در خلاصهی داستان این قسمت آمده است: «مشکلات خانواده رخشان تمامی ندارد. در این میان رعنا برای ادامه کار به تهران میآید، اما در دفتر فیلم سازی با صحنهی عجیبی روبرو میشود».
عکسهایی که از صحنهی فیلم برداری و از حضور ادریس به عنوان سرمایه گذار در فیلم به دست یغما میرسد باعث میشود که او با وجود خطراتی که بودن در تهران برایش دارد برگردد و رعنا را در دفتر فیلم سازی دستگیر کند.
از طرفی کارهای مربوط به مهاجرت آنها به کانادا هم به مراحل پایانی خودش رسیده است و یغما و رعنا میتوانند تا دو هفتهی دیگر تهران را به مقصد تورنتو ترک کنند. اما رعنا با اتفاقات پیش آمده دیگر به هیج وجه حاضر به رها کردن کارش و مهاجرت نیست.
لی لی هم با توجه به ماموریتی که از طرف ادریس دارد و هم با توجه به اهداف خودش به هر نحوی که میتواند رعنا را تحریک به جدایی از یغما میکند.
یغما: رعنا من دوست دارم. به خدا دوست دارم، اما نمیذارم فیلم بازی کنی. سینما با زندگی خونوادگی ما جور در نمیاد.
رعنا: من باید اونی بشم که تو میخوای تا دوستم داشته باشی. اما من دوست دارم با اینکه هیچوقت مرد ایده آل من نبودی...
ماکان بالاخره ماشین ماشین سرقت شده توسط جوانهایی یک لا قباتر از خودش را در خیابانهای تهران پیدا میکند و پس میگیرد و از طرف دیگر به دنبال انجام ماموریتی است که به او پیشنهاد شده است. جابه جایی مواد مخدر در اتاق یک هتل.
کامران که تصمیم گرفته برای مدتی در خانهی رعنا و یغما زندگی کند، مربی سابقش را پیدا میکند و از برنامه هایش برای بازگشت به رینگ مسابقه و سر و سامان دادن به زندگی اش میگوید.
کامران: میخوام یه مسابقه واقعی بدم... واسه تیم ملی... زنم ولم کرده رفته... میخوام مدال بیارم. پرچمو بذارم رو شونه هام و ذور افتخار بزنم. همه ماهوارهها نشونم بدن.
این آهنگه هست: نام آوران، دلاوران... اینو برام پخش کنن. هرجای دنیا هست ببینه بفهمه کی از کفش رفته...
مربی: زنی که بخواد با مدال برگرده، یه بار خاک بشی رفته..
نقش لی لی در معادلات رقص روی شیشه هر روز کلیدیتر میشود. لی لی به هر یک از شخصیتههای تاثیر گذار این سریال به نحوی مرتبط میشود. او دوست قدیمی رعنا است و از طرفی علاقهای دیرینه هم به یغما دارد.
همچنین او برای ادریس کار میکند و شریک بسیاری از جرمهای اوست. از طرفی هم با میرخان رابطه دارد و به زودی بچه او را به دنیا میآورد. به همهی اینها انگیزههای شخصی و بلند پروازیها او هم اضافه میشود که با عث میشود با هر کسی وارد معامله شود.
دختر میرخان: ... فکر میکنم آدمی با شکل شمایل شما وقتی میره سراغ یه کسی هم سن پدرش، هدفش قطعا عشق و عاشقی نیست.
لی لی: پدر شما تنها کسی بود که از من حمایت کرد.
دختر میر خان: شما اگه فقط حمایت میخواستی چرا گذاشتی شکمت بیاد بالا... ببین خوشگلم من خودم زنم. زن جماعت اگه چیزی رو نخواد حتی اگه از آسمون سنگ هم بباره نمیذاره اون چیز پیش بیاد. من زنم برای همین نمیفهمم چطور تونستی بذاری پای یه بچهی بی گناه بیاد وسط.
اما در این قسمت دیگر نمیتوان به بازی آزار دهنده و مصنوعی میترا حجار اشارهای نکرد. با پر رنگتر شدن نقش لی لی در قسمتهای گذشته بازی بد میترا حجار هم بیشتر به چشم میآید.
هر سینما دوستی با دیدن دو سکانسی که میترا حجار در این قسمت در مقابل مهتاب کرامتی دارد و سکانسهای مربوط به او و میرخان در قسمت قبلی، این سوال به ذهنش میرسد که چه بر سر بازیگر فیلم اعتراض آمده است؟!
آیا این میترا حجار همان کسی است که با بازی فوق العاده اش در فیلم متولد ماه مهر احمدرضا درویش برندهی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در هجدهمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر شد؟!