نهنگ آبی بعد از ۱۵ قسمت به جایی که از آن شروع کرده بود میرسد. نریشنهای آرمین و اعترافات او در مقابل دوریبن ناشناسانی که او را زندانی کرده بودند تمام میشود و سپس او خود را در مقابل جهان مییابد.
جهانی که مروارید و آرمین را در بند خود دارد، جان این دو را پاداش همکاری اش با پرویز میداند. پرویزی که دیگر نیست تا این پاداش را به همراه اطلاعاتی از آناهیتا به جهان بدهد.
جهان جان آرمین و مروارید را به بازی میگیرد و مروارید را مجبور میکند که معمایی طراحی کند و به آرمین فقط ۲ ساعت فرصت میدهد تا این معما را حل کند. اگر آرمین از پس این معما برآید جانش را برده است و جهان مروارید را میکشد و در صورت شکست... نه آرمین و نه مروارید هیچ انتخابی جز بازی در زمین جهان ندارند.
آناهیتا بعد از ناپدید شدن و خروج لیلا حاتمی از سریال به تاثیر گذارترین عنصر نهنگ آبی تبدیل شده است و در همهی اتفاقات اخیر و در گفت و گوی همهی شخصیتهای سریال رد پایش دیده میشود و جای خالی اش حس.
سرنوشت همهی شخصیتهای درگیر نهنگ آبی یک ماه پس از کشته شدن پرویز، کم و بیش شبیه هم است. همه در ترکیبی از ترس و بی خبری هستند.
نادر که دوست برادر غزل جانش را از مهلکهی روز ملاقات به در برد، یک ماه است که در خانهی همان دوست مخفی است و جرات بیرون آمدن از خانه را ندارد و به همه چیز و همه کس حتی غزل مشکوک است.
ژاله و پدر و مادر آرمین به دنبال ردی از آرمین هستند و نگران حال او. بهمن با حافظهای که از دست داده است، خود را زندانی کسانی میداند که خود را دوست او معرفی میکنند، اما بهمن نمیتواند به آنها اعتماد داشته باشد؛ و هاله که هنوز با مشکلات خودش و سایت نهنگ آبی درگیر است حالا سعی دارد به ژاله و مادر آرمین هم کمک کند و دکتری که هنوز قصد اصلی اش از بازی کردن با ذهن و روح هاله و پگاه مشخص نیست و معلوم نیست با چه کس یا کسانی هم دست است.
نهنگ آبی هنوز مخاطبان پر و پا قرص خود را دارد و آنها را راضی نگه داشته است، اما عدهای هم از کند پیش رفتن سریال کمی آزرده به نظر میرسند.