محسن جعفری راد در سینماسینما نوشت: مسعود فراستی از ژست نشستنش تا نوع قابهایی که دوربین برنامه از جزئیات تن و چهره اش میگیرد، مشخص است که «صاحب» برنامه هفت است و این وسط یکی مثل لطیفی را گذاشته اند که صرفا برنامه را شروع و تمام کند. پس فراستی میزبان میز نقد نیست، بلکه انگار صاحب امتیاز برنامه با اختیار تام است. طبعا اشاره به گاف ها، حرفهای فله ای، نظرات کلی گویانه ایشان حجم زیادی میطلبد، اما فعلا همین چند مصداق را داشته باشید.
ایشان میگویند رسول صدرعاملی در ده سال اخیر فیلم خوبی نساخته! و نمیدانند که صدرعاملی در ده سال اخیر اصلا فیلمی نساخته که خوب باشد یا بد! حداقل یک سرچی در گوگل بفرمایید اگر فیلمهای ایرانی و یا سینمای ایران را دنبال نمیکنید و بدون نوشتن نقد در طول سال، ناگهان در چنین برنامههایی سر و کله تان پیدا میشود! آخرین فیلمش در انتظار معجزه بود که کمی دیر هم اکران شد و بر میگردد به دقیقا ده سال قبل!
وقتی فراستی درباره فیلم بهرام توکلی با نام غلامرضا تختی میگوید بهترین فیلم کارنامه توکلی است، اما فیلم بدی است! یعنی فیلمهایی مثل اینجا بدون من، پرسه در مه، آسمان زرد کم عمق و تنگه ابوقریب که هم در جشنوارههای دولتی و هم در جشنوارههای خصوصی و مستقل و هم در نشریات تخصصی مثل ماهنامه فیلم و فیلم نگار و صنعت سینما و همشهری ۲۴ و … اغلب تحسینها را برانگیخته اند، میشوند فیلمهای بی ارزش و فیلم تازه اش را که بهترین میداند، اعتقاد دارد فیلم بدی است! در واقع چطور میتواند یک فیلم، کاملترین فیلم کارنامه یک فیلمساز باشد و در ضمن فیلم بدی هم باشد؟! ط
بیعی است که از چند حالت خارج نیست. یا فراستی قصد خودنمایی و جنجال دارد. یا حواسش به کلماتی که انتخاب میکند نیست، یا فیلمهای قبلی را فراموش کرده و یا اصلا حواسش نیست که ساعت ۲ بامداد دارد درباره فیلمی حرف میزند که در بهترین حالت اهالی رسانه و نیمی از کسانی که بلیت خریده اند، دیده اند و کسی در چنین ساعتی توقع تحلیل کارنامه یک فیلمساز را ندارد. آن هم به این شکل به کلی گویانهترین طریق ممکن.
وقتی درباره فیلم درخونگاه و درباره ضعف هایش میگوید که فضای موجود در زندان و فیلمبرداری آن بد است (نقل به مضمون) اصلا حواسش نیست که در درخونگاه وقتی رضا (امین حیایی) سراغ دوستش (نادر فلاح) میرود او را در تیمارستان ملاقات میکند و نه زندان! وقتی جناب منتقد تمام فیلمها را با معیار اینکه آینه تمام نمای جامعه هستند، میسنجد! مثلا درباره فیلم غلامرضا تختی میگوید که زمان کودکی تختی، محله خانی آباد به این شکل نبوده! یا درباره فیلم درخونگاه میگوید این آدمها کجای ایران زندگی میکنند و توهین آمیز هستند- حتی از کلماتی مثل جانور و حیوان نیز استفاده میکند- یعنی منتقد ما به هیچ وجه نمیتواند یک فیلم را به عنوان یک فیلم مستقل از سینمای رئالیستی ببیند و در واقع هر فیلمی را وقتی میبیند سریع به دیدهها و شنیده هایش از زندگی در ایران مراجعه میکند که آیا فیلم با آن دیدهها و شنیدهها تناسب دارد یا نه. وقتی منتقد ما از فرم بصری فیلم درخونگاه به عنوان «فیلمبرداری کثیف» حرف میزند.
اصلا چیزی به نام فیلمبرداری کثیف در ادبیات سینمایی داریم؟! در ادبیات لاتین ترجمه اش چه میشود؟ یعنی اگر در سالهای گذشته به کلیترین شکل ممکن میگفت: «فیلمبرداری بد است یا درنیامده یا فیلم مورد نظر مقواست!» حالا پا را فراتر گذاشته و کلماتی را به زبان میآورد که ربطی به عناصر بصری یک فیلم ندارند. وقتی جناب منتقد از تفکر کثیف فیلم درخونگاه حرف میزند! آیا کار منتقد تشخیص کمیت و کیفیت کثیفی و تمیزی تفکر یک فیلم است؟!
این مثالها فقط در چهار قسمت از سری جدید هفت اتفاق افتاده، آن هم در معدود دقایقی که نگارنده دیده و طبعا سریع تلویزیون را خاموش کرده، حالا تصور کنید در شش شب بعدی چقدر از این مثالها داریم؟! اما اگر تمام این موارد را با چشم خطاپوش نگاه کنیم، باز هم نمیتوانیم از یک مورد به راحتی عبور کنیم. اینکه چرا در برنامه هفت، منتقدان و به خصوص جناب فراستی داستان فیلم را لو میدهد؟ در کدام جشنواره دنیا – از کن بگیرید تا ونیز – همزمان با اکران جشنوارهای یک فیلم، داستان آن را لو میدهند؟!
قاعده بر این است که صرفا ریویو مینویسند به معنای یادداشت کوتاه یا خیلی کوتاه درباره کلیت یک فیلم. وقتی شما کل داستان یک فیلم را آن هم با جزئیات کامل لو میدهید، آیا میدانید اولا مخاطبی که میخواهد فیلم را ببیند، چقدر دچار پیش فرض میشود؟! ثانیا چقدر به اکران عمومی فیلم لطمه میخورد، چون همه از داستان فیلم- از ابتدا تا انتها، از گره افکنی تا گره گشایی و پایان بندی- همه چیزش را میدانند و اصلا چرا به سینما بروند و جریان داستان یک فیلم را دنبال کنند؟! این بدیهیترین اصل نقد و تحلیل یک فیلم هنگام اکران جشنواره است که نباید داستان فیلم را لو دهید و جناب فراستی به خصوص در سری جدید هفت تمام داستان فیلمها را لو میدهد.
یا واقعا تهیه کنندهها و صاحبان فیلمها برنامه هفت را نمیبینند یا اگر میبینند از قدرت نقوذ فراستی و فراستیها میترسند، وگرنه به راحتی میتوانند شکایت کنند و حق و حقوق خود را از طریق قانونی پیگیری کنند.
جناب فراستی «فیلم فکسنی» چه نوع فیلمی است که تاکنون دهها بار از این ترکیب استفاده کرده اید؟! ترجمه لاتینش چه میشود، چون شاید در فرانسهای که شما درسش را خوانده اید معادلی داشته باشد، اما در کتابهای تخصصی و مجلات تخصصی که ما درباره سینما خوانده ایم و یا برنامههای نقد شفاهی از این ادبیات ندیده و نشنیده ایم. درباره بازیگران برخی فیلمها گفته اید: یکی از یکی بدتر! این یعنی چه دقیقا؟ تعریف بازیگری بد از نظر شما چیست؟ نمیتوانستید یک مثال یا یک مصداق درباره بازی ضعیف بزنید؟! دلیل شما برای این حکم قطعی چیست؟
در قسمتی دیگر ازبرنامه هفت، منتقد مقابل که طبعا از خودیهای فراستی محسوب میشود، درباره فیلم تیغ و ترمه ساخته کیومرث پوراحمد میگوید «فیلم ترمه…. چی بود… اسم فیلم اصلا یادم رفت!» (نقل به مضمون) کدام منتقد در دنیا را میشناسید که در همان روزی که فیلم را دیده و میخواهد درباره اش حرف بزند، اسم فیلم از یادش برود؟ آیا این تحقیر فیلم و فیلمساز ورای نقد نیست؟ آیا این رفتار ضد سینما نیست؟ انگار که فیلمت اصلا ارزش این را ندارد که نامش را از بر کنم؟! تیغ و ترمه یکی از ضعیفترین فیلمهای جشنواره تاکنون بوده، اما واقعا باید این چنین با نامش بازی کرد؟
نگارنده در یادداشتی درباره فیلم پوراحمد نوشته که یک تله فیلم است، پس از نظر من هم فیلم ضعیفی است، اما اینکه نامش را مسخره کنیم در شان منتقد و میز نقد نیست. همین کار را خود فراستی هم انجام میدهد و فامیلی کارگردان فیلم مسخره باز را هم به تمسخر میگیرد و شاید اشتباه میکند و میگوید غنی نژاد! و فیلم روزهای نارنجی را میگوید فیلم نارنجی پوش! واقعا هیچ کس در پشت صحنه نیست که اسامی درست فیلمها را با سابقه کارگردان در اختیار فراستی و خودی هایش قرار دهد؟!
کلا چه اصراری دارد که تاکید کند اسامی فیلمها و کارگردانان معروف و جریان ساز را نمیشناسد. به این مثال توجه کنید: این یکی واقعا در سطح تاریخ سینمای جهان جریان ساز است؛ وقتی فراستی در نقد فیلم نرگس آبیار میگوید «اون که فیلم کیل بیل رو ساخته…چیه اسمش؟ (با حالتی بی تفاوت)» و جواد طوسی پاسخ میدهد تارانتینو. یعنی میخواهید بگویید کوئنتین تارانتینو را نمیشناسید؟! کدام منتقد در جهان او و سبک کاری اش را نمیشناسد؟
تا کی قرار است بر این لجبازی کودکانه اصرار بورزید که اگر اسم کسی را اشتباه گفتم یا به خاطر نیاوردم، یعنی برایم مهم نبوده و اصلا ارزشی ندارد که از بر کنم؟! این طرز تلقی ضد سینما نیست؟ همان کاری که درباره بابک حمیدیان در یکی از قسمتها کردید و سعید قطبی زاده با تعجب گفت: بابک حمیدیان را نمیشناسید و گفتید نه و بیرون پرسیدم، به من گفتند و یادم رفت! حمیدیان یکی از بهترین بازیگران نسل خودش است که انواع و اقسام جوایز را برده و از معدود بازیگرانی است که با یک تیپ و شمایل شناخته نمیشود و درباره اغلب فیلمهایی که بازی کرده، حرف زده اید و او قهرمان داستان آن فیلمها بوده از جمله نمونه موخرش، به وقت شام، آن وقت طبق همان طرز تلقی او را نمیشناسید؟!
همین کار را درباره هوتن شکیبا هم میکنید وقتی میگوید «بازیگر نقش اول مرد فیلم شبی که ماه کامل شد کیست؟ من نمیشناسم، ولی میگن محبوبه. ـ. از محمد تقی فهیممی پرسید و او هم میگوید نمیشناسم و طوسی میگوید هوتن شکیبا و تئاتری است! یعنی دو منتقد پرادعای ما بازیگر اصلی فیلمی که حدود نیم ساعت درباره اش حرف میزنند را نمیشناسند. یعنی تئاتر نمیبینند؟! سریالهای پر مخاطب تلویزیون مثل لیسانسیهها را دنبال نمیکنند؟! کلا کسی نیست حداقل اسم بازیگران اصلی-فقط دو بازیگر کفایت میکند! - را به منتقدان بگوید تا به این شکل به تته پته نیفتند؟! هرچند فراستی حتما میشناسد و طبق عادت وانمود میکند که بی اهمیت است و، چون من نمیشناسم یعنی چندان مهم نیست!
فراستی در قسمتی دیگر درباره فیلم طلا ساخته شهبازی گفته یک فیلم عالی است و شوکی است به سینمای ایران (نقل به مضمون) یعنی من تعیین میکنم چه فیلمی میتواند به سینمای ایران شوک وارد کند. فیلم طلا را میبینیم در حالیکه فیلم نفس عمیق همین فیلمساز جزو ده فیلم محبوب اغلب منتقدان از جمله نگارنده است، اما طلا فیلم متوسطی است. این را من نمیگویم. حتی همکارانی که به فیلم علاقهمند بوده اند، در گفتگوهای شفاهی گفته اند و یا در صفحات اینستاگرام خود نوشته اند که در حد و اندازه نام شهبازی نبوده و در بهترین حالت یک فیلم متوسط، اما شسته و رفته بود. خب بالاخره این هم آن فیلمی که شما دوست دارید و تهیه کننده اش رامبد جوان در برنامه خودتان گفته که احتمالا مریض شده اید و باور نکرده که شما از فیلم تعریف کنید!
ببینید چه شمایلی از منتقد ساخته اید: منتقد کسی است که عبوث و پرخاشگر است و علیه تمام فیلمهای ایرانی حرف میزند و طوری مینشیند و ژست میگیرد و حرف میزند انگار تنها منتقد سینمای ایران است! و اگر خدای نکرده از فیلمی تعریف کند، احتمالا مریض شده است! جالب اینکه منتقدان برنامه اش هم فیلم طلا را ضعیف مینامند و وقتی میبیند همه علیه فیلم هستند، فراستی درباره طلا میگوید فیلم «کوچک متوسط قابل اعتنایی» است! چی شد؟! شما که شب قبل گفته بودید انقدر خوب است که شوک است به جشنواره؟! هر روز نظرتان تغییر میکند؟ حالا که به زعم خودتان موج ایجاد کرده اید، زیر حرفتان میزنید و میگویید فیلم متوسطی است؟!
وقتی فراستی درباره فیلم زهرمار که فیلم ضعیفی هم است، این طور ناسزا میگوید: «وقتی نتونی فیلم کمدی بسازی، بعد میگی دارم نقد اجتماعی میکنم. بی خود میکنی!»
جناب فراستی به عنوان یک شاگرد – طبعا بعدا میگویید او را نمیشناسم، چون جزو دور و بریها و مجیزگوهای شما نیستم، نقدهای مجلات تخصصی هم طبعا نمیخوانید که بشناسید. چون این رفتار «نشناختن کسی» را جزو ادعاهای همیشگی خود مبنی بر بی نام و نشان بودن طرف غایب در بحث، عنوان میکنید! - چند پیشنهاد دارم. حداقل کمی از کلیگویی و بیانیه دهی و صدور احکام قطعی پرهیز کنید. دنیا فقط از دریچه نگاه شما نیست و اتاق شما مرکز جهان نیست! حداقل یک فیلم را با حواس جمع و دقیق ببینید.
مهمتر از اینها فیلم غیر از مضمون که آن هم فقط از نظر شما از طریق روایت کلاسیک و فقط باید با معیار سبک رئالیستی باید ارائه شود! عناصر دیگری هم دارد. تدوین دارد! طراحی صحنه و لباس دارد! موسیقی دارد! هنگام نقد یک فیلم گاهی بد نیست که به این موارد هم بپردازید. از کسی که خودش را منتقد یکه تاز و بی نظیر میداند و برای حضور در برنامه شرط و شروط میگذارد و یا برنامهای دیگر را هنگام پخش زنده ناگهان رها میکند! این توقع را داریم که فقط درباره مضمون و محتوا حرف نزند و کمی، فقط کمی فیلم مدرن ببیند و ادبیات نقد مدرن یاد بگیرد! و سینما فقط برایش در جان فورد و هیچکاک و کوروساوا خلاصه نشود! راستی از آخرین نقد و تحلیل مستدلی که نوشته اید یا دوستانی که مقابلتان مینشینند، نوشته اند چند ماه یا سال میگذرد؟!
بد نیست کمی هم دست از تنبلی بردارید و بردارند و نقد بنویسید و فقط به عنوان یک چهره عبوث و اخمو و مخالف تمام فیلمهای سینمای ایران- از جدایی نادر از سیمین و ابد و یک روز گرفته تا غلامرضا تختی- بدنام نشوید، هر چند تجربه ثابت کرده که بدنامی را به گم نامی ترجیه میدهید! به این شکل باید حق را به رامبد جوان داد که انگار مریض شده اید! کی این دوره نقاهت بیماری تمام میشود؟! حداقل تا آن موقع پایتان را از گلوی سینمای ایران بردارید