در بخش دیگری از درمانگاه، عیسی که جذام، روشنی چشمانش را گرفته و دست و پایش را بد شکل کرده است، به قهر از بد روزگار و به دلیل نارضایتی از اتاقش، رویش را از ما برگردانده و جوابمان را نمیدهد، اما چند دقیقه بعد، بیان میکند: من گوش شنوایی نمیبینم که حرف دلم را به او بگویم، تنها خواسته من، عوض کردن اتاقم است که کسی رسیدگی نمیکند.
من یک جذامیام، هر چند این بیماری، دست و پا و صورتم را از ریخت انداخته است، اما مغزم خیلی بهتر از همه شما کار میکند، من خودم اولین سیاستمدار دنیا هستم و قد دکترها سرم میشود...
به گزارش ایسنا، آنچه خواندید، روایت «ادریس»، پیرمردی در مرکز تحقیقاتی بیماریهای پوستی و محل نگهداری "جذامیان بابا باغی تبریز" است که از تلخی زندگی با جذام میگوید. در ۱۵ کیلومتری شمال غرب تبریز، در آسایشگاهی که محل نگهداری بیماران جزامی است، میتوانید غمانگیزترین صحنههای عمرتان مثل پیرمردی که با داشتن ۹ فرزند، مدتهای طولانی، تنها و بدون ملاقاتی در درمانگاه بستری شده است، را ببینید.
ادریس که به گفته خودش، ۵۰ سالی میشود که در آسایشگاه بابا باغی تبریز است، با گلایه از سردی آب حین استحمام، میگوید: دو هفتهای میشود که لوله آب آسایشگاه ترکیده است، اگر کسی نیست که آن را تعمیر کند، چرا من بیمار را با آب سرد، حمام میکنند؟
او در حمایت از اظهارات بیماری که در تخت کناری او بستری است، ادامه میدهد: ما نوکر مردم هستیم، اگر کمکهای مردم نبود، ما هم نبودیم، شاید اگر کمک بیشتری به آسایشگاه میشد، الان آسایشگاه در وضعیت بهتری قرار داشت.
خانم مسنی که اهل زنجان است، با ابراز رضایت از خدمات کادر پزشکی درمانگاه بابا باغی، میگوید: بیش از هفت سال است که در آسایشگاه هستم و در ابتدا پاهایم زخم بودند و الان سینهام هم زخمی است و اذیتم میکند، بچههایم ناتنی هستند و سالی یک بار به دیدنم میآیند، قبلاً خانه داشتم، اما با فوت همسرم، مرا به اینجا آوردند.
در بخش دیگری از درمانگاه، عیسی که جذام، روشنی چشمانش را گرفته و دست و پایش را بد شکل کرده است، به قهر از بد روزگار و به دلیل نارضایتی از اتاقش، رویش را از ما برگردانده و جوابمان را نمیدهد، اما چند دقیقه بعد، بیان میکند: من گوش شنوایی نمیبینم که حرف دلم را به او بگویم، تنها خواسته من، عوض کردن اتاقم است که کسی رسیدگی نمیکند.
پیرمرد دیگری در آخرین اتاق بخش، ۱۵ سال است که در بابا باغی زندگی میکند و سنگینی گوشهایش، مجبورم میکند تا برای حرف زدن با او، بلندتر صحبت کنم.
بزرگترین آرزویش، داشتن یک سمعک است تا گوشهایش بشنود و میگوید: من دیگر چه آرزویی میتوانم داشته باشم، قبلاً هر جایی از بدنم درد میکرد، دکتر با تجویز یک مسکن، درد را تسکین میداد، ۹ ماه است که اینجا بستری هستم و نه کسی را دارم که به من سر بزند و نه گوشهایم میشنود.
وی اضافه میکند: زنم مرده است و کسی نیست که بپرسد، دردت چیست، هیچ دارایی از خودم ندارم و داشتن یک سمعک، نهایت آرزویم است.
بیمار دیگری که اهل خلخال است، میگوید، یک و نیم ماهی میشود که در این بخش بستری است، اما مسئول بخش، مدت بستری بودن او را پنج ماه میداند. او حتی تعداد فرزندانش را هم فراموش کرده است و میگوید ۹ فرزند بی وفا دارد که اگر بدانند در آسایشگاه جذامیان، بستری است، او را به خانه راه نمیدهند، اما مسئول بخش تعداد فرزندان او را ۱۲ تا عنوان میکند.
پیرمرد ادامه میدهد: شناسنامهام را از بیمارستان خواستهاند که هر چه اصرار میکنم که شناسنامه را برای کاری لازم دارم، هیچ یک از بچههایم حاضر به آوردن آن نمیشوند.
در آخر، زوج مسنی که هر دو مبتلا به جذام هستند، با ابراز رضایت کامل از خدمات ارائه شده در آسایشگاه بابا باغی تبریز، میگویند: اگر به مردم باشد، آنها از خدا هم راضی نیستند.
حمید خان، ادامه میدهد: از ۶۰ سال قبل، اینجا هستم و همسرم هم ۱۰ سال بعد از من به آسایشگاه آمده است، خدا را شکر اینجا نعمت فراوان است و از نظر من به بهترین شکل ممکن به ما رسیدگی میکنند.
آسایشگاه بابا باغی تبریز، در ۱۵ کیلومتری شمال غرب تبریز قرار دارد که قبلاً در سه راهی اهر، واقع شده بود. بابا باغی روستایی در یکی از دهستانهای تبریز به نام اسپیران است که ۳۱۹ نفر جمعیت دارد که از این تعداد، ۱۴۳ نفر مبتلا به جذام شامل ۷۹ زن و ۶۴ مرد هستند.
بیمارستان بابا باغی تبریز در سال ۱۳۱۲ با کوچاندن قریب هفتاد و پنج نفر جذامی مرد و زن از آرپادره سی اهر به قریه بابا باغی در دهستان اسپیران توسط دکتر سید محمدحسین مبین تشکیل شد.
به تدریج بیماران جذامی در شهرها و استانهای مختلف ایران به این مرکز روی آورده و دور از انظار مردم در این کانون محصور پناهگاهی یافته چند صباحی از عمر خود را در آرامش و آسایش سپری میکنند.
در طول سالهای اخیر، اقدامات غیرقانونی بسیاری توسط بیماران یا خانوادههای آنها در این آسایشگاه انجام شده است که اقدام به ساخت و سازهای غیرقانونی در زمینهای دانشگاه علوم پزشکی تبریز و اجاره دادن آن به دامداران اطراف روستا برای نگهداری احشام و حفر چاه از آن جمله هستند.
با گشت و گذار در این آسایشگاه، میتوان بقایا و آثار دیوارهایی را که در زمان گذشته به عنوان محلی برای قرنطینه بیماران استفاده میشده است، دید.
ساختمانهای ناامن این آسایشگاه، تخلیه شده و ساکنان آن به محلی امن، انتقال داده شدهاند، آسایشگاه بابا باغی تبریز دارای یک مدرسه ابتدایی، مغازه، داروخانه، بخشهای بستری و گورستان مخصوص جذامیان است، اما تعدادی از بیماران به خواست خانوادههایشان، در روستا یا آرامستان وادی رحمت تبریز، دفن شدهاند.
زندگی در این آسایشگاه جریان دارد، فرزندان و نوههای جذامیان در کنار والدینشان زندگی میکنند، برخلاف تصور عموم، جذام نه ژنتیکی است نه مسری، جذام در دنیا ریشه کن شده است و افرادی که در گذشته به این بیماری مبتلا شدهاند اکنون میتوانند به راحتی در کنار مردم عادی زندگی کنند البته باید داروهای خود را مرتب مصرف کنند.
ساکنان این آسایشگاه با اتوبوسهایی که در محل، حاضر هستند، به شهر رفت و آمد کرده و ساختارهای لازم برای تأمین مایحتاج زندگی در محل آسایشگاه برایشان فراهم است، به طوری که حتی تأمین نان مورد نیازشان را هم مسئولان آسایشگاه برعهده گرفتهاند.
مدیر مرکز تحقیقاتی بیماریهای پوستی و محل نگهداری جذامیان بابا باغی تبریز در گفتوگو با ایسنا با اشاره به برنامههای توسعهای آسایشگاه باباغی تبریز میگوید؛ قصد داریم تعدادی از بیماران روانی حاد مرکز آموزشی درمانی رازی تبریز را به بخشی از فضای خالی این مجموعه که در حال احداث هست منتقل کنیم.
محمدعلی پورشهلا افزود: این مجموعه شامل دو بخش بستری و آسایشگاهی هست که افرادی که در وضعیت حادی قرار داشته و خانواده ندارند در بخش، بستری شده و نگهداری میشوند.
وی با بیان اینکه این آسایشگاه با کمکهای دانشگاه علوم پزشکی تبریز و کمکهای مردمی اداره میشود، از کمکهای مردمی به این آسایشگاه قدردانی کرد.
در سال ۱۹۵۳ رائول فولرو (Raoul Follereau) نویسنده و شاعر فرانسوی بشردوست، روز ۲۸ ژانویه را به عنوان «روز جهانی کمک به جذامیان» و با شعار «یکدیگر را دوست داشتن تنها حقیقتی است که وجود دارد» به ثبت رساند.