فرارو- دبیر کمیسیون فرهنگی مجلس از مصوبه اعطای هدیه ازدواج به دختران زیر ۲۰ سال خبر داد. هرچند ابراهیمی گفته «اینگونه نیست که آن دختر میتواند ۱۰ یا ۱۳ ساله هم باشد» اما به نظر میرسد مشکلات خاص «ازدواج در سن پایین» مختص کودکان نیست. در این شرایط تشویق برای ازدواج در سن پایین با اما و اگرهایی مواجه شده است. طیبه سیاوشی، نماینده مجلس از جمله مخالفان این طرح است.
به گزارش فرارو، پروانه مافی، رییس فراکسیون خانواده مجلس در مورد بازه سنی آمار طلاق در ۶ ماه ابتدایی سال گذشته گفت: «بالاترین میزان طلاق در گروه سنی زنان ۱۵ تا ۱۹ ساله رخ داده است که این میزان سی درصد کل زنان مطلقه را شامل شده است، و در مردان هم بیشترین طیف به افراد ۲۰ تا ۲۴ ساله مربوط میشود».
همچنین روابط نسل جدید، تنها در چهارچوب ازدواج دچار چالش نشده است. آنها حتی در دوستیهایشان هم روابط پایداری ندارند.
در گفتگو با مهدی مسلمی فر، سکستراپیست و رواندرمانگر اختلالات جنسی و زناشویی، به بررسی مسائل مروبط به روابط عاطفی در سن پایین پرداختیم.
بر اساس آمار طلاق که برای شش ماه اول ۹۷ منتشر شد بالاترین میزان طلاق در گروه سنی زنان ۱۵ تا ۱۹ ساله رخ داده است. چرا در این بازه سنی با آمار بالای طلاق مواجه ایم؟
میانگین سن ازدواج در کشور برای مردان حدود ۲۹ سال و برای زنان حدود ۲۴ سال است که سن مناسبی محسوب میشود. البته این آمار در کلانشهرها متفاوت است. سن طلاق هم برای مردان ۳۰ تا ۳۴ سالگی و برای زنان ۲۵ تا ۲۹ سالگی است.
بیشتر طلاقها در سن ۱۵ تا ۲۴ سال اتفاق افتاده است؛ این یعنی ازدواجهای زودهنگام، الکی، احساسی، نپخته و نابالغی که به دلایل مختلف مثلا درخواستهای مکرر نوجوان یا فرهنگ منطقه رخ داده است.
توصیه ما این است که حداقل زمانی که خانوادهها اجازه ازدواج رسمی به فرزندانشان میدهند، حداقل سن ۲۵ سالگی باشد. قبل از این سن را میتوانند با صیغه، نشان کردن و... مدیریت کنند. البته ما حداقل سن ۲۵ سال را برای جامعه خودمان میگوییم؛ با وجود احترام به بنیان خانواده، ازدواج و اسلام، در جامعه ما آمار بالای طلاق برای ازدواجهای زیر ۲۵ سال، چند سال است تکرار میشود.
چرا سن حداقل ۲۵ سال را برای جامعه ایران مناسب میدانید؟ جامعه ایران در این زمینه چه تفاوت ویژهای دارد؟برای جلوگیری از طلاق در این بازه سنی باید اجازه دهیم دختر و پسرها، دانشگاه و اجتماعی شدن را تجربه کنند؛ چون ایران مثل کشورهای دیگر نیست که در مدرسه، مکانهای دیگر دختر و پسر در کنار هم باشند. دختر و پسر ایرانی وقتی وارد دانشگاه میشوند، تازه وارد یک سری فضاهای اجتماعی میشوند.
ما خانوادههای کمجمعیت زیاد داریم که دختر پسرهای های فامیل در مجاورت هم نبوده اند و روابط صمیمی نداشتهاند. مهارت "کنارهم قرارگیری" چالشی است که در دانشگاه به وجود میآید. اما طلاقهای در سن پایین را در مورد دانشجویان هم مشاهده میکنیم. ما جوانان را به ازدواج دانشجویی تشویق میکنیم و رژه آنها را در تلوزیون نشان میدهیم. ازدواج دانشجویی خوب، شریف، مقدس و پاک است، اما این آمار هم وجود دارد که زیر سن ۲۵ سال بدترین آمار طلاق را داریم. بعد از آن ۲۶ و ۲۷ و ۲۸ و... اینجا گرهای وجود دارد که باید باز شود.
حالا که جامعه ما فرهنگ متفاوتی با جوامع غربی دارد و حتی قوانین ما طوری نیست که دختر و پسر در سن پایین کنارهم قرار بگیرند، چه راهکاری برای جلویگری از طلاق در سن پایین وجود دارد؟ما باید راهکاری برای جلوگیری از فروپاشی و این همه بیسامانی در روابط جوانان انتخاب کنیم. باید اجازه دهیم دختر و پسر در یک فضای سامانمند که لازم نباشد برای باهم بودن به خانواده دروغ بگویند و پنهان کاری کنند باهم در ارتباط باشند.
تفاوتهای بسیاری در فرهنگهای مناطق مختلف کشور ما وجود دارد. باید متناسب با فرهنگ هر منطقه راهکار مناسبی پیدا کرد. ممکن است در منطقهای در غرب کشور مفهوم صیغه یا اینکه دختر و پسر قبل از عقد یک سال محرم باشند مثل ناسزا باشد، اما در بخشی از جنوب کشور پدر برای پسر ۱۴ تا ۱۸ ساله خود به دنبال بستن صیغه محرمیت و تامین نیاز جنسی او باشد.
این تفاوت اقلیمها و تفاوت فرهنگها واقعی است. فرهنگ ازدواج را باید به شکل واقعی، بومی و به شکل ایرانی اسلامی نه فقط اسلامی رواج دهیم. همانطور که پیاده شدن اسلام در آلبانی با کشورهای عربی متفاوت است، فرهنگ ازدواج هم باید متناسب با آمارها و جامعه ایران پیاده شود. در غیر اینصورت حتی اگر دلسوزانه هم رفتار کنیم، سیاستها ما کارآمد نخواهد بود.
تا اینجا در مورد مشکلات ازدواج و طلاق در سن پایین صحبت کردیم. اما به نظر میرسد نسل جدید حتی در روابطِ دوستی هم پایداری ندارند. در جمع متولدین دهه ۷۰ و ۸۰ مرتب از قطع شدن روابط و دوستیهای متعدد میشنویم.بله. علاوه بر ازدواج ما حتی در مساله رابطه متعهدانه بلند مدت هم دچار مشکل هستیم. دیگر، مساله فقط ازدواج و تشکیل خانواده و ثبت رخداد ازدواج نیست. ما حتی در رابطه دوستی که ۲ سال، +
پایدار باشد دچار چالش هستیم. نسل جدید هر چقدر در جذب طرف مقابل، آراستگی، قدرت فیزیکی و بدنسازی ماهر شدند در نگهداری رابطهها ناموفق و عقیم هستند.
تعداد بالای جراحیهای ترمیمی و کورتاژهاى ناشى از حاملگى هاى ناخواسته، نشان از بارداریهایی است که در روابط کوتاه مدت، بلاتکلیف و بدون تعهد و توافق طرفینى، اتفاق میافتد. چیزى که جزء پیش شرط هاى یک ارتباط رضایت بخش و پیشرفت کننده است.
به نظر شما چرا در نسل جدید با چنین پدیدهای مواجه شده ایم؟بنده به جرأت میتوانم بگویم که بى اعتمادى و ناامیدی از تعهد در روابط عاطفی بلند مدت مشخصه بارز روابط امروزی است و شیوه تداوم رابطه عاطفی مهمترین مهارتى است که نسل جدید به آموزش آن نیازمند است.
از طرفی تعداد مردان آماده رابطه نسبت به زنان کاهش یافته است. مثلا وقتی این نسبت ۷ به ۱ میشود، مردی که میخواهد تعهد بدهد یا وارد رابطه بلند مدت شود، به دلیل اینکه حق انتخاب زیادی دارد و تعداد کسانی که میتوانند با همین آقا وارد رابطه جنسی زودهنگام یا روابط عاطفیِ کم توقعتر و کم تعهدتر بشوند زیاد است، مسئولیت پذیری اش کاهش پیدا میکند و خیلى هم به جایى بر نمی خورد، چون نسبت عرضه و تقاضا به هم خورده و می تواند به راحتى با انتخاب هاى کم هزینهتر در دسترس، جایگزین شود.
در نتیجه الان تعداد زیادی دختر تحصیل کرده دکتری گرفته و به قول خودشان "فول آپشن" داریم که شرایط ازدواج ندارند و نمیدانند با چه کسی ازدواج کنند. برای یک دختر آماده ازدواج یا شروع رابطه، به دلیل شرایط اقتصادی و ترس از سست بودن روابط مرد آماده تعهد به سختی پیدا میشود.
الان بسیاری از مردم در حوزه روابط جنسی ترس دارند، به این معنی که مطمئن نیستند شریک آنها وفادار باشد. پدیده روابط خارج زناشویی، پیمانشکنی و ... نسل به نسل در حال افزایش است.
به هر حال میتوان گفت تا حدودی چنین ترسی همیشه وجود داشته است. برخورد نسل قدیم چه تفاوتی با نسل جدید دارد که حالا این پدیده نمود بیشتری پیدا کرده؟
نسل قدیم کمتر چنین مسائلی را میپذیرفت، اما نسل جدید راحتتر میپذیرد و میگوید «یک رابطه بود، شروع شد و قطع شد»! نسل جدید سطوح رابطه را بیشتر قبول دارد؛ مثلا دوستی باشد، ولی سکس نباشد، سکس باشد، ولی کامل نباشد، کامل باشد، ولی تعهد ازدواج نباشد و... گذار ایران از سنت به مدرنیته در روابط جنسی کاملا خودش را نشان میدهد و حالا جامعه با قضاوتهای جدید به همان مفاهیم قبلی نگاه میکند.
چه آسیبهایی در این نوع نگاه وجود دارد؟
در رابطه جنسی حتی اگر بر اساس توافق شخصی و خصوصی بین دو نفر باشد رکن معنویت و احساس باید وجود داشته باشد. مثلا در اسلام در این رابطه مفهوم صیغه و محرمیت وجود دارد، اما متاسفانه هنوز قانونگذار، جامعه وحاکمیت تکلیفشان را با آن مشخص نکردهاند؛ باشد، نباشد، حسن است یا قبح! در صیغه چارچوبی داریم که مدت چقدر باشد و سطح رابطه چقدر باشد تا دو نفر به محض اینکه تحریک میشوند یا نسبت به هم رابطه عاطفی پیدا میکنند دچار رفتاری نشوند که تازه بعد بنشینند فکر کنند ببینند باید چه کار کنند.
رکن معنویت، رکن انتخاب، رکن احساس، تعهد (ولو اینکه تعهد کوتاه مدتتر باشد) در روابط امروزی دچار چالش شده است. به افراد توصیه میکنیم حداقل اگر میخواهید رابطه جنسی داشته باشید با کسی باشد که پیش او احساس امنیتی، اصالتی، معنویتی یا چیزی مثل اینها داشته باشید. به هر حال خانواده یا بکگراندی وجود داشته باشد که برای شما امنیت روانی و روانشناختی ایجاد کند؛ که بعد از رابطه جنسی در دل خود از هزار جهت متضرر نباشید.
اما همزمان با افزایش رابطه جنسی در کشور، متاسفانه کیفیت رابطه جنسی بیشتر معطوف به ارضای غریزه است تا اینکه احساسات و حال و هوای بلند مدت داشته باشد و بتواند جوان را وارد فضای عاطفی کند.
چرا نسل جدید در روابطشان این طور رفتار میکنند؟
علت این مساله فشارهای روانی بسیار زیادی است که چه از لحاظ مسائل مالی و چه از لحاظ امنیت به جوان ما می آید. هیچ جوانی دوست ندارد در یکی فضای ناامن، ناشناخته، بیمارگونه و بی دوام نیازهایش را ارضا کند. همانطور که در نسلهای قدیم اینطور نبود؛ مثلا رابطه مراتبی داشت که کسی از اسم بزرگ به اسم کوچک برسد، از فاضله ۱۰ متری به در آغوش گرفتن برسد و...، اما الان روابط بیشتر مبتنی است بر هوس، فان و تجربه.
نتیجه چنین روابطی همین آمارهایی است که در خصوص بیماریهای مراقبتی، بارداریهای ناخواسته، مشکلات روانی جوانان و... وجود دارد.
حالا کسانی که این اتفاقات رو سبب شدن درحالیکه میتونستن با رفتار و کردار و عمل سالم و درست مانع بشن اما نشدن از شیطان هم پست ترند...
این نتیجه غربزدگی است!
حالا هی بگیم نه! هی بگیم باید بیشتر غربی بشیم! وضع بدتر میشه!