حمید ناصری در ایران نوشت: فیلم باشگاه مشتزنی یک اقتباس است؛ بنابراین احتمالاً باید انتظار داشته باشیم در جایی نویسنده رمان غرولندی به نسخه سینمایی اثرش کرده باشد.
اما گویا چاک پالانیک، نویسنده رمان، از فیلم خوشش آمده، حتی شاید کمی بیشتر از نوشته خودش. آنچه روی پرده سینما میبینیم (گرچه ما در ایران فقط نسخه ویدئویی را دیدهایم) فریاد میزند که متعلق به یک مؤلف است. رمان را یکی نوشته، فیلمنامه را دیگری، اما فیلم از آنِ دیوید فینچر است، کارگردان فیلمهای بیگانه ۳، هفت و بازی (تا پیش از باشگاه مشتزنی)، کارگردان کلیپهای تبلیغاتی متعدد و استاد استفاده از جلوههای ویژه.
فیلم در نزدیک به ۲۰۰ لوکیشن فیلمبرداری شده است. تمپوی بالایی دارد. پر از حرکتهای جلوی دوربین (سوژهها) و حرکتهای دوربین و حرکتهای مونتاژی. فینچر مدام از تجربهاش در ساخت فیلمهای تبلیغاتی استفاده میکند. نماهای اسلوموشن، نماهای درشت از شخصیتها یا اشیا. او صحنههایی را نیز در فضای دیجیتالی ساخته، با هزینه زیاد. گرچه مدت زمان برخی از این صحنهها خیلی کوتاه است، مانند انفجار هواپیما یا انفجارهای پایان فیلم (پس وعده دادم علاوه بر مبارزههای تن به تن، چند انفجار هم خواهید دید)، اما تهیهکننده باید هزینه کارگردانِ بلند پروازی را که به جای پیتر جکسون انتخاب کرده، بدهد.
باشگاه مشتزنی قوانین خودش را دارد همانگونه که آدمهای خودش را دارد یا جغرافیای خودش را. گرچه این شخصیتها و جغرافیا منطبق بر انسان امروز و شهرهای امروز است، اما مؤلف هرآنچه را خواسته، ساخته. مثل فرمول صابون یا فرمول بمب که هیچکدام مستند نیستند و از ذهن نویسنده تراوش کردهاند. مخاطب (اقلاً مخاطب جوان) از این قانونشکنی و قانونگذاری جدید آنقدر لذت میبرد که دوست دارد پس از پایان فیلم قوانین باشگاه را با خود و دوستانش تکرار کند. برد پیت در نقش تایلر دارد این قوانین را به زیبایی برای اعضای باشگاه اعلام میکند. هشت قانون ساده که در حقیقت قانون اول و دوم یکی هستند: اولین قانون باشگاه مشتزنی اینه که در مورد باشگاه مشتزنی با کسی حرف نمیزنید.
نقش راوی را ادوارد نورتون جوان بازی میکند که دستمزدش برای فیلم، ۱۵ میلیون دلار از دستمزد برد پیت کمتر بود. او پیش از این، مردم علیه لری فلنت، تاریخ مجهول امریکا و ترس کهن را در کارنامه خود داشت و توانست با انعطاف در بازیاش، هرچه بیشتر از معصومیت ظاهری چهرهاش کم کند و در ادامه چهره خشن دریک وینیارد (تاریخ مجهول امریکا) آمادگی بیشتر خود را برای ارائه نقشهای منفی، ضد قهرمان و تندخو اعلام کند. تصویر شخصیتی که ظاهر و باطناش یکی نیست، دو سال بعد در فیلم امتیازِ فرانک اوز بخوبی نمایان میشود.
نام باشگاه مشتزنی به مخاطب وعده یک فیلم اکشن را میدهد. کمی سوررئال که فانتزی هم دارد. اما بیشتر، یک فیلم جامعهشناسانه، روانشناسانه، ادبی و فلسفی است. درباره آدمهایی که غرق در رسانه و تبلیغاتاند. درباره مدرنیسم. درباره مصرفگرایی و اقتصاد فاسد. درباره بیماریهای جدید، سرطان، افسردگی، بیخوابی و درمانهای جدید. درباره هویت، تنهایی، عقده و عقدهگشایی. درباره بینظمی و آشوب. درباره خودویرانگری. درباره شخصیتِ پوچگرایی که ضد اجتماع میشود. درباره جک، انسانی که خودویرانگری را از خودش شروع میکند.