اگر ۲۰۱۷ سالی بود که اخبار سینما حول رسواییهای جنسی و اخلاقی میچرخید، ۲۰۱۸ سالی بود که دامنه این اخبار به دنیای ادبیات کشیده شد و معتبرترین جایزه ادبی جهان را قربانی کرد. علاوه بر اینکه مسوولان آکادمی سوئد خبر به تعویق انداختن اهدای نوبل ادبی را اعلام کردند، این رسوایی به اعتبار و نفوذ این جایزه صدماتی جدی وارد کرد و اساس کار هیات داوران نوبل ادبی را زیر سوال برد.
بیورن ویمان، روزنامهنگار سوئدی و دبیر فرهنگی روزنامه «Dagnes Nyheter» در مصاحبهای گفته بود: «با این رسوایی نمیتوانی به ضرس قاطع بگویی این افراد از قوه قضاوت مستدلی برخوردارند.»
جوایز ادبی پولیتزر، پن بینالمللی، من بوکر و جایزه کتاب ملی همچون گذشته به کار خود ادامه دادند و برگزیدگان خود را طی مراسمی اعلام کردند. با این حال آنچه میتواند به یک اثر ادبی اعتبار ببخشد میزان استقبال مخاطبان از آن اثر است چراکه ماهیت اصلی وجود جوایز ادبی کشاندن مخاطب به بحث و تبادل نظر درباره کتابهاست و این منظور بدون خواندن آثار ادبی امکانپذیر نیست.
در متن پیش رو منتخبان کتابهای حوزه موسیقی، سیاست و تاریخ، ادبیات داستانی، تئاتر و ژانر جنایی از منظر منتقدان روزنامه گاردین معرفی شدهاند. برخی به دلیل مرغوبیت و اصیل بودن ایدههای نویسنده و برخی به دلیل تقدیر جایزههای ادبی در این فهرست جای گرفتهاند.
موسیقی
روزهای خوب و بد گذشته همانند زمینی بارور- اگرچه سمی- در ذهنمان حک شدهاند. امسال شاهد انتشار رازهای مگوی دو غول موسیقی دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی بودیم. کتاب موسیقی «Bring It on Home» (بیاورش خانه) نوشته مارک بلیک زندگی مدیر برنامه گروه راک «ed Zeppelin»، پیتر گرنت را روایت میکند.
گرنت کسی بود که پایههای شهرت جهانی این گروه را مستحکم کرد. صحنه به صحنه داستان زندگی او به قدر زندگی موزیسینهایی که مراقب قدم برداشتنشان از پلههای شهرت بودند، خارقالعاده و نمایشی است. خانواده او برای نخستینبار اجازه دسترسی به مکاتبات و عکسهای دیدهنشده او را دادهاند تا کمکی به ساخت کاملترین داستان زندگی مردی کنند که مدیر برنامهای پیشتاز در صنعت موسیقی راک بوده است؛ مردی که نقش پسر، همسر و پدر را همزمان ایفا میکرد.
این کتاب که همزمان با پنجاهمین سالگرد شکلگیری گروه «لد زپلین» منتشر شد، فاصله گرفتن پیتر گرنت از فقر دوران جنگ، دورانی که نگهبان کافه شبانه بود، زمانی که کشتی میگرفت و بازیگر پارهوقت بود را تا آفرینش راکاندرول در دهه ۱۹۵۰ ترسیم میکند. با همین روند است که نویسنده نقش کلیدی او را در شکلگیری «لدزپلین» کشف میکند و فراز و نشیبهای صعبالعبور زندگی را که با فعالیتهای نامتعارفترین گروه راک هممسیر بوده، به تصویر میکشد.
وین کریمر، گیتاریست گروه راک «MC۵» که سرسپرده حزب پلنگ سفید بود همانقدر به موادمخدر و اجناس دزدیدهشده علاقهمند بود که به انقلاب در موسیقی و سبک پروتوپانک؛ کتاب خاطرات او «نوشیدنی سنگین: موادمخدر، جرم، امسی ۵ و نشدنیهای زندگیام» رازهای زندگی او را سرپوشیده نگذاشته است.
رایان والش، موزیسین و روزنامهنگار تحسینشده، با کتاب «هفتههای ستارهای: راز تاریخی ۱۹۶۸» نگاهی عمیق به سال گمشدهای در تاریخ دارد که شامل مشاهیر و فراموششدهها میشود: وان موریسون، مل لیمن، تیموتی لیری، جیمز براون و دستاندرکارانی در تولید آلبوم افسانهای راک «هفتههای ستارهای» (Astral Weeks) حضور داشتند و آن را به اسطوره یا شاهکاری بدل کردند که برای چندین نسل شنونده خاطرهساز شد و بر ذائقه هنرمندان بسیاری، از بروس اسپرینگتون تا مارتین اسکورسیزی، تاثیرگذار بود. رایان والش در نخستین کتاب خود پیشزمینههای جالب شکلگیری این آلبوم را همراه با رازهای مگوی آن زمان شرح میدهد.
سیاست و تاریخ
میدانستیم بچهای کینهجو و دمدمیمزاج بر کرسی قدرت در کاخ سفید تکیه میزند، اما با وجود این هنگام خواندن سه کتاب شرححال درباره زندگی ترامپ از هر جهت سرگرم شدم و از طرفی بهشدت مضطرب. «ترس» نوشته باب وودوارد هشیارانهترین لحن و «آتش و خشم» اثر مایکل وولف وحشتناکترین روایت را دارد. «پنجمین خطر» نوشته مایکل لوییس در مورد اینکه چرا شگردهای دیوانهوار، آنارشی و بدگمانی ترامپ خطرناک است، بهترین استدلالها را میآورد.
ظهور تندروها و دوگانگی خط مشی سیاسی، سیلی از انتشار کتابهای پیرامون بحران در لیبرال دموکراسی را راه انداخت.
مدلن آلبرایت، کسی که در کودکی از حکومت نازیها فراری شد و در مقام وزیر امور خارجه امریکا با سلایق دیکاتوری سروکار داشته است، با کتاب «فاشیسم؛ یک هشدار» اخطاری به موقع میدهد و معتقد است آزادی را نباید بیارزش و پیشپاافتاده دانست.
نمیخواهم بگویم برای انتشار کتاب «دموکراسی چگونه به پایان میرسد» دیوید رانسیمان که همانند پایاننامه دکتری لحنی خشک و سرد دارد، لحظهشماری میکردم، اما این اثر غذای بکری برای روح و روان است.
تام بالدوین در کتاب پر از طعنه و کنایه «کنترل آلت دیلیت» به نقش رسانه در بحران شهری پرداخته است.
آدام توز در اثر استادانه و ماندگار «سقوط کرده: چگونه یک دهه بحرانهای اقتصادی دنیا را دگرگون کرد» محرکهای اقتصادیِ واکنش ضد الیتهای اقتصادی و جهانیشدن را برشمرده است.
یکی از تسلیهای خواندن تاریخ یادآوری این نکته است که دنیا بدتر از اینها را به خود دیده است. مکس هستینگ، روزنامهنگاری که در جوانی جنگ هندوچین را گزارش کرد، کتاب خواندنی «ویتنام: یک حماسه تراژدی» را نوشته است. او با دقت و ظرافت روایت میدان نبرد را با تجربیات شخصی کسانی که آن را رهبری کردند و افرادی که از آن رنج بردند، در هم تنیده است.
کتاب «چرچیل: قدمزنی با سرنوشت» را با شک و دودلی باز کردم و نمیدانستم آیا به زندگینامه دیگری از رهبر دوران جنگ بریتانیا نیاز داریم یا نه. اما آندرو رابرتس با شرححال خواندنیاش از زندگی استثناییترین مردی که در خیابان دهم زندگی کرده است، بدبینیام را کنار زد.
بن مکینتایر کتابی دیگر به مجموعه آثار نفیسی که به سوابق جاسوسی میپردازند، اضافه کرده است. کتاب «جاسوس و خائن» درباره اولگ گوردفسکی، کلنل کاگب است که جاسوس دوجانبه MI۶ هم بود. این تریلر جاسوسانه یادآور دورانی است که تنشهای جنگ سرد دنیا را به مرز بروز آخرالزمان هستهای میکشاند.
در سالی که خاطرهنامههای سیاسی خستهکنندهای منتشر شد، عنوان آثار درخشان سال نصیب «شدن» نوشته میشل اوباما و «هر روز موهبتی دیگر است» اثر جان کری میشود.
اگر به کتابی که حالتان را خوب کند، نیاز دارید، هانس رزلینگ پادزهری قوی برای بدبینی همهگیر و دروغهای پوپولیستی به ما ارزانی داشته است. او در «حقایقنامه» دادههای تحلیلی موشکافیشده را میچیند تا نشان دهد مسائل پیرامون ما بهتر از آن چیزی است که سوداگران سرنوشت و تفرقه در ذهنمان فرو میکنند. در سطح جهانی، تعداد افرادی که در فقر مطلق زندگی را از سر میگذرانند طی دو دهه گذشته به نیم رسیده است و امروزه هیچ کشوری نیست که امید به زندگی در آن زیر ۵۰ سال باشد. این موضوع یکی از پیامدهای مفید جهانیشدن است که معمولا در مناظرههای سیاسی به دست فراموشی سپرده میشود. ترامپ و ملیگراهای آشفتهحال هر چه میخواهند بگویند، زمانهای بهتر از این برای نوع بشر وجود نداشته است.
ادبیات داستانی
برنده جایزه من بوکر «شیرفروش» نوشته آنا برنز، در سالی که این جایزه ۵۰ ساله شد، شبیه به اتفاقی نوستالژیک بود. داستانی چالشبرانگیز، چندصدایی که وقایع آن در ایرلند شمالی و در دهه ۱۹۷۰ روی میدهد. خواندن این کتاب رمانهایی را که بهشدت ادبی و تجربی هستند به خاطر میآورد؛ آثاری که ثابت کردهاند در تاریخ اهدای جایزه من بوکر محبوب بودهاند به خصوص رمانهای «The Bone People» نوشته کری هولم و «چقدر دیر بود، چقدر دیر» اثر جیمز کلمان. از جمله رقبای برنز میتوان به دیزی جانسون «Everything Under» و ریچارد پاورز «فراداستان» - رمانی چندلایه و گسترده درباره جنگل و مقاومت- اشاره کرد.
هیات داوران من بوکر چند اثری را که شایسته خوانندگانی گستردهتر است، نادیده گرفت: داستان گیرای سارا ماس «دیوار کاذب» درباره دیرینهشناسی و مردانگی مسموم؛ رمان خارقالعاده و غمانگیز «هرگز هیچکس به جز تو را نمیخواهم» نوشته روپرت تامسون؛ داستان «پوتنی» که بازسازی زیرکانه و متعصبانه سوفکا زینوفیف از «لولیتا» است و نخستین تجربه داستاننویسی مایکل دونکور با عنوان «نگه داشتن.»
ایمی سکویل با داستان تاریخی «نقاش نزد پادشاه» خواننده را به دنیای دیهگو ولاسکس، نقاش اسپانیایی درباره فیلیپ چهارم میبرد و زندگی درباری این پادشاه را به تصویر میکشد و از طرفی روحیات درونی نابغهای هنرمند را به نمایش میگذارد. نثر سکویل کنترلشده و پاکیزه است. او پرترهای دلسوزانه و متقاعدکننده از ولاسکس ارایه میکند.
داستان رمان «همهچیز در مزارع جو» نوشته ملیسا هریسون که داستان آن هفتاد سال پیش روی میدهد، به وقایع امروز ما بسیار نزدیک است. این رمان اثری است که نویسندهاش با استفاده از وقایع گذشته، حال را بازنمایی میکند؛ ظهور راستهای افراطی را در جامعهای روستایی ترسیم میکند که اهالیاش احساس میکنند افراد منتخبشان آنها را رها کردهاند. هریسون استاد سبک شعر روستایی است و از احساساتگرایی رویگردان است. داستان این کتاب نیز برآمده از طبیعت و ریتم زندگی روستایی است. در زمانهای که پرسشهایی پیرامون ملیگرایی و هویت بیش از هر امر دیگری ذهن ما را به خود مشغول کرده است، خواندن رمان هریسون الزامی است.
از نظر من کتاب سال رمان «ملموث» نوشته سارا پری است. اثر پیشین او «مار اسکس» کتابی خواندنی بود، اما «مِلموث» با سبک و سیاقی متفاوت، دستاوردی برای این نویسنده به شمار میرود. مثل این میماند که پری مرز و محدودههای رمان گوتیک را به ورطه آزمایش کشانده است؛ آیا فرمی که به کیچ مربوط میشود میتواند میراث خونین قرن بیستم را نشان دهد. طرح «ملموث» آمیزهای از منابع ادبی و اساطیری (و همچنین تخیل بیحدومرز پری) است.
تئاتر
۲۰۱۸ سالی چشمگیر در عرصه کتابهای تئاتر بود. پیتر کنارد در کتاب «شکسپیر: تئاتر جهان ما» و استفن گرینبلت در «ستمگر: شکسپیر بر مسند قدرت» به واکاوی آثار شکسپیر پرداختند. متیو استرگیس با کتاب «اسکار: یک زندگی» به ارزیابی دوباره جهانی اسکار وایلد و آندرو لوید وبر، آهنگساز تئاتر موزیکال اهل انگلستان، در کتاب «بینقاب» کارهای خودش را مورد بررسی قرار داده است.
همچنین شاهد انفجار انتشار مکاتبات و نامهنگاری در دنیای تئاتر بودیم. دانیل رزنتال جزییات پشت صحنههای جذاب «تئاتر ملی» را با جمعآوری نامهها، کارت پستالها و ایمیلهایی که از اوایل قرن بیستم تا ۲۰۱۷ را دربرمیگیرند، شرح داده است. «تبادلات دراماتیک» عنوانی برازنده برای این کتاب است: حرافی لارنس اولیویه، نافذی آلن بنت و تندخویی هلن میرن در این اثر به تصویر درآمده است. از طرفی رزنتال در این کتاب گزارش میکند پاول مککارتنی دعوت برای آهنگسازی نمایش «هر طور شما دوست دارید» را رد کرده و گفته بود: «از کلام شکسپیر خوشم نمیآید.»
پیتر وایتبروک در «عزیزترین سنجاب» رازهای یک رابطه عاشقانه را فاش میکند. نامههای میان جان آزبورن و پاملا لین (نخستین همسرش) را شور و حرارت اوایل رابطه آنها، فاصله گرفتنشان از یکدیگر و سرانجام یافتن یاری تازه را ترسیم میکند. این کتاب علاقه وافری به ریشه شکلگیری نمایشنامه «با خشم به یادآر» دارد که از زندگی زناشویی این زوج الهام گرفته است، اما قلب تپنده آن شخصی است. تنها صدای متمایزی که خارج از قاب صحنه، نقشش را ایفا کرده است متعلق به پگی رامزی، مدیربرنامه تئاتری است که در سال ۱۹۹۱ از دنیا رفت.
«پگی به نمایشنامهنویسهایش» گلچینی ایدهآل است که کالین چمبرز، زندگینامهنویس رامزی کتاب را ویرایش کرده و سایمن کالو، بازیگر و موزیسین، مقدمهای خواندنی برای این کتاب نوشته است.
ژانر جنایی
با انتشار رمان «قاپزنی» نوشته بلیندا بائر، داستانهای ژانر تریلردر مرکز توجه دنیای ادبیات قرار گرفتند. بائر «قاپزنی» را با الهام از پرونده قتل زنی باردار که در سال ۱۹۸۸ در خیابان «میم ۵۰» کشته شد، نوشت. این اثر که در فهرست اولیه نامزدهای جایزه من بوکر حضور داشت نگاهی متفکرانه به ذهن کودکی آسیبدیده دارد و داستانی خواندنی است.
سال گذشته عرصهای برای درخشش داستانهای جنایی تاریخی بود. «دودها و خاکسترها» که عبیر مخرجی با قلمی استادانه آن را نوشته است در سال ۱۹۲۱ در شهر کلکته روی میدهد. داستان سم ویندهام را دنبال میکند که با معتاد مواد مخدر و قاتلی زنجیرهای به مبارزه برمیخیزد.
داستان «خانهای در وسپر سندز» نوشته پارایک اودانل در لندن و اواخر قرن نوزدهم روی میدهد. دو دانشجوی وراج دانشگاه کمبریج به همراه کارآگاهی کاردان، اما بدخلق به دنبال قاتل دختری گمشده هستند.
نخستین تجربه داستاننویسی دومینیک دونالد «نفس بکش» نیم قرن پیش و در لندن روی میدهد. در این رمان که براساس داستانی واقعی نوشته شده است مهی غلیظ و جنایتهای قاتلی زنجیرهای به نام رِگ کریستی خیابانها را در هراس فرو برده است.
یو نسبو برای نوشتن داستان «مکبث» منبعی دیگر را سرچشمه الهام خود قرار داده است؛ او پیرنگ تراژدی شکسپیر را شهری فقیر، افیونزده و صنعتی در اسکاتلند قرار میدهد و شخصیت محوری داستان را فرمانده شهر «سوات» معرفی میکند و خواننده را به خوانش دلچسب داستانی که برآمده از قصههای هکاته تا لیدی مکبث میشود، دعوت میکند.
جین هارپر سال ۲۰۱۶ رمان «خشکسالی» را روانه کتابفروشیها کرد که با اقبال عمومی روبرو شد. او سال گذشته نیز داستان «نیروی طبیعت» را که در آن بار دیگر به درونمایه بقا در طبیعت میپردازد، منتشر کرده است. اما اینبار داستان در روزگار کنونی روی میدهد که چند همکار زن مجبور میشوند در جنگلهای کوهستانی شمال شرقی ملبورن مامن بگیرند؛ داستان از آنجایی آغاز میشود که یکی از این زنان به خانه بازنمیگردد.
در رمان «دستت را به من بده» نوشته مگان ابوت نیز زنان شخصیتهای محوری داستان هستند. داستان درباره دو دانشمند نابغه زنی است که جاهطلبیشان برای موفقیت آنها را به مرز دیوانگی میرساند.
«آناتومی یک رسوایی» نوشته سارا وان روایت ازدواجی سیاسی و اسراری است که سالهای سال پوشیده ماندهاند.
منبع: روزنامه اعتماد