مردم نه از آنرو که یک باک بنزین پر کنند و یا در هزینه ۵۰ هزار تومانی صرفه جویی کنند، بلکه، چون برداشت و قضاوتشان بر این اصل مبتنی است که معلوم نیست فردا صبح چه اتفاق دیگری رخ خواهد داد و یا تصمیم جدیدی اتخاذ خواهد شد، لحظه را در مییابند تا از ضرر فوری جلوگیری نمایند.
فرارو- "یک ساعت تمام است توی صف ایستادهایم تا این نوبتِ لعنتی به ما برسد؛ هنوز ۲ خیابان مانده. از فردا شب بنزین گران میشود و و در این گرانی یک باک بنزینِ لیتری هزار تومان هم غنیمت است! "... شاید هم نه؛ این مونولوگ دلیل ایستادنِ خیلیها در شبِ چهارشنبه و پنجشنبه، در صفهای طویل پمپ بنزین نبود. خیلیها احتمالا خواستهاند فقط بنزین بزنند و نه آنکه هرچه بیشتر، بنزین هزار تومانی ذخیره کنند. اما هرچه که بود همه جای شهر و دم هر پمپ بنزینی، غوغا بود! هرچند این تصویری آشناست و احتمالا بارها و بارها شاهد آن بودهایم که به محض آمدنِ زمزمههای گرانی، مردم به صف شدهاند، اما دلیل این به صف شدنها چیست؟ چرا حاضریم ساعتها در صف بنزین بایستیم؟ پیشتر از آن، چرا در صف ارز و سکه، مرغ و گوشت، پیاز و ماکارونی و هرچه که شنیدیم قرار است گران شود یا کم، ایستادیم؟
از بعدازظهر سهشنبه، ۱۰ اردیبهشت بود که برخی از رسانهها خبر از آغاز سهمیهبندی بنزین در آخر هفته دادند. این خبر آنقدر داغ بود که خیلیها را به هول و ولا بیاندازد و به پای صفهای طویل بنزین هزار تومانی بکشاند. یکی با ماشین، یکی با موتور و دیگری پیاده با یک شیشه یک و نیم لیتری و یا یک دبه بیست لیتری!
در ساعات اولیه انتشار خبر، خیلیها حدس میزدند که چنین شود، ولی هجوم این بار مردم عجیب و کم سابقه بود. با گذشت تنها نیم ساعت از انتشار این خبر در خبرگزاری تسنیم صفها شلوغ و شلوغتر شدند، مسئولین اما دیر واکنش نشان دادند. آنقدر دیر که خیابانها قفل شد. زمزمه تبدیل به باور و یقین شد. بله فردا آخرین روزِ بنزین هزار تومانی خواهد بود.
حتی آنگاه هم که تکذیبها شروع شد، اتفاقی در صفها نیافتاد. ماشینها پشت به پشت توی صف ایستاده بودند. منتظر نازِل بنزین، و نزول یک باکِ پر از سوخت ارزان! تاشب همینطور بود.
سخنگوی شرکت ملی پخش و پالایش فرآوردههای نفتی از اولین مقامهای دولتیای بود که این خبر را رد کرد. بیژن زنگنه -وزیر نفت- نیز ساعتی بعد در جمع خبرنگاران سهمیهبندی بنزین را دروغ نامید و گفت: باید منتظر توضیحات بیشتر باشید. این تکذیبها نتوانست اما از طول صف بنزین در پشت سد پمپبنزینها بکاهد. تا شب که شهرها اغلب وضعیت غیر عادی را تجربه کردند. خیابانهای شلوغ و بینظمی غیر قابل وصف در خیابانهای اطراف پمپ بنزینها. تصاویر صفهای در هم تندیده که در رسانهها منتشر شد، همه جور ماشینی را میشد در صف دید. بنز، پورشه، انواع ماشینهای شاسی بلند و لوکس. و صد البته تاکسیهای زرد و سبز.
سهمیهبندی بنزین البته موضوعِ جدید و دور از توجهی نبوده که بخواهد کسی را شوکه کند، مسئولین و کارشناسان بارها درباره لزوم گرانی بنزین و جلوگیری از تبعات قیمتِ پایین آن سخن گفته بودند. اینکه آیا این اطلاع رسانی اشتباه دولت بود که مردم را به پمپهای بنزین کشاند یا شیطنت برخی رسانهها و حتی نگرانی از کمبودِ بنزین، هیچکدام نمیتواند دلیل واقعی ازدحام برای چند لیتر بنزین ارزانتر باشد. امروز اما سخنگوی قوه قضاییه از پشت پرده انتشار خبر آغاز سهمیه بندی بنزین گفت که می توانید در اینجا بخوانید.
دلیل صفها اما کجاست، نه این صف فقط، صف مرغ، صف دلار، صف زهرمار!؟
مسئله ۵۰ هزار تومان نیست!
متین رمضانخواه. پژوهشگر اجتماعی، عضو کارگروه جامعه شناسی اقتصادی انجمن جامعهشناسی ایران در واکاوی دلیل این اتفاق، از خدشه دار شدنِ اعتماد مردم به بازار و سازوکارهای حقوقی و سازمانی میگوید.
رمضانخواه در گفتگو با فرارو میگوید: آنچه در ظاهر اتفاق افتاده همین نکتهای است که شما نیز به آن اشاره کردید، پس از انتشار اخبار سهمیه بندی بنزین و گرانی آن، مردم برای پر کردن باک بنزینهایشان ساعتهای زیادی را در صفهای طولانی پمپ بنزین منتظر ماندند. اما دلیل واقعی آن، نگذشتن از ۵۰ هزار تومان نیست!
به گفته این پژوهشگر اجتماعی این تنها ظاهر و ویترین ماجرا است، واقعیت را میتوان در پشت صحنه مشاهده کرد، و برای این مشاهده، باید به سوالی کیلدی پاسخ بدهیم: چه چیز موجب میشود که جامعه به انتشار چنین خبری، واکنشی سریع و هیجانی نشان بدهد؟ هیجانی را در برابر الگوی رفتار عقلانی به کار میگیرم.
این متخصص حوزه جامعهشناسی مردم در ادامه توضیح میدهد که: بنزین گران میشود، پیاز، گوشت و سایر خوراکیها گران میشوند، برای دریافت گوشت سهمیه بندی اجرا میشود، قیمت دلار و یورو و سایر ارزها گران میشود، قیمت خودرو نیز روزانه و گاه ساعتی بالا میرود، اما این تمام ماجرا نیست، بلکه مسئله عدم ثبات قیمت نیز موج میزند.
به گفته متین رمضانخواه قیمتها بالا میروند، اما نه بر اساس یک الگوی منظم اقتصادی در بازههای زمانی معنادار و مشخص، بلکه به صورت افسارگسیخته و بدون هیچ پشتیبان اقتصادی و تحلیل منطقی.
این پژوهشگر چنین تحیل میکند که در واقع آنچه در حال وقوع است و مردم آنرا لمس و دریافت میکنند، تنها مشاهده و درگیری با گرانی قیمت نیست، بلکه مسئله عدم ثبات در میدان است، عدم ثبات در میدان سیاستگذاری، که مهمترین مولفه برای حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک جامعه است.
اعتمادی که خدشهدار شده است
عضو کارگروه جامعه شناسی اقتصادی انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به بیاعتمادی مردم در گفتگو با فرارو، ادامه داد: از آنجایی که مردم نمیتوانند در تمامی لایههای برنامه ریزی، اجرا و نظارت حضور داشته باشند، از طریق ایجاد سازوکارهای حقوقی و سازمانی، به نهادها اعتماد میکنند، اما آنجایی که صدای برهم ریختگی و عدم تسلط به گوش میرسد، این اعتماد نیز دچار خدشه میشود.
"در پی این عدم ثبات مردم با مسئله عدم قدرت پیش بینی دست و پنجه نرم میکنند. " رمضانخواه با تاکید بر این مسئله معتقد است که توان پیش بینی یکی از مهمترین شاخصهای ادامه حیات اجتماعی برای یک جامعه است که در نتیجه آن شاهد انجام رفتار منطقی از سوی اعضای آن جامعه هستیم.
او با اشاره با عوامل متاثر بر روی مردم میگوید: در حالیکه مردم روزانه در معرض دریافت اخبار متفاوت سیاست داخلی و بین الملل قرار دارند، تصویری که از نهادهای سیاستگذار از جمله مجلس، وزاتخانهها و دستگاههای اقتصادی و سیاسی دریافت میکنند غیر شفاف و در هم پیچیده است، و خبر پروندههای اقتصادی در نهادهایی که وظیفه اصلی شان حفاظت منافع و منابع عمومی است به گوش میرسد، و عرصه تصمیم گیری و تصمیم سازی را دارای هدفی واحد و سیاستی روشن نمیبینند، به تبع آن از توان پیش بینی شان درباره آینده کاسته شده و بر نگرانیها و تشویق هایشان افزوده میشود.
حرکت خرد جمعی به سمت رفتارهای هیجانی
بنابراین به گفته این پژوهشگر این فرآیند در پس ذهن جامعه در حال وقوع است، و نمود بیرونی این آشفتگی که خرد جمعی جامعه آنرا دریافت کرده است، با بروز رفتارهای غیر منطقی و هیجانی خود را نشان میدهد.
وی در مقایسه اتفاق رخ داده در مورد سهمیهبندی بنزین و واکنشهای دیگر مردم گفت: صفهای طولانی بنزین و گوشت از آن رو مورد توجه قرار میگیرد که عینی است، اما الگوی این رفتار شبیه به توییتهای متوالی است که به محض دریافت خبری از حوزه روابط بین الملل در فضای مجازی پخش میشود و یا در برخورد هیجانی با واقعهای مانند سیل مشاهده میشود.
خردِ جمعی به باور رمضانخواه همان چیزی است که با اتکا به توان پیشبینی پذیری خود، اعتماد کرده و بر اساس آن دست به رفتار محاسبه شده عقلانی میزند، اما آنجایی که این منطق و توان پشت صحنه کارکرد خود را از دست میدهد، نمود رفتاری آن نیز از سوی رفتار عقلانی به سما رفتار هیجانی سوق پیدا میکند.
وی در ادامه تاکید کرد: مردم نه از آنرو که یک باک بنزین پر کنند و یا در هزینه ۵۰ هزار تومانی صرفه جویی کنند، بلکه، چون برداشت و قضاوتشان بر این اصل مبتنی است که معلوم نیست فردا صبح چه اتفاق دیگری رخ خواهد داد و یا تصمیم جدیدی اتخاذ خواهد شد، لحظه را در مییابند تا از ضرر فوری جلوگیری نمایند.
اما راه حل برونرفت از چنین موقعیتهایی چیست؟ متین رمضانخواه راه حل برون رفت از این وضعیت را نیازمند تصمیمگیری و عزم جدی در عرصه برنامهریزی و تعیین سیاستهای مطلوب در سطح کلان است، اما برای گام اول، هماهنگی و شفافیت نهادهای واسط که وظیفه ارتباط با عموم جامعه را بر عهده دارند از جمله رسانهها میتواند راهگشا باشد.