حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی، وزیر سابق دادگستری در دولت روحانی و وزیر کشور دولت احمدینژاد، هماکنون مشاور رئیس قوه قضائیه و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز است.
او در برنامه تلویزیونی «دستخط» درباره فایل صوتی منتشرشده از سوی دفتر آیتالله منتظری و همچنین دیدارهای خود با صدام سخن گفته که خلاصه آن در ادامه میآید:
درباره حضورنداشتن در کابینه دوم حسن روحانی: کابینه اول را هم با اصرار و پیگیری هم آقای لاریجانی و هم خود آقای روحانی و دفتر ایشان پذیرفتم. از بس جواب منفی دادم، داشت تعبیر به بداخلاقی میشد و نهایتا مجبور به استخارهکردن شدند و ما تسلیم استخاره شدیم. در آخر کار هم خب نپسندیدند؛ نه قوه قضائیه، نه دولت و احساس کردند شاید تغییر ضروری و جابهجایی مناسب است. ما هم خوشحال از اینکه معاف شدیم.
درباره نامزدشدن در انتخابات ۱۴۰۰: تصمیم برای آینده نگرفتهام. امروز و در گذشته تاکنون سعی داشتم وظیفه آن روز خود را بهخوبی انجام دهم و برای امروزم پاسخ داشته باشم.... در یک مرحله خود را در معرض گذاشتم، میتوانم در مرحله دیگر هم در معرض بگذارم؛ منتفی نیست.
ما الان مشکلی در دولت و نظام اجرائی خود داریم که نتوانستهایم حل کنیم. نظام اداری و بوروکراسی که از گذشته برای ما ماند، ما حریف اصلاح این نشدیم. هر دولتی بیاید در این چرخدندهها له میشود. این واقعیت است. نظام اقتصادی ما نظام نفتی است؛ ما همه رانتخوار و نفتخوار هستیم، نه اینکه یک گروه پولداران رانتخوار باشند، آنها رانتخواران بزرگ و کلان رانتخوار و شاهرانتخوار هستند؛ اما همه ما هم جزء رانتخواران هستیم؛ چرا که پنج برابر نرخ بینالمللی سوخت مصرف میکنیم. فقط بیش از صدوچند میلیارد دلار مصرف یارانه انرژی ما در ایران است که پنج برابر نرخ بینالمللی مصرف انرژی داریم. چرا؟ چون نفت و گاز داریم.
من در دولتهای مختلف حضور داشتم. همه دولتها را تجربه کردم. از دولتی که رئیسجمهور آن مقام معظم رهبری بود، دوسالو خردهای معاون وزیر بودم. همه دولت آقای هاشمی را بودهام. در دولت آقای خاتمی دو سال بودم، در دولت آقای احمدینژاد سه سال وزیر بودم. در دولت آقای روحانی چهار سال وزیر بودم. همه دولتها را تجربه کردهام. الان هم در دولتی نیستم که بخواهم جانبدارانه نظر بدهم. نمیخواهم بگویم هیچ چیز از این قضاوتها درست نیست که دولت امروز همواره نگاه به بیرون دارد؛ نه، اینطور نیست. از من سؤال کردند چقدر در دولت بحث برجام میشود؟ گفتم هیچ چیز.
آنقدر دولت گرفتار کارها و درگیریها و مشکلات خود بود که آقای ظریف برخی مواقع از سفر میآمد؛ چون دو روز دیر میآمد، از روزنامه و سایتها گزارش را گرفته بودیم و در دولت همان چیزهایی نقل میشد که در مصاحبه بیان شده بود. روزی که آقای ظریف از سفر میآمد و آقای روحانی را ندیده بود، آن روز که در دولت میخواستند گزارش بدهند، خوب بود؛ چون کارهایی بیان میشد که آقای روحانی نشنیده بود. قرار بود شرح مفصلی بدهد و جزئیاتی بیان کند. پشت صحنهها را هم برای ما بیان کند. اینها فکر میکنند همه دولت نشسته است ببیند برجام چه میشود.
آقای روحانی در حد توان خودش کار کرده است. ما باید از آقای روحانی به اندازه آقای روحانی انتظار داشته باشیم. آقای روحانی در عرصههایی توان بالایی داشته و دارد و در عرصههایی نیز تجربه کمتری دارد. ما نمیتوانیم از فردی انتظار داشته باشیم که در همه حوزهها سرآمد باشد؛ اینچنین نیست. اینها هم واقعیت زندگی انسان و انسانها است. در همه رقابتهای سیاسی هم کسی به دلیل یک برجستگی جلو میافتد و مورد عنایت و انتخاب مردم است.
ما، چون تیم نداریم، گیر ما جای دیگری است. اگر تیم داشتیم و اگر گروه تربیتشده سازمانیافته کادرساز داشتیم و اشکالی که ابتدا اشاره کردید که گفتم به دلیل مشکلاتی که بود، از آن غافل شدیم و البته از برخی هم ترسیدیم. ملتی که دوست ندارد کار تیمی کند و ذائقه او جا نمیافتد، باید چوب این را بخورد؛ ما باید چوب خود را بخوریم.
وقتی برای کار جمعی تربیت نشدهایم و با پنج شعار زود تحریک میشویم و یکباره پنج شعار جلب توجه میکند، به این آقا و به آن آقا رأی میدهیم، باید چوبش را هم بخوریم و پای لرزش هم بنشینیم. ما اینطور دوست داریم؛ دقیقهنودی هستیم.
من الان به عنوان مشاور در قوه هستم. اگر مایل باشند دوست دارم کمک مشورتی بدهم، اما اگر به عهده خود من بگذارند من الان از این کاری که انجام میدهم، خیلی راضی هستم.
درباره فایل صوتی منتشرشده از سوی دفتر آیتالله منتظری: این پرونده الان زنده است و دشمن هم روی اینها سرمایهگذاری میکند. الان وارد این میدان شدن میدان دشمن است. من از این جهت هیچ حرفی نزدم. آقای منتظری صحبتی کرده، خوب یا بد، غلط یا درست که امام تصمیم گرفت. همان جلسه و انتشار همان مطالب سبب عزل آقای منتظری شد.
من از حرکت امام دفاع کردم. از آن رسالتی که در قبال منافقین در ایامی که دادستان انقلاب بودم، دفاع کردم. من خیلی برای منافقین کیفرخواست صادر کردم و به دادگاه فرستادم. خیلیها محکوم و اعدام شدند. گفتم این وظیفه دینی و ملی و انقلابی ما بود. مقابله با دشمن بود. مگر حق داریم به دشمن امان دهیم مردم ما را بکشد و کشور ما را تصرف کند و دست روی دست بگذاریم؟ حال بعد از سالیان سال بخواهد دوباره برای خودش موقعیتسازی کند و امام را مظلوم قرار دهد. من هم دفاع کلی کردم، اتفاقا هشتم شهریور هم بود.
برخی از آقایان و دیگران و خبرنگاران دنبال من آمدند و از من سؤال کردند و من گفتم من در میدان دشمن بازی نمیکنم. متأسفانه یکی از جاهلان داخلی را به هر دلیلی تحریک کردند که در نقشه آنها نوار را پخش کرد. دلیلی ندارد گول نقشه دشمن را بخوریم، ما در این میدان بازی نخواهیم کرد.
ما حرفی در کلاس جاسوسی داریم که «جاسوسی طبعی» میگوییم یعنی اصلا طرف همانند شما فکر میکند و خود شما است و عامل نمیخواهد. متأسفانه تفکر آقای منتظری و برخی از اطرافیان ایشان تفکر معیوب و ناقص و جاهلانهای نسبت به فهم شرایط و ضدانقلاب و منافقین بود. آقای منتظری میگفتند اینها فکر هستند، یک تفکر هستند.
درباره سرنوشت مسعود رجوی: خود سازمان هم او را به عنوان یک فرد مرده در تعاریف خودش گذاشته است. رجوی در این سالهای آخر به فساد شدید مزمن اخلاقی گرفتار شده؛ وحشتناک! یعنی اوج کثافت و لجن بودن. مشکلات بیماری و چند بحث عملیات هم که شد، دیگر از صفحه خود سازمان هم حذف شد یا مرده و به درک رفته است و اگر زنده است در یک گوشهای است، از صفحه سازمان نکبت منافقین هم خارج است.
درباره دیدار با صدام: دو دیدار داشتم. تابستان ۷۴ و زمستان ۷۶ بود. تقریبا طولانیترین دیدارهایی که مقامات ایران با صدام داشتند من انجام دادم. دیدار اول دوساعتو ۴۰ دقیقه طول کشید و دیدار دوم یکساعتو ۴۰ دقیقه بود. جالب است که ابتدا من گفتم دیپلمات نیستم. من یک مقام امنیتی و روحانی هستم. هم به واسطه خصلت روحانیبودن و هم مقام امنیتی بودن راحت و روان و صریح میخواهم صحبت کنم. او هم راحت صحبت کرد.
ملاقات بعدی دو سال بعد بود که آقای خاتمی رئیسجمهور بود. چهار تا از مراجع عراق ترور شدند. حضرت آیتالله سیستانی هم در معرض ترور بودند و خطرناک بود و ما هم نگران بودیم. رهبری معظم انقلاب نگران وضع آقای سیستانی بودند. صحبت شد که یک کاری باید انجام شود. گفتند پورمحمدی صدام را دیده است و شاید اگر بخواهند برود به او اجازه ملاقات بدهند. به پورمحمدی بگوییم به عراق برود و شاید بتواند با صدام ملاقات کند که در زمستان ۷۶ بود با این مأموریت رفتم که حفظ جان آیتالله سیستانی بود.