنشینی کرد. این اتفاق هنوز ادامه دارد و به عنوان مثال باعث توقف فعالیت شرکت در ایتالیا شد. بر اثر همین شکایتها اوبر باید جریمههای مالی هنگفتی بدهد. در بعضی مواقع هم پولی پرداخت میکند (همان باج دادن خودمان) تا طرف مقابل از شکایت خود صرفنظر کند. تنها در یک نمونه آنها ۱۰۰ میلیون دلار برای چنین کاری خرج کردند.
درس شماره پنج: قبل از گسترش فعالیتهای شرکت خود به منطقهای دیگر قوانین و فرهنگ آن منطقه را در نظر بگیرید.
فولکس واگن؛ دروغگوی متقلب!
فولکس واگن خودروساز بزرگ آلمانی برای مدتی طولانی با دستکاری نرمافزاری میزان آلایندگی خودروهای خود در آمریکا را هشت برابر کمتر از میزان واقعی اعلام میکرد، اما آژانس حفاظت محیطزیست آمریکا مچ آنها را گرفت و متوجه شد حدود ۵۰۰ هزار خودرو با همین شیوه فریبکارانه به فروش رفته است. در ابتدای کار رئیس فولکس واگن مجبور به نوشتن نامه استعفا شد. طرف آمریکایی همچنین موفق شد با تنظیم شکایتی یک خسارت هنگفت به میزان ۴.۳ میلیارد دلار در قالب جریمه دریافت کند. بازار بورس هم به شدت فولکس را تنبیه کرد تا ارزش سهام این شرکت چند بار متوالی سقوط کند؛ ابتدا ۲۰ درصد و بعد ۳۰ درصد
درس شماره شش: هیچوقت مشتریان خود را دستکم نگیرید و به آنها احترام بگذارید.
سامسونگ و رسوایی گوشیهای قشنگ و انفجاری
بنگ! رسوایی سامسونگ با یک انفجار شروع شد. درست وقتی گوشی جدید نوت ۷ که بسیاری آن را بهترین گوشی سال میدانستند ترکید سامسونگ تلاش کرد ماجرا را یک حادثه ساده ناشی از شرایط بد نگهداری یا تبلیغات منفی علیه خودش جلوه دهد، اما انفجارهای بعدی یکی یکی از راه رسیدند. انگار یک مشت ذرت خام را روی شعله گذاشته باشند. وقتی فشارها زیاد شد، سامسونگ به اجبار کوتاه آمد و تصمیم به جمعآوری محصولات خود در سراسر جهان گرفت. رسوایی انفجار موبایلهای گلکسی نوت ۷، سهام شرکت کرهای را ۱۷ میلیارد دلاری کاهش داد. ظرف مدتی کوتاه سامسونگ به نمادی نامطمئن تبدیل شد. شوخیها به حدی رسید که تلفات سامسونگ را با تعداد قربانیان داعش مقایسه کردند و انفجارها را به این گروهک تروریستی جدید ربط دادند.
درس شماره هفت: وقتی وارد میدان رقابت میشوید، کوچکترین خطا فاجعهای بزرگ رقم میزود. قبل از ارائه خدمت یا محصولی جدید حداقل خودتان از آن استفاده کنید.