bato-adv
کد خبر: ۴۰۰۰۶۸

جنایت در جاده رباط کریم در پی ارتباط با زن شوهردار!

تحقیقات کارآگاهان فاش کرد کیومرث خط خود را سوزانده است و از شماره دیگری در آن گوشی استفاده می‌کند. در نهایت با ردیابی‌های گسترده مخفیگاه این مرد شناسایی و وقتی متهم دستگیر شد، ادعا کرد نامش حامد است و گوشی کیومرث را خریداری کرده است. با کمک مرد خریدار مخفیگاه کیومرث شناسایی و او بازداشت شد.

تاریخ انتشار: ۱۸:۴۷ - ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸

حکم قصاص مردی که در پی رابطه نامشروع با زنی او را به قتل رسانده بود، با رضایت اولیای‌دم لغو و متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد.

به گزارش شرق، متهم سال ۹۲ بعد از درگیری با مقتول او را کشت و جسد را کنار جاده رها کرد. این قتل را راننده یک پژو به پلیس گزارش داد.

براساس محتویات پرونده نیمه‌شب یکی از روز‌های اواسط خرداد سال ۹۲ مردی با پلیس تماس گرفت و گفت: کنار جاده رباط کریم یک جسد پیدا کرده است. وقتی پلیس به آدرسی که مرد داده بود، رفت، مرد جوان گفت: با خودروی پژو در حال گذر بودم. هنگامی که نور چراغ روی بدن خون‌آلود زنی در کف جاده افتاد. از ترس کنترل خودرو را از دست دادم و به گاردریل کنار جاده کوبیدم. آن‌قدر ترسیده بودم که بلافاصله با پلیس تماس گرفتم.

بررسی‌های اولیه نشان داد این زن با ضربه جسم برنده‌ای مانند چاقو کشته و جسدش به کنار جاده پرتاب شده است. وضعیت جسد نشان می‌داد این قتل به‌تازگی رخ داده است.

کارآگاهان در این مرحله با توجه به اینکه هیچ‌گونه کارت شناسایی در لباس‌های زن ناشناس نبود، جسد را برای شناسایی علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال دادند و هم‌زمان با دستور بازپرس جنایی شهر رباط‌کریم تیمی از اداره ویژه قتل پلیس آگاهی مأموریت یافت تا تجسس‌های خود را درباره مشخصات زن جوان و ردیابی عاملان قتل آغاز کند.

هنوز یک روز از تحقیقات کارآگاهان نگذشته بود که مردی با مراجعه به پلیس آگاهی از گم‌شدن همسرش به نام ساحل ۳۳ ساله خبر داد و گفت: ساعت ۸ شب به خانه رفتم و همسرم شام را آورد. بعد از شام جلوی تلویزیون خوابم برد تا اینکه ساعت ۱۰ شب با صدای زنگ خانه از خواب بیدار شدم. وقتی در را باز کردم، پدر و مادر زنم و باجناقم وارد شدند و از من پرسیدند ساحل کجاست؟ من اتاق‌ها را گشتم و دیدم همسرم نیست و گفتم نمی‌دانم کجا رفته است. پدر‌زنم که خیلی عصبانی بود، یک سیلی به من زد و گفت: تو چه مردی هستی که از زنت خبر نداری؟ سپس با ناسزاگویی و تهدیدکردن من از خانه خارج شدند و همسرم نیز تاکنون به خانه بازنگشته و گوشی موبایلش نیز خاموش است.

کارآگاهان برای ردیابی زن گم‌شده ابتدا خانواده ساحل را به پلیس آگاهی احضار و از آنان بازجویی کردند. مادر ساحل گفت: در منطقه پرندک بودیم که متوجه حضور ساحل در آنجا شدیم. وقتی دقت کردیم، دیدیم او سوار یک وانت سفیدرنگ شد. خیلی تعجب کردیم و با پای پیاده دنبال خودرو دویدیم و با داد و فریاد خواستیم راننده توقف کند؛ ولی او با دیدن ما به سرعت خود اضافه کرد.

این زن گفت: ما نتوانستیم شماره پلاک را به خاطر تاریکی هوا یادداشت کنیم؛ ولی تعجب ما این است که دخترمان آن وقت شب آنجا چه می‌کرد و مطمئن هستیم همسرش از این ماجرا باخبر است.

پلیس که مشخصات زن گم‌شده را با اجساد ناشناس مطابقت داده بود، از خانواده ساحل خواست به پزشکی قانونی بروند و جسد را شناسایی کنند. با شناسایی جنازه این زن، از شوهر ساحل بازجویی شد؛ چراکه خانواده ساحل ادعا کردند شوهر او می‌داند چه اتفاقی برای دخترشان افتاده است.

او به کارآگاهان گفت: من از به‌قتل‌رسیدن همسرم هیچ اطلاعی ندارم؛ ولی به‌تازگی متوجه شده بودم ساحل با مردی به نام کیومرث که پارچه و پرده می‌فروشد، تماس‌های زیادی دارد. این مرد به صورت دوره‌گردی به زنان پارچه و پرده می‌فروخت و چندین بار نیز به خانه‌مان آمده و پرده‌های‌مان را اندازه زده بود.

او در ادامه افزود: من به رفتار‌های همسرم مشکوک شده بودم و چندین بار از او سؤال کردم چرا کیومرث به او زنگ می‌زند که گفت: به خاطر پارچه و پرده‌هایی که خریده، یک میلیون تومان بدهکار است و کیومرث نیز به‌همین‌خاطر زنگ می‌زند تا پولش را بگیرد.

کارآگاهان برای دستگیر‌کردن کیومرث به‌عنوان تنها مظنون این پرونده تلفن ساحل را بررسی کردند و موفق به یافتن شماره این مرد شدند. نتایج تجسس‌ها نشان می‌داد پیامک‌ها و تماس‌های بسیاری میان آنان رد و بدل شده است.

تحقیقات کارآگاهان فاش کرد کیومرث خط خود را سوزانده است و از شماره دیگری در آن گوشی استفاده می‌کند. در نهایت با ردیابی‌های گسترده مخفیگاه این مرد شناسایی و وقتی متهم دستگیر شد، ادعا کرد نامش حامد است و گوشی کیومرث را خریداری کرده است. با کمک مرد خریدار مخفیگاه کیومرث شناسایی و او بازداشت شد.

کیومرث گفت: من به صورت دوره‌گردی پارچه و پرده می‌فروختم. چند ماه پیش در رباط‌کریم با ساحل آشنا شدم و او مشتری‌ام شد و هر‌از‌گاهی سفارش پارچه می‌داد تا اینکه به همدیگر علاقه‌مند شدیم و بار‌ها برای گردش به بیرون از خانه رفتیم. آن شب ساحل به من زنگ زد و گفت: می‌خواهد من را ببیند. وقتی سوار وانت شد، متوجه سروصدا‌هایی از پشت سر شدم. از آینه نگاه کردم، دیدم دو مرد و یک زن به دنبال خودرویم می‌دوند. ساحل گفت: آن‌ها خانواده‌اش هستند و باید فرار کنیم. به هر شکلی بود از آنجا گریختیم. پس از گردش قصد بازگشت داشتیم که ساحل گفت: دیگر نمی‌خواهد به خانه‌اش برگردد؛ چون خانواده‌اش متوجه رابطه پنهانی او شده‌اند. ساحل از من خواست پیش او بمانم. قادر به تصمیم‌گیری نبودم که چه کاری انجام بدهم، از سویی ساحل نیز با اصرارهایش من را آزار می‌داد و با داد‌و‌فریاد‌کردن تمرکزم را به هم ریخته بود. نمی‌دانم چطور شد که کنترلم را از دست دادم و با چاقویی که کنار دنده بود، چندین ضربه به ساحل زدم و هنگامی که دیدم او در حال مرگ است، او را از داخل خودرو به وسط جاده انداختم و به خانه‌ام برگشتم.

با تکمیل تحقیقات متهم پای میز محاکمه رفت و یک بار دیگر گفته‌هایش را تکرار کرد و از سوی قضات به قصاص محکوم شد تا اینکه بعد از مدت‌ها تلاش موفق به جلب رضایت اولیا‌ی‌دم شد. در نهایت متهم باز هم پای میز محاکمه رفت و در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد. او این‌بار هم گفته‌هایش را تکرار و درخواست بخشش کرد. با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv