فرارو- بسیاری از سمینارهای حوزه موفقیت معطوف به موضوع «چگونه پولدار شویم؟» است. با یک نگاه اجمالی میتوان دریافت که دستاندارکاران این حوزه بیشتر از اینکه مالکان و تاجران موفقی باشند، مهارتهایی را دارند که با مشاوره به بنگاههای بزرگ و برگزاری این سمینارها و راهنمایی مردم پولدار میشوند. آنها شگردهایی را میدانند که مسیر زندگی افراد را تغییر میدهد.
بی تردید آنها پولدار هستند، ولی از راههای پیشنهادی آنها چقدر باخبرید؟ در این مطلب راههایی را که جیمز ران در همایشهایش برای پولدار شدن پیشنهاد میدهد، میآوریم.
هنر ساده فروشندگی
هنگامی متوجه شدم میتوان در ازای کار، درآمد کسب کرد، مهارتهای چندانی نداشتم. چون در یک مزرعه بزرگ شده بودم، دوشیدن شیر گاو را بلد بودم! ولی کاملا مشخص بود که دوشیدن شیر راه پولدار شدن نیست. به فکر کار پارهوقت افتادم و اینجا بود که فهمیدم باید ابتدا بیاموزم.
من میدانستم چگونه میتوان شیر گاوها را دوشید، اما نمیتوانستم پول زیادی از این طریق به دست آورم. نخستین مهارتی که تغییری شگرف در زندگی من ایجاد کرد، «مشترییابی و فروشندگی» بود. فروشندگی کار آسانی است، زیرا یک عمل تکنیکی محسوب نمیشود.
عملی تکنیکی است که در آن، راجع به نحوه کارکرد چیزی صحبت شود. در حالی که در عمل فروش، شما به سادگی تنها محصولتان را معرفی میکنید. اگر راجع به یک محصول منحصربهفرد صحبت میکنید، حتما درباره قابلیتهایش توضیح دهید. شخص مقابل را قانع کنید که این محصول، بهترین محصول است و اینجاست که مشتری، حاضر به خرید محصول میشود. این هنر ساده فروشندگی ست!
در تجارت، سهیم شدن اطلاعات، مسئله بسیار مهمی است؛ زیرا با مشتری، در رابطه با محصولی که خودتان استفاده میکنید و نظرهای موافق کسانی که از این محصول استفاده کردهاند، سهیم میشوید. ما راجع به مهارتهای فنی پیشرفته یک سفینه فضایی صحبت نمیکنیم؛ تنها درباره سهیم شدن اطلاعات و کاربرد مناسب آن، به منظور جلب نظر مثبت دیگران در این تجارت، صحبت میکنیم.
هنگامی که من فروشندگی را یاد گرفتم، درآمدم ۵ برابر شد! بازاریابی و فروشندگی، زیربنایی بود برای ساختن یک زندگی حرفهای و موفق. پس تا اینجا من دو مهارت کسب کرده بودم: «دوشیدن شیر گاوها» و «فروشندگی».
هنر جذب افراد
مهارت دیگری که زندگی مرا متحول ساخت، جذب افراد تازه و معرفی یک فرصت درآمدزا به آنها بود؛ یعنی فراگیری اینکه چگونه افراد را دعوت و جذب کنم. اصولا دو نوع معرفی وجود دارد: معرفی رسمی و معرفی غیررسمی.
یکی از مهمترین بخشهای جذب افراد تازه، «پیگیری» است. زمانی که زندگی تازهای را آغاز میکنید، باید از آن بهدرستی مراقبت نمایید؛ مانند مادری که از نوزاد خود مراقبت میکند. شما هیچگاه زندگی تازهای را شروع نمیکنید که آن را رها و ترک نمایید! شما زندگی تازهای را آغاز میکنید و مانند یک مادر آن را تغذیه و مثل یک پدر از آن محافظت میکنید.
شما باید برای هر فرد تازه، هم پدر باشید و هم مادر؟ تغذیه به وسیله ایدههای سازنده، محافظت و کمک در دفاع از صداهای معترض بیرونی که سعی دارند شما را از راهتان خارج کنند. به این موضوع، «حمایت» میگویند.
حامی بودن و حمایت کردن یعنی برای افراد پُلی باشیم میان تاریکی و نور، میان شک و باور، میان عدم اعتماد به نفس و رسیدن به اعتماد به نفس. هنگامی که نقش این پل را برای افراد تازه ایفا میکنید، جادوی جذب افراد تازه پدیدار میشود. این افراد تازه هستند که درآمد بیشتر را برای شما ایجاد میکنند.
سکههایی که پرندگان میبرند در اینجا داستان کشاورزی را میآوریم که کاملا الگویی را نشان میدهد که میتوان با آن موفق یا پولدار شد.
روزی کشاورزی برای کاشتن بذرها، از منزل خارج شد؛ در بین راه، مقداری از بذرها به زمین ریخت. پس پرندگان، قسمتی از بذرها را خوردند! هنگامی که پرندگان این کار را میکنند، شما دو انتخاب دارید: انتخاب اول این است که پرندگان را دنبال کنید که برای این منظور، مجبورید از مزرعه خارج شوید و این مسئله، شما را از آینده مطلوبتان دور میسازد و در ضمن، نمیتوانید بذرها را از پرندگان باز پس گیرید. سرخوردگی، یکی از پیآمدهای این انتخاب است. آیا جالب نیست؟!
کشاورز به کاشتن ادامه داد. میبینید؟! این رازی است که منجر به موفقیت او میشود. اگر شما به کاشتن ادامه دهید، بیشتر از مقداری که پرندگان میتوانند بخورند، میکارید، زیرا تعداد پرندگان برای این که همه بذرها را بخورند، کافی نیست.
کشاورز همچنان به کاشتن خود ادامه داد. قسمتی از بذرها، روی سنگلاخها و خاکهای نامطلوب، پاشیده میشوند؛ چون شما، کشاورزی بلندپرواز با بذرهایی بسیار مطلوب هستید، پس سنگلاخها و خاکهای نامطلوب، اصلا خوشایند نیستند؛ اما ببینیم که چه اتفاقی افتاده است. بذر در زمین شروع به رشد میکند و در پی آن، گیاهی کوچک میروید. اما نخستین هوای گرم، آن را پژمرده و خشک میکند. این موضوع، ناراحتکننده است. هوای گرم، قسمتی از بذرها را از بین میبرد و این خارج از برنامه است.» آيا افسردهکننده نیست؟! چه میتوان کرد؟ هیچ کار! شما شاید با اطمینان بگویید میخواهم این مسئله را عوض کنم.
قادر به تغییر آنها نیستید. مانند آن است که بخواهید جای فصلهای سال را تغییر دهید. شما تنها باید تا جایی که میتوانید، با موضوعات، آن گونه که هستند، روبهرو شوید.
اما راز موفقیت کشاورز بلندپرواز، با آن بذرهای خوب، این بود که او به کاشتن ادامه داد و برای این کار، باید این نکته را در نظر میداشت: او باید یاد میگرفت که ناامیدیهای خود را کنترل کند.
قسمتی از بذرها روی زمین نامناسب و خاردار ریخت. ممکن است به نظر آید که از دست دادن این بذرها، باعث متضرر شدن کشاورز شده است؛ اما این پایان داستان و ماجرا نیست. کمی از بذرها روی زمین خاردار میریزند و تعدادی گیاه نیز شروع به رشد میکنند. ولی خارها باعث از بین رفتن این گیاهان میشوند. خارها قسمتی از بذرها را از بین میبرند. در واقع این خارها، همان دلواپسیها، نگرانیهای بیمورد، حواس پرتیها و مشکلات دیگری است که بر سر راه همه ما قرار دارند. آیا کسی میتواند خارهایی که بر سر راه ما در مسیر زندگی قرار میگیرند را پیشبینی کند؟
من از شما میخواهم که روی این چراها، وقت صرف نکنید! این اتفاقات رخ میدهند، همان طور که زمستان بعد از پاییز و بهار پس از زمستان میآید.
کشاورز، به کاشتن بذرها همچنان ادامه میدهد، همان گونه که ما به دعوت کردن از دیگران ادامه میدهیم. قانون نسبتها، هم چنان به عملکرد خود ادامه میدهد و چیزی که این داستان نهایتا به ما میگوید این است که اگر شما به کاشتن بذرها ادامه دهید، بذرها در نهایت به روی زمین حاصلخیز میریزند. اگر شما برای کاری به دنبال شخص مناسبی بگردید، نهایتا شخص مورد نظر خود را پیدا خواهید کرد.
در بعضی از زمینهای حاصلخیز، شاید تنها ۳۰٪ از بذرها شکوفا شوند. در بعضی ۶۰٪ و شاید در بعضی حتی ٪۱۰۰ بذرها! شاید شما بپرسید چرا این درصدها با هم تفاوت دارند؟ باز میگویم وقت خود را به روی این چراها صرف نکنید! به کار خود ادامه دهید! من میخواستم ۳۰٪ حاصل خیزی را به ۶۰٪ برسانم، ولی متوجه شدم که این کار، خارج از حد توان من است. میخواستم کاری کنم تا همه کاملا موفق شوند، ولی این موضوع داشت مرا از پا در میآورد! مطمئن باشید که شما هم قادر به انجام چنین کاری نیستید.
کاری که شما باید انجام دهید این است که بگذارید کسی که بازدهی ۳۰٪ دارد، با بهترین توانایی موجودش به کار خود ادامه دهد و کسی که توانایی و بازدهی ۶۰٪ دارد نیز به کارش ادامه دهد و کسی که ۱۰۰٪ بهرهوری دارد نیز کارش را با همین کارایی ادامه دهد. شما با درک این مسائل میتوانید حاصلخیزی زمین کشاورزیتان را افزاش دهید.
راز دستیابی به ثروتکار زیاد، پسانداز یا سرمایهگذاری در جایی مطمئن همه راههایی برای رسیدن به ثروت هستند، ولی در اینجا راهی را بیان میکنیم که شاید دور از ذهن باشد. راهی بیابید که با آن بتوانید به انسانهای زیادی خدمت کنید؛ زیرا که خدمت به عده زیادی از انسان ها، شما را به سوی بزرگی و عظمت هدایت میکند.
ممکن است عدهای به سودرسانی به دیگران علاقه نداشته باشند، ولی کسانی که علاقه دارند، آن را همیشه به یاد داشته باشند، ممکن است عدهای بگویند که حداکثر کاری که من میتوانم انجام دهم این است که تنها به رتق و فتق امور خودم بپردازم! البته این موضوع کاملا قابل قبول است؛ اما شما از این طریق، به بزرگی و عظمت دست پیدا نمیکنید. شما بیشتر از نیازهای روزمره پول میخواهید؛ پس به فکر کمکرسانیهای بیشتر از معمول باشید.
ممکن است کسی بگوید من خودم کلی صورتحساب دارم که باید پرداخت کنم و دیگر نمیتوانم نگران پرداخت صورتحساب دیگران باشم! همان طور که گفتم، این طرز برخورد، اصلا ایرادی ندارد؛ اما تأکید میکنم که با این نوع نگاه، هرگز به بزرگی دست پیدا نخواهید کرد.
بزرگی یعنی این که انسانهای دیگر را حمایت کنیم تا بتوانند صورتحسابهای خود را پرداخت کنند. هنگامی که شما دیگران را حمایت میکنید، آنگاه به سادگی میتوانید صورت حسابهای خود را نیز پرداخت کنید و مسئله انجام تعهدات مالی شما در این میان، دیگر اصلا به چشم نخواهد آمد. دیگران را در حل مشکلاتشان یاری دهید. چرا که اگر این کار را انجام دهید، مشکلات شما نیز حل میشوند.
برگرفته از کتاب جادوي کار پارهوقت، جيم رآن، ترجمه توحيد فريدوني، اميررضا هاشمي، رامين درگاهي، نشر آسيم