عبدالرحیم هیئت؛ دوتار نواز و موسیقیدان برجسته ایغور
"محمدجواد لسانی"؛ پژوهشگر در شرق نوشت: حدیث شریفی از رحمة للعالمین، حضرت محمد مصطفی (ص) نقل شده که برای هر دینمداری، شایانتوجه است؛ نه میتوان بهراحتی از کنار این سخن گذشت و آن را به باد فراموشی سپرد و نه میتوان به شکلی دلخواه، توجیه و تأویلش کرد. تقریبا تمامی گروههای اعتقادی اسلام، این حدیث نبوی را در کتابهای خود آوردهاند. سخن فرستاده حقتعالی چنین است که اگر شخصی از همکیشان، (بر اثر فشار و آسیبی که به او رسیده) ندا سردهد کهای مسلمانان! (مرا دریابید) و کسی آن صدا را بشنود و بیتوجهی نشان دهد، نمیتوان او را مسلمان نامید! تکلیف دینداران در واکنش به این سخن کاملا روشن است.
حال اگر خبری برسد که در اقلیمی ستم روا میشود، درحالیکه ساکنان آن مسلمان هستند، آدمی چگونه میتواند حرفی نزند و بر این تصویر ناگوار چشم فروبندد؟ البته مسئله ستم بر مسلمانان سخن تازهای نیست. در نقاط گوناگونی از پنج قاره جهان، این ظلم آشکار رخ میدهد و در ایران پوشش مناسبی از آن اخبار شده است. بهویژه آنکه صداوسیمای کشور واکنشهای پررنگی از خود نشان داده است، اما سرزمینهایی هم هستند که بنا به هر مصلحتی که دلیل آن مبهم است، به آن صداها چندان اعتنایی نمیشود. نکته شنیدنی این است که صدای مظلومیت آن قوم را دنیا شنیده است، اما در اینجا برخی در رسانه رادیو و تلویزیون توجهی به آن ندارند.
موضوع شرایطی است که بر مسلمانان قوم اویغور (Uyghur) میرود. چه مصلحتی میتواند پربهاتر از این باشد که دولتهای اسلامی، باید به هر قیمتی از حقوق مسلمانان دیگر دفاع کنند. شاید ضروری باشد فشردهای از تاریخ قوم اویغور بازگو شود تا بحث درباره این نژاد، روشنتر شود؛ اویغورها ریشه تمدنی دیرینی دارند. آنها در هزاره اول میلادی صاحب یک امپراتوری شدند و در طول تاریخ، ترکستان بزرگ حاکمان نیرومند خود را داشته است.
میتوان بهروشنی گفت: این سرزمین توانست پیونددهنده چین با دنیای اسلام شود. اویغورها، سدههای طولانی بخش اصلی جاده ابریشم را در دست میگیرند که تأثیر فراوانی در تمدنزایی آن قوم داشته و ثروت انبوهی برایشان به ارمغان آورده است. تا آنکه به سال ۲۱۹ خورشیدی لشکریانی از قرقیزها به کیان اویغورها یورش میبرند و استقلال آنها را بهسختی تهدید میکنند. استیلای خارجی بر این قوم، در سدههای معاصر هم ادامه مییابد. سرانجام به سال ۱۸۸۴میلادی، قلمرو نیمبند آنها به نام «ترکستان شرقی» از هم میپاشد. بدینگونه، از ۱۳۰ سال پیش به اینسو، چینیهای مهاجم مصدر قدرت در آن خطه میشوند. آنها سرزمین اویغورها را به ایالتهای خود ضمیمه میکنند و نامش را به «سینکیانگ» تغییر میدهند. این قلمرو که بالای ۱۲ میلیون جمعیت اویغوری دارد، در شمال غرب چین قرار گرفته است. بخشی از اویغورها هم ساکن کشور قزاقستان و اندکی هم در قرقیزستان سکونت یافتهاند.
تاکنون اویغورها بارها کوشیدهاند تا از استیلای خارجی رها شوند و برای آرمان خویش هزینههای زیادی به جان بخرند، اما با وجود محرومیتها و زندانیشدن به جرم دینداری، دادخواهیشان به جایی نرسیده است. پکن هم بارها این کوشندگان دینی را خرابکار دانسته و جرمشان را اقدام ضد امنیت کشور قلمداد کرده است. برای مثال از ۹۳۸ مدرسه ایالتی که زبان عربی تدریس میکردند، آخرین آن را دولت در سال ۱۹۹۶ میلادی به تعطیلی کشاند. با ورود به هزاره سوم میلادی، دانشآموزانی از این نژاد، به جرم شرکت در کلاسهای آموزشی دستگیر میشوند و دانشجویانی هم به جرم وفاداری به مناسک دینی، از دانشگاهها اخراج میشوند. بیشتر ترکان مسلمان هم که شغلی دارند و به نماز پایبند هستند، از سر کار اخراج میشوند.
تنها در یکی از نامههای سازمان عفو بینالملل آمده که تعداد ۵۰۰ نفر اویغوری از ۱۹۸۵ میلادی تاکنون به جرمهای سیاسی اعدام شدهاند.
از نظر اعتراضات خیابانی هم یک نمونه دم دستی میتوان مثال آورد؛ اویغورها در تجمعی که در شهر «اورومچی»، مرکز ایالت سین کیانگ برگزار کردند، با هجوم بیامان یگانهای نظامی مواجه میشوند. ازآنجاکه قانون مدنی کشور حقوقی برابر مانند شهروندان چینی برای اویغورها قائل نیست، دادگاههای چین نمیتوانند داد این مردم بیپناه را بستانند. سازمان همکاری اسلامی نیز در این زمینه منفعل است.
آخرین خبر متعلق است به یک هنرمند ناراضی اویغوری به نام «عبدالرحیم هیئت». او نوازنده دوتار است و گویا سرودی با سازخود اجرا کرده که به قهرمانان قومش اشاره میکند. خبرها حاکی ست که او نیز به اردوگاه یکمیلیونی ترکها فرستاده شده و چهبسا جانش نیز به خطر افتاده باشد. نامه اعتراضی رئیسجمهور ترکیه به دولت چین درباره این هنرمند، میتواند روزنه امیدی باشد تا دیگران نیز در کشورهای مسلمان با او همصدایی کنند. آموزه دومی نیز از پیامبر رحمت (ص) پیشروی پیروان اوست؛ «همه شما، چون دندانههای شانه با هم برابرید».
توشه این سفارشها، رسیدن به نگاه «یکسانبین» است تا به دور از هرگونه یکسونگری و خارج از معادلات سیاسی به داد همکیشان رسید. آدم مسلمانی که در منطقه خاورمیانه زیر تازیانه ستم است، هیچگونه تفاوتی با آدم مسلمان اویغوری در آسیای مرکزی ندارد. با شنیدن این وقایع موازی، آدمی، ناخواسته به یاد جمله آشنایی هم میافتد؛ تعبیر «آدم، آدم است» را «برتولت برشت»، اندیشمند آلمانی به کار برد و برای نمایشنامه معروفش برگزید تا از تبعیض خاموش میان آدمهای مشابه یکدیگر پرده بردارد و حقوق انسانی را روی صحنه با زبان هنر بازگو کند.