سیدعبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: مواضع اخیر آقای مطهری حقیقتا نگران کننده است...
پیش از آن که خرده گیران زبان به طعن و کنایه بگشایند که: تو همانی که در ستایش علی مطهری به نظم و نثر سخن گفته ای! یادآور میشوم بارها و بارها شجاعت و صراحت و گاه بصیرت علی مطهری را ستوده ام. اما آن سابقه باعث نمیشود همیشه و همه جا مواضع ایشان را تایید کنم. چنان که پیشتر هم یکی دوبار به نقد ایشان پرداخته ام. غرض این که در عالم رای و نظر هیچ بنی بشری در ساحت قدس قرار نمیگیرد. میتوان از یک نفر هم به شدت دفاع کرد و هم بی پروا او را مورد انتقاد قرار داد. چنین موضعی شاید در چشم آدمهای قالبی و تک ساحتی چیز غریبی به نظر برسد، اما چون نیک بنگری عین انصاف و مروت است و صاحب این قلم همیشه از خدای متعال خواسته تا بتواند در این طریق گام بردارد. بگذاریم و بگذریم.
و، اما مواضع اخیر آقای مطهری حقیقتا نگران کننده است. در فقره برآشفتن ایشان نسبت به تماشاگران هنجارشکن فوتبال و تقاضای اشد مجازات آنها در پیش چشم تماشاگران گفتم شاید این هم از اقتضائات فوتبال است. از آن جایی که هیجان و فوران احساسات جزئی ناگسستنی از فوتبال است و آقای مطهری خودش نیز گاه گداری پا به توپ میشود ماجرا را خیلی جدی نگرفتم، اما رگ گردنی شدن آقای مطهری در باره بزن و برقص گروهی از دانش آموزان حقیقتا مرا ترساند و فکر کردم علی آقای مطهری هم اگر آب گیر بیاورد همانند بسیاری از رقبای سیاسی اش شناگر قابلی است.
اول آن که برخلاف آقای مطهری و وزیرمحترم آموزش و پرورش و دیگر بزرگانی که با دیدن حرکات موزون چند دانش آموز خردسال چوبید بر سر ایمان خویش لرزیدند و به شدت مارا یاد آن شعر مرحوم ایرج میرزا انداختند که فرمود:
ایمان و امان به سرعت برق
میرفت که مومنین رسیدند
معتقدم اصلا اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده. تا جایی که ما به خاطر داریم تا هست چنین بوده و من و شما چه بخواهیم و چه نخواهیم من بعد نیز چنین خواهد بود. نه امروزه که از شش جهت بر ما ابتذال باریدن گرفته است و صدا و سیمایی که قرار بود دانشگاه باشد خود مروج مهوعترین شکل موسیقی است بلکه در روزگار ممد نبودی ببینی و این پیروزی خجسته باد این پیروزی هم بچههای مدرسه با آهنگ شهرام شب پره و حسن شماعی زاده وقتشان را خوش میکردند و به ما که به اصطلاح اهل موسیقی جدی بودیم و صدای سخن عشق شهرام ناظری و بیداد شجریان را زمزمه میکردیم به چشم موجودات فضایی مینگریستند. منظور این که هم اقتضای سن و سال این بچهها همین چیزهاست و هم کلا عامه مردم خوب یا بد به همین چیزها دلخوشند. یعنی آسمان به زمین نیامده و اگر برای بعضی از دوستان این چیزها تازگی دارد علتش این است که اصلا جامعه خودشان را درست نمیشناسند.
بیشتر بخوانید:
جنجال پخش کلیپ از یک خواننده غیرمجاز در مدارس
دوم این که گیرم این بچهها گناه کبیره مرتکب شده اند. مقصر کیست؟ در کجای سیستم آموزشی کشور به آنها درباره موسیقی خوب و شعر خوب و صدای خوب چیزی یاد میدهند؟ چهل سال از پیروزی انقلاب میگذرد و تازه قرار است صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران یکی از همین مظاهر موسیقی سطحی و پیش پا افتاده را در ماه مبارک رمضان به عنوان مجری یکی از برنامههای پرمخاطبش در چشم بینندگان فرو کند. آن هم از رسانهای که پخش صدای قاری ربنا از آن ممنوع است:
خانه از پای بست ویران است
خواجه دربند نقش ایوان است
رسما سرکاریم. گلایهای هم نیست. گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود، ولی از علی مطهری دست کم توقع میرود در چنین مواردی کمی معقولتر رفتار کند و به جای تامل و تدقیق در چرایی چنین اتفاقاتی به شیوه رضاخان میرپنج دستور اخراج و شلاق ودر تنور انداختن نانوا را صادر نفرماید.
سوم این که اصلا همه ما لاطائل میبافیم و کسانی به عمد به این بچهها این ترهات را یاد داده اند و بعد هم از این مراسم فیلم گرفته اند و در فضای مجازی پخش کرده اند و... الخ. اخراجشان کنیم؟ که چه شود؟ چه چیزی را حل کرده ایم؟ فقط ویترین مغازه را تزئین بفرمایید دیگر مشکلی نیست؟ اخراجیها به راه راست هدایت میشوند و بچهها هم از فردا به جای ساسی مانکن غلامحسین بنان گوش میدهند؟ ساسی مانکن که بابت ساختن چنین خزعبلی از نهاد و سازمانی پول نگرفته. کار مورد علاقه خودش را ساخته و به بازار عرضه کرده. درست مثل یک کالا. شما که نمیتوانی یقه مردم را بگیری که فی المثل فلان کالای بنجل خارجی را نخر و به جایش بهمان کالای باکیفیت داخلی را بخر:
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسندد
اگر به زعم شما متاع ساسی مانکن متاع کفر است و کسی خریدار متاع دین شما نیست به جای خشم گرفتن بر این و آن کمی فکر کنید چرا به چنین روزی گرفتار آمدیم؟
همه چیز در کشور ما به ظاهر و روبنا ختم می شود.
این است که درچهارمین دهه انقلابی که قرار بود چه ها کند ؛ مردم با دیدن پیشانی دارای داغ مهر به یاد اختلاس می افتند.