توافق هستهاي ايران با جامعه جهاني همچنان زنده است اما ايران بيش از 6 عضو ديگر اين توافق به تعهدات خود پايبند مانده است.
به گزارش اعتماد، آمريكا قريب به 10 ماه پيش با فرمان رييسجمهور از برجام خارج شد و ساير اعضاي باقيمانده در برجام از سه كشور اروپايي تا چين و روسيه هنوز نتوانستهاند نبود امريكا در توافق هستهاي را جبران كنند. در ميان گلايههاي ايران از عدم اجراي تمام و كمال تعهدات طرف مقابل، امريكا سياست فشار حداكثري را در قبال ايران دنبال ميكند؛ سياستي كه با شديدترين تحريمهاي اقتصادي در كنار دخالتهاي سياسي در امور داخلي ايران همراه شده است.
در اين ميان برنامه موشكي ايران به بهانه جديدي براي پيشبرد پروژه ايرانهراسي تبديل شده و دولت دونالد ترامپ ادعا ميكند فعاليت موشكهاي بالستيك ايران در تناقض با قطعنامه 2231 است. اين در حالي است كه رييسجمهور امريكا با خروج از برجام كه مورد تاييد اين قطعنامه قرار داشت عملا امكان استناد به آن را از خود سلب كرده است.
اروپاييها نيز در مساله موشكي يكي به ميخ و يكي به نعل ميزنند و به عنوان مثال تهران را به اقدامهايي ناسازگار با قطعنامه متهم ميكنند اما در عمل از سختگيريهاي تحريمي امريكا عليه ايران الگوبرداري نميكنند. سردار حسين علايي، نخستين فرمانده نيروي دريايي سپاه كه سابقه رياست ستاد مشترك سپاه و قائممقامي وزارت دفاع و رياست سازمان صنايع هوايي وزارت دفاع را نيز در كارنامه خود دارد در گفتوگوي اختصاصي با «اعتماد» راهبرد اصلي دولتهاي متفاوت امريكا در قبال ايران را تغيير رژيم ميداند اما ميگويد دولت امريكا با نااميدي از اين مساله اكنون سياست تغيير رفتار ايران را به عنوان گام اول انتخاب كرده است.
سردار علايي اعتقاد دارد كه اروپا نيز مانند امريكا به منظور حفظ توازن به نفع رژيم اسراييل در منطقه به دنبال محدودسازي برنامه موشكي ايران است. مشروح گفتوگو با سردار حسين علايي به شرح زير است:
برنامه موشكي ايران همواره مورد سوال و اعتراض كشورهاي غربي بوده اما در چند ماه اخير اروپاييها نيز در ماهيت اعتراض و نه نوع برخورد به امريكا پيوستهاند و به عنوان نمونه ادعا ميكنند كه برنامه موشك بالستيك ايران در تعارض يا در ناسازگاري با قطعنامه 2231 است. فكر ميكنيد با توجه به آنكه بودجه نظامي ايران در مقايسه با كشورهاي همسايه و منطقه بسيار ناچيز است دليل اين ميزان حساسيت روي برنامه موشكي ما چيست؟
ايران در دوران حكومت شاهنشاهي فاقد موشكهاي زمين به زمين و موشكهاي بالستيك بود. از روزهاي آغازين جنگ تحميلي، ارتش عراق از موشكهاي فراگ براي حمله به شهر دزفول استفاده ميكرد. اما به تدريج عراق از موشكهاي اسكاد بي ساخت شوروي نيز عليه شهرهاي ايران استفاده كرد. اين در حالي بود كه مردم آسيب ديده از حملات موشكي صدام بهطور مرتب شعار «موشك جواب موشك» را ميدادند ولي قواي مسلح ايران فاقد چنين تواني براي پاسخگويي به دشمن بودند. تداوم حملات موشكي صدام به شهرهاي ايران و نيز افزايش برد موشكهاي عراق، جمهوري اسلامي ايران را وادار كرد تا به دنبال ايجاد توان موشكي در داخل كشور بيفتد. از آنجا كه كشورهاي اروپايي و امريكا و شوروي عملا جانب صدام را در جنگ گرفته بودند، بنابراين ايران ناچار شد تا با خريد تعداد معدودي موشك بالستيك از كشورهاي جهان سوم و با بهرهگيري از دانش مهندسان جوان خود، دست به طراحي و مهندسي معكوس موشكهاي اسكاد بزند و توسعه توان موشكي را در داخل كشور برنامهريزي كند.
اما از همان روزهاي اول شروع فعاليتهاي موشكي در ايران، اروپا و امريكا نسبت به آن حساسيت نشان دادند و در اواخر جنگ تحميلي تصميم به تاسيس رژيم كنترل موشكي گرفتند تا قدرت دفاعي ايران را محدود كنند.
در مذاكرات برجام نيز اروپا و امريكا سعي كردند تا براي محدودسازي توان موشكي ايران، جمهوري اسلامي را تحت يك رژيم خلع سلاح گسترده قرار دهند كه خيلي موفق نشدند. بنابراين توسعه توان موشكي ايران كه ماهيتي دفاعي دارد در تعارض با قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل نيست.
آيا محدودسازي برنامه موشكي ايران هدف نهايي امريكا و دولت ترامپ است يا اين دولت برنامه موشكي را به ابزاري براي اعمال فشار بر ايران به منظور به پاي ميز مذاكره كشاندن آن تبديل كرده و در نهايت ممكن است با ساير امتيازهايي كه طبيعتا در مذاكره دوجانبه يا چندجانبه ميگيرد با برنامه موشكي ايران هم موافقت كند؟
هدف اصلي امريكا و اروپا ضعيف نگه داشتن قدرت دفاعي ايران است. آنها نگران امنيت اسراييل هستند و معتقدند كه افزايش توان موشكي ايران، موازنه قوا را عليه اسراييل بههم خواهد زد. بنابراين به دنبال برگزاري يك نوع گفتوگوي موشكي شبيه گفتوگوهاي هستهاي هستند تا بتوانند از آن طريق، محدوديتهايي را براي قابليتها و ظرفيتهاي قدرت موشكي ايران اعمال كنند. آنها ميخواهند تا محدوديتهايي را براي برد، دقت، تعداد و ميزان موشكهاي موجود در ايران ايجاد كنند به گونهاي كه حتي بتوانند نقل و انتقال موشكي را نيز كنترل كنند. آنها پيوسته به تضعيف قدرت ايران ميانديشند و تحمل وجود يك قدرت موشكي در خاورميانه كه تحت كنترل آنها نباشد را ندارند.
اروپاييها تجربه برجام را براي خود فرآيندي موفق و براي ايران محدود كننده ميدانند و ميخواهند با فشارهاي جديد، اين تجربه را در باره توان موشكي ايران نيز تكرار كنند و هيچ چيزي هم به ايران ندهند، درست مثل خروج ترامپ از برجام و تداوم تحريمها.
رژيم اسراييل و ادعاهاي اين رژيم در تهديد خواندن برنامه موشكي ايران را تا چه اندازه در تصميمگيريهاي اروپا درباره برنامه موشكي ما سهيم ميدانيد؟
همه ميدانند كه سلاحهاي هستهاي و كلاهكهاي اتمي اسراييل از خطرات و تهديدات دايمي براي تمامي كشورهاي خاورميانه است كه اگر يك قدرت بازدارنده در برابر آن به وجود نيايد، امكان بهكارگيري اين سلاحهاي هستهاي عليه كشورهاي مسلمان افزايش مييابد. بنابراين از آنجا كه سياست امريكا و برخي از كشورهاي اروپايي بالا نگاه داشتن دست اسراييل از نظر نظامي نسبت به تمامي كشورهاي خاورميانه است، بنابراين امريكا و اروپا نگران برنامه موشكي ايران هستند، زيرا توان موشكي ايران، حكومت اسراييل را از اجراي سياست از «نيل تا فرات» بازميدارد و او را مجبور ميسازد تا از فكر لشكركشي به كشورهاي همجوار منصرف شود و به لاك دفاعي فرو رود. بنابراين بعضي از كشورهاي اروپايي درصدد كمك به اسراييل براي حفظ برتري قدرت نظامي آن هستند.
در يكي از سخنرانيهاي خود تاكيد كرده بوديد كه ترامپ نميخواهد ايران نيروي هستهاي اعم از صلحآميز يا غيرصلحآميز داشته باشد. اين در حالي است كه برخي تحليلگران مسائل ايران و امريكا ميگويند رييسجمهور امريكا صرفا به دنبال توافقي با ايران است كه نام ترامپ را بر پيشاني داشته باشد و توافق باراك اوباما نباشد و چه بسا در اين توافق فرضي، ترامپ از خير بسياري از محدوديتهايي كه در برجام توسط امريكاييها بر ايران تحميل شد، بگذرد. نظر شما در اين باره چيست؟
سياست ترامپ باز گرداندن ايران به دامان امريكاست. او ايران مستقل از سياستهاي امريكا را نميخواهد و معتقد است كه ايران نه تنها نبايد با سياستهاي امريكا در خاورميانه مخالفت كند، بلكه بايد مثل زمان شاه، مجريسياستهاي امريكا در منطقه خليج فارس باشد. ترامپ به دنبال مذاكره با ايران از موضع قدرت است تا بتواند سياستهاي خود را بر جمهوري اسلامي تحميل كند و معاهدهاي را با ايران امضا كند كه براي هميشه برنامه هستهاي و موشكي ايران كنار گذاشته شده يا در كنترل امريكا قرار گيرد و ايران نتواند در اين حوزهها بهطور مستقل عمل كند. بنابراين، به نظر ميرسد كه ترامپ به دنبال گرفتن امتيازات بيشتري نسبت به اوباما از ايران است تا در افكار عمومي خود را موفقتر از اوباما در مهار ايران نشان دهد.
در حال حاضر دولت امريكا سياست فشار حداكثري بر ايران در حوزههاي متفاوت سياسي، اقتصادي و امنيتي را دنبال ميكند و گفته ميشود كه هدف اصلي به پاي ميز مذاكره كشاندن ايران است. فكر ميكنيد اگر ايران در دو سال باقيمانده از دور نخست رياستجمهوري ترامپ باز هم در برابر مذاكره با اين دولت مقاومت كند، احتمال روي آوردن دولت امريكا به گزينه نظامي وجود خواهد داشت؟ (اخيرا منابع امريكايي فاش كردهاند كه ترامپ حتي در مواجهه نيروهاي ايراني با امريكايي در خليج فارس هم اين سوال را مطرح كرده بود كه چرا ما نيروهاي ايراني را هدف قرار نميدهيم و با توصيههاي جيمز متيس، وزير دفاع سابق از خير حمله نظامي گذشته بود).
به كارگيري قدرت نظامي براي حل مسائل سياست خارجي، همواره از سياستهاي امريكا بوده است. حمله به افغانستان و عراق و حضور نظامي در سوريه و كمك به عربستان در تهاجم نظامي به يمن از نمونههاي آن در همسايگي ايران است. اما ترامپ معتقد است كه اين اقدامات نظامي نه تنها مشكل امريكا را حل نكرده است، بلكه حدود ۷۰۰۰ ميليارد دلار هزينه روي دست امريكا گذاشته است. در افغانستان نه تنها طالبان از بين نرفت بلكه الان ترامپ به دنبال نوعي مصالحه با اين گروه است، در عراق هم امريكا نتوانست جاي پاي خود را محكم كند و در حال حاضر بناي بر خروج نظاميان خود از سوريه را نيز دارد. بنابراين دولتمردان امريكا روي آوردن به اقدام نظامي عليه ايران را بيفايده ميدانند، گرچه جان بولتون و پمپئو به دنبال آنند. ولي ترامپ به دنبال فروپاشي اقتصاد ايران با اعمال تحريمهاي گسترده و بيرحمانه است تا مردم ايران را به ستوه آورند و با دست مخالفين بتوانند نظام را تغيير دهند يا با تداوم فشارها جمهوري اسلامي را تسليم خواستههاي خود كنند.
وزير خارجه و مشاور امنيت ملي ترامپ به صراحت در موضعگيريهاي عمومي اعم از سخنرانيها و مصاحبهها و فضاي مجازي، از تغيير رژيم در ايران حمايت ميكنند كه نمونههاي اخير آن توييتهاي مايك پمپئو در سالروز انقلاب اسلامي است. همزمان برخي چهرههاي اپوزيسيون در داخل نيز بر تعداد ديدارها با مقامهاي امريكايي در دولت و كنگره براي اعمال فشار بر نظام ايران افزودهاند. در چنين شرايطي همچنان اعتقاد داريد كه هدف امريكا تغيير رفتار ايران است؟
هدف امريكا همواره تغيير نظام در ايران بوده است، اما چون دولتمردان امريكا آن را غيرعملي و ناممكن ميدانند، تغيير رفتار را گام اول در مهار ايران ميدانند.
برخي از تحليلگران اروپايي ميگويند كه ايران و اروپا هر دو سياست صبر براي به پايان رسيدن دوره نخست رياستجمهوري ترامپ و احتمالا شكست وي يا عدم مشاركت او در دور دوم را در پيش گرفتهاند. فكر ميكنيد با توجه به حجم فشار اقتصادي و سياسي كه روي ايران از سوي دولت ترامپ گذاشته شده و از طرف ديگر ايران ميگويد تا زماني كه زبان تهديد و تحريم امريكا متوقف نشود مذاكره نميكند، بايد احتمال هرگونه مذاكره ميان ايران و امريكا در دو سال باقيمانده را صفر دانست؟
اصل مذاكره اگر از موضع برابر باشد، ميتواند راهگشا باشد. اگر امريكا به اين نتيجه برسد كه برقراري تحريمها عليه ايران به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد، ممكن است كوتاه بيايد و حاضر شود تا پمپئو ۱۲ شرطي را كه اعلام كرده بود، ملغي كند و ترامپ با برداشتن تحريمها، راه مذاكره را باز كند. امريكا اگر بتواند نشان دهد كه به دنبال براندازي نيست و ميخواهد مسائل خود با ايران را حل كند ميتواند به مذاكره اميدوار باشد. ابتدا بايد امريكا بپذيرد كه جمهوري اسلامي با ايران دوران شاه يا با دولت پادشاهي عربستان متفاوت است و بايد نگاه خود به ايران و انتظارات خود از جمهوري اسلامي را تغيير دهد. آنگاه ميتوان ابتدا در باره مسائل قابل تفاهم دستور كاري را مشخص كرد، مثل چگونگي برقراري امنيت در خليج فارس و افغانستان و عراق در صورت خروج نظاميان امريكايي از منطقه و بعد به ساير مسائل حساستر در روابط دوجانبه رسيد.
اروپا در برجام با ايران همراه اما در ساير مسائل غيربرجامي با امريكا گام برميدارد. فكر ميكنيد سياست فشار حداكثري سياسي و امنيتي كه ترامپ بر ايران به منظور تغيير رفتار وارد ميكند تا چه اندازه در پشت پرده با حمايت اروپا همراه است و راهكار ايران براي تفكيك رابطه برجامي و غيربرجامي با اروپا چيست؟ به هرحال رهبري نيز تاكيد داشتهاند كه ما به دنبال قطع رابطه با اروپا نيستيم اما نبايد به آنها اعتماد كرد.
اروپا ضعيفتر از آن است كه بخواهد جلوي سياستهاي امريكا بايستد. اروپا فقط در حد حرف ميتواند با بعضي سياستهاي امريكا همراهي نكند. اصولا اروپا ظرفيت و استعداد جدا عمل كردن از برنامهها و سياستهاي امريكا را ندارد. نبايد به اروپا وزن زيادي داد در عين حال كه نبايد آن را در دامان امريكا رها كرد. اقتصاد اروپا وابسته به تعاملات با امريكا است و اروپا به دنبال حفظ منافع خود در برجام است. اميد به اروپا ما را از برداشتن گامهاي بزرگ باز ميدارد.
من جوانم میخام با دنیا ارتباط متعارف داشته باشم