عزیزالله حمیدنژاد که پیش از این بیشتر با پروژههای سینماییاش خصوصا فیلم «اشک سرما» شناحته میشد، این روزها کارگردانی سریالی را عهدهدار شده است که خوب دیده میشود. او در مقام کارگردان «بانوی عمارت» از شرایط سخت و فراز و نشیبهایی سخن میگوید که در طول ساخت این سریال با آن مواجه شده است و در عین حال چنین مطرح میکند: نمیخواهم وارد حاشیههای تولید این کار شوم؛ به جهت اینکه حاشیههای بسیار تلخی داشتهایم که دوست ندارم عنوان شود، اما به عنوان کارگردان وظیفه داشتم کار با کیفیت بسازم.
این شبها سریال «بانوی عمارت» از تلویزیون پخش میشود؛ سریالی که با به تصویر کشیدن رنگ، معماری و فرهنگ دوره قاجار و فضای آن مقطع تاریخی، شاید کمی بتواند عادت و ذائقهی مخاطب به سریالهای آپارتمانی را تغییر دهد.
بودجهای نداشتیم که از سوپراستارها استفاده کنیمحمیدنژاد در ساخت سریالش که موضوعات سیاسی در رنگ و لعاب آن مطرح بوده و نه محور، از بازیگران و نابازیگران جدیدی بهره برده است که اتفاقا برای مخاطب امروزی جذابیت دارند؛ بازیگرانی که برای روایت قصه کشته شدن ناصرالدین شاه و تلفیق آن با ماجرایی عاشقانه بین شاهزاده قاجاری و دختری از خانوادهای معمولی، اما ثروتمند، مقابل دوربین رفتهاند.
این کارگردان درباره علت استفاده از بازیگران جدید به عنوان شخصیتهای اصلی داستان میگوید: من در اکثر کارهایم از بازیگران جدید استفاده کردهام؛ یعنی تلفیقی از بازیگران حرفهای، سینما، تلویزیون و نابازیگر را همیشه در کارهایم داشتهام، اما یکی از علتهای دقیقتر و محکمتر برای استفاده از نابازیگر و بازیگران جدید این بود که این مجموعه بودجهای نداشت که بتوان از سوپراستارها استفاده کرد. اگر ما میخواستیم از سوپراستارها استفاده کنیم بخش اعظمی از بودجه ما همان ابتدا صرف آنها میشد و در خلال کار میبایست با بودجه محدودتری کار را ادامه میدادیم که خود این مساله به کیفیت کار لطمه میزد. اگر بودجه بیشتری میداشتم شاید این اتفاق صورت میگرفت، اما فکر میکنم منطقیترین تصمیم را در ارتباط با انتخاب بازیگران گرفتم و قطعا با وجود این شرایط از ریسکی که داشتم راضیام.
حمیدنژاد سپس از شرایط سخت و فراز و نشیبهایی میگوید که در طول ساخت سریال «بانوی عمارت» با آن مواجه بوده است و در عین حال مطرح میکند: نمیخواهم وارد حاشیههای تولید این کار شوم؛ به جهت اینکه حاشیههای بسیار تلخی داشتهایم که دوست ندارم فعلا عنوان شود؛ چرا که کمکی هم به ماجرا نمیکند. اما به عنوان کارگردان وظیفه داشتم کار با کیفیت بسازم در هر شرایط سختی هم که قرار گرفتهام تجربه تلخی داشتم و دوست ندارم بار دیگر آن را تکرار کنم، اما اگر شرایط مناسبی باشد دوست دارم تجربه جدیدی را دنبال کنم؛ تجربهای که ذهنم را درگیر کند.
تا پایان تصویربرداری شخصیت کامل فخری را نمیدانستممریم مومن، بازیگری که اولین تجربه در دنیای بازیگری را با سریال «بانوی عمارت» تجربه میکند روایتی از نحوه ورود خود به دنیای بازیگری دارد و در عین حال دربارهی شخصیت «فخرالزمان» که به او سپرده شده، میگوید: من با اعتماد کامل و با چشمان بسته شخصیت فخری را پذیرفتم.
هیچ چیز از شخصیت فخری نمیدانستم من حتی تا پایان تصویربرداری شخصیت کامل فخری را نمیدانستم و اجازه خواندن فیلمنامه را نداشتم؛ چرا که آقای حمیدنژاد معتقد بودند من سکانس به سکانس با شخصیت فخری و واقعیت فخری باید آشنا شوم. این نشان میدهد که من چقدر اعتماد کامل به کارگردان داشتهام و هرچه دارم از تلاشهای ایشان است.
در این مصاحبه که در محل دفتر عزیزالله حمیدنژاد ـ. کارگردان بانوی عمارت ـ. صورت گرفته است، این کارگردان به همراه بازیگر اصلی آن به پرسشها پاسخ دادند. متن کامل این گفتگو در ادامه آمده است:
چه شد که عزیزالله حمیدنژاد تصمیم گرفت «بانوی عمارت» را برای تلویزیون بسازد؟ آن هم سریالی تاریخی در فضای این روزهای تلویزیون خصوصا به لحاظ مالی.
حمیدنژاد: پیش از این راجع به موضوع تاریخی دغدغه داشتم و حدود هشت سال پیش یک موضوع تاریخی را به دست گرفتم، تحقیقات تاریخی را هم انجام دادم سیناپسهای آن را نیز نوشتم و تا حدودی پیش رفت، اما به نتیجه دلخواهم نرسید و آن را کنار گذاشتم و اینطور نبود که ناگهانی به سراغ کار تاریخی بروم و در این راستا علاوه بر کتب مختلف یک بار تاریخ ایران از بدو پیدایش تا دوران قاجار٬ تالیف حسن پیرنیا را مطالعه کردهام؛ چرا که معتقدم ایران با این پیشینه تاریخی و فرهنگی که دارد موضوعات جذابی از دل این تاریخ و فرهنگ آن میتوان بیرون کشید، به تصویر درآورد و به مخاطب نشان داد.
پیشنهادات دیگری در زمینه کارهای تاریخی داشتم که جذابیتهای چندانی نداشت و شروع نکردم، منتها وقتی این موضوع پیشنهاد شد، در چند مرحله به مدت یک سال طول کشید که برای ساخت آن موافقت کنم، برایم جذابیتهایی داشت که پیگیری کنم و به نتیجه برسیم.
چرا نام «آهو» به «بانوی عمارت» تغییر کرد؛ آیا در سر و شکل قصه تغییراتی اعمال و مسیر قصه عوض شد؟ آیا شخصیت محوری قصه در ابتدا آهو بود که این وظیفه را به فخری محول کردید؟
حمیدنژاد: عنوان این سریال در ابتدا «آهو» بود، اما به دلیل تغییر اسم، محور آن عوض نشد، بلکه محور همان قصهای بود که ابتدا نگارش شده بود، منتها عنوان آهو برایم رضایتبخش نبود و به این نتیجه رسیدیم که نام بانوی عمارت برای این سریال مناسبتر است.
آهو یکی از شخصیتهای مهم این سریال است که قرار بود در فاز دوم بیشتر به آن پرداخته شود، اما در فاز اول به یکی از شخصیتهای مکمل تبدیل شد؛ بنابراین اگر عنوان سریال از آهو به بانوی عمارت تبدیل شد به این دلیل است که بانوی عمارت فخری بود بنابراین بهتر دانستیم که عنوان «بانوی عمارت» را جایگزین آن کنیم.
چند درصد از قصه بانوی عمارت به رویداد سیاسی دوران قاجار برمیگردد و چقدر تمایل داشتید این دوران را دقیق به تصویر بکشید و برایتان اولویت بود؟
حمیدنژاد: برای من روابط انسانی در قصه و عشقی که در این ماجرا شکل میگیرد، مهمتر بود و از این طریق میتوانستم با مخاطب ارتباط برقرار کنم. موضوعات سیاسی بسیار کمرنگ و در حاشیه بود. در واقع موضوعات سیاسی در رنگ و لعاب سریال بود نه محور. ارتباط بین شازده و فخری بود که ماجرا را شکل میداد؛ بنابراین اصلا دغدغه سیاسی نداشته و ندارم، چرا که معتقدم فیلم سیاسی ساختن کار سادهای نیست و پارامترهایی را لازم دارد که در ایران با شرایطی که داریم نمیشود فیلم سیاسی ساخت.
اما شاید بشود فیلم اجتماعی و عاشقانه خوبی ساخت و یا فیلمهایی در قالب ژانرهای دیگر. به هر حال کمی رنگ و بوی سیاسی در این سریال دیده میشود، اما محوریت پیدا نمیکند بنابراین اگر که میرزا اسد زندانی میشود، به این دلیل است که شخصیت فخری و شازده شکوفا شود و به آنها پرداخته شود و مخاطبان بیشتر با این شخصیتها آشنا شوند؛ بنابراین حاشیههای سیاسی به این دلیل است که ما پرداخت بهتری نسبت به شخصیتها داشته باشیم و شخصیتهای ما پر رنگتر شوند و به خوبی محک بخورند و مخاطبان بتوانند ارتباط بهتری با این شخصیتها برقرار کنند.
در سریال «چرخ فلک» با موضوعات اجتماعی که داشت و کار کردم، اعتماد از سوی تلویزیون نسبت به آن کار جلب شد. با پخش (چرخ فلک) بعضی مدیران اعتماد کردند من هم تلاش کردم در کار جدید (بانوی عمارت) یک کار متفاوت ارائه بدهم و اگر متفاوت نمیشد طبیعتاً کار نمیکردم. معتقدم فیلمساز نباید خودش را تکرار کند.
الان اگر به من بگویند کاری شبیه به چرخ فلک بساز، قطعا این کار را نخواهم کرد. معتقدم این یک گذار بوده و باید به مرحله بعدی بروم، کاری که جذابتر و اورجینالتر باشد و از طرفی برای مخاطب تازگی داشته باشد. برای همین این موضوع برای تلویزیون کمی ریسک بود برای خود من هم ریسک بالایی داشت، این سریال با بودجهای که مرسوم کارهای شهری بوده است برآورد شده بود و بودجه اندکی داشت و من برای این که از حیثیت حرفهایام دفاع کنم و شأن مخاطب را در نظر بگیرم سعی کردم با یک برنامهریزی منسجم سطح کار را بالا ببرم حال اینکه چطور آن را بالا بردیم ماجرای مفصلی دارد.
بخش عظیمی از این ماجرا به نیروهایی برمیگردد که انتخاب کردم. عوامل بسیار خوش ذوق و باانگیزهای در این کار جمع شدند و این سریال ساخته شد. ردیف بودجهای هم که برای این سریال در نظر گرفته شد الف. بود. الف. ویژه نبود که دستمان باز باشد.
مخاطب امروزی تشنه دیدن عروسی است
مخاطبان این روزها به برنامه و فضای شاد از خروجی تلویزیون نیاز دارند، مسالهای که شاید کمتر دغدغه مدیران تلویزیون بوده است. شاد بودن فضای این سریال چقدر دغدغه شما بوده و از قبل به آن فکر کرده بودید؟
حمیدنژاد: اتفاقا چندین قسمت از این مجموعه با شادی توأم بود و از رنگ و معماری و فضای فرهنگ زمان قاجار و شرایط و موقعیت آن موقع بیشتر استفاده کردیم که برای مخاطب جذاب بود. در ادامه هم سکانسهایی داریم که شاد و مفرح است و از رنگ و طراحی صحنه و بازیهای بکر به بهترین شکل ممکن استفاده شده است، اما باز محوریت ماجرا را شخصیتهای اصلی و روند فیلمنامه تعیین میکنند.
در نهایت سعی کردهام به نوبه خودم به عنوان مثال سکانسهای مربوط به عروسی را با توجه به رعایت فیلمنامه افزایش بدهم. در فیلمنامه سکانسهای عروسی به این گستردگی نبود و شاید چند صفحه بیشتر نبود، به همین جهت احساس کردم که مخاطب نیاز دارد این فضا را بیشتر ببیند. شاید سالهاست که ندیده است و تشنه دیدن است؛ بنابراین لباسهای رنگی زمان قاجار و آن مراسم آیینی زمان قاجاری را میبینید که در این سریال به آن پرداخت شده است.
چه میزان از طراحی صحنه و لباس از مستندات تاریخی دوران قاجار بوده و در عین حال از خلاقیتهای امروزی هم به کار گرفته شده است؟
حمیدنژاد: مهمترین وجه مستند بودن فضا لوکیشنی است که انتخاب کردم؛ یعنی با توجه به بودجه سریال، اگر چنین لوکیشنی را پیدا نمیکردیم، ساخت این سریال بسیار سختتر میشد. لوکیشنی که انتخاب کردیم حدود ۴۰ تا ۵۰، درصد از کار در آنجا ساخته شد و آن هم خانه طباطباییها در کاشان بود که لوکیشن اصلی قرار داده شد.
عمارتی که از زمان قاجار باقی مانده و در آن زمان ساخته شده و محل زندگی اشراف شهر بوده است. این عمارت به خودی خود مستند است. تمام زوایای که استفاده میکنیم از درها و شیشههای رنگی گرفته تا حوض و حیاط همه را به کار گرفتم که مخاطب احساس کند در یک فضای واقعی قرار گرفته است. در ارتباط با پوشش و مراسم آیینی هم همین رویه ادامه داشته است.
با توجه به اسنادی که از عکسهای زمان قاجار مانده بود، بسیار مورد استفاده قرار گرفته شد. منتها نکتهای که وجود داشت این بود که ما تصمیم گرفتیم آن جنبههای سینمایی لباسها را تقویت کنیم، به جهت اینکه مخاطبان بیشتری را بتوانیم جذب کنیم. لباسها مانند لباسهای زمان قاجار است، اما با طراحی و رنگآمیزی جدیدتری؛ بنابراین لباسها هم دور از مستندات تاریخی نیست. این کاری است که سینماگران دنیا انجام میدهند.
عمارت و مکانهایی که در فیلمنامه آقای جوانمرد است اینگونه نیست و من ناگزیر خیلی از سکانسهای فیلمنامه را جابهجا کردم تا بتوانم اجرا کنم.
با توجه به اینکه این سریال در خانهای تاریخی ساخته شده است، تا چه میزان آزادی عمل برای فیلمبرداری داشتید؛ از این جهت که آسیبی به این بناهای تاریخی وارد نشود و آیا از سوی سازمان میراث مجوز داشتید؟
حمیدنژاد: اوایل با توجه به اینکه توریستهای زیادی برای بازدید میآمدند، کار برای ما بسیار دشوار بود؛ به طوری که سر و صدا مانع پیشروی کار میشد و به کندی پیش میرفتیم. یک مقدار که جلو رفتیم با صحبتهایی که با مدیر تولید و آقای مولایی (تهیهکننده) انجام شد، تلاش شد آنجا برای مدتی در ساعاتی که ما کار میکنیم، تعطیل شود تا زودتر به سرانجام برسد. در واقع اگر این اتفاق نمیافتاد سکانسهایی که مربوط به حیاط این خانه بود غیرقابل اجرا میشد.
یکی از ویژگیهای آن لوکیشن این بود که توانستیم آن را در اختیار بگیریم و برای مدتی در آنجا کار کنیم. حدود چهار ماه در آن لوکیشن کارمان را ادامه دادیم. در واقع برای حفاظت و آسیب ندیدن این مجموعه تمام تلاشمان را کردیم؛ به عنوان مثال در طاقچههای این خانه پوشش کاذب استفاده کردیم تا دیوار اصلی آسیب نبیند و یا برای نورپردازی، قسمتهای بالای پنجدریها را بدون اینکه میخ کوبیده شود، تختهها و چارچوبهایی را قرار دادیم و آن طور که میخواستیم توانستیم نورپردازی کنیم تا سکانسهایی که مدنظرمان بود جذاب شوند. باید بگویم تمام این زحمات را گروه طراحی صحنه و گروه فیلمبرداری انجام دادند و بنده از آقای داریوش پیرو و آقای رنجبران تشکر میکنم.
ما در لوکیشنهای زیادی «بانوی عمارت» را کار کردیم و خانه طباطباییهای کاشان یکی از این لوکیشنها بود. بخشی از کار در شهرک غزالی انجام شد. بخشهای مربوط به بازار در «بازار صدرالسلطنه قزوین» انجام شد. اصولا ما برای ساختن لوکیشن بودجهای نداشتیم یا باید از لوکیشنهای واقعی استفاده میکردیم یا از لوکیشنهایی که قبلا در شهرک غزالی ساخته شده بود.
بسیاری از سکانسهایی که در سریال میبینید لوکیشن آن متعلق به سریالهای تاریخی دیگر است که ما با تغییر، رنگآمیزی و تغییرات جزئیتر، آنها را تبدیل به لوکیشنهای «بانوی عمارت» کردیم. ما محدودیت لوکیشن داشتیم و به همین جهت به عنوان مثال تاکید داشتیم که ثبت صحنههای مربوط به بازار در این سریال در «صدرالسلطنه قزوین» انجام شود؛ چراکه آن بازار مربوط به زمان قاجار است که مرمت شده و تا حدودی میتوان کنترلشده در آن کار کرد.
بازاری که نئوپان در آن نیست، تیر چراغ برق هم وجود ندارد و همچنین درهای آن شبیه به درهای زمان قاجار است و ما توانستیم حجره «میرزا اسد» و همچنین حجره «حاج فتاح» را در آنجا تصویربرداری کنیم.
ریسک در انتخاب بازیگران
به نظر میرسد در انتخاب بازیگران «بانوی عمارت» ریسک کردید و از بازیگران کمتر دیده شده و بعضا نابازیگر استفاده کردید آیا این اتفاق به نبود بودجه برمیگشت یا تصمیم خودتان بود؟
حمیدنژاد: من در اکثر کارهایم از بازیگران جدید استفاده کردهام. یعنی تلاش کردهام تلفیقی از بازیگران حرفهای سینما، تلویزیون و نابازیگر را همیشه در کارهایم داشته باشم و این کار را دوست دارم. معتقدم اگر من موفق شوم بازیگر و نابازیگر را از نظر جنس بازیگری به هم نزدیک کنم، آن موقع میتوانم بگویم تا حدودی موفق شدهام؛ چرا که باید سطح بازی یک بازیگر حرفهای را از کلیشههای قبلی دور کنم و سطح بازی یک نابازیگر را به بازی حرفهای نزدیک کنم تا قابل باور باشد.
زمانی که این اتفاق درست تلفیق شود، من یک نفس راحتی میکشم و این یک محک و آزمایش برای خود من به عنوان کارگردان است. به دو دلیل این اتفاق افتاد؛ یکی اینکه دغدغه ام بود که چهرههای جدیدتری را کشف کنم و دیگر اینکه برایم خیلی مهم بود مخاطب تلویزیون چهرههای جدید هم ببینند و به چهرههای تکراری بسنده نکنند؛ بنابراین هم از بازیگران حرفهای استفاده کردیم و هم نابازیگران. شما بازی آقای رامتین خداپناهی را در مقابل خانم مریم مومن در نظر بگیرید که در حجره میرزا اسد در ارتباط با مسالهای که پیش آمده دیالوگ میگویند، ما تضاد شدیدی بین این دو بازیگر نمیبینیم و نسبت این کاراکترها کاملا باورپذیر است و یا بازی خانم مومن در مقابل خانم پانتهآ پناهیها و یا آقای حسام منظور و یا به عکس بازیگران دیگر، با وجود اینکه کار اولشان بود، اما در نسبت با این بازیگران درست انتخاب شدهاند و این برای من جذاب است؛ چرا که چهرهها جدید هستند و مخاطب بهتر با این شخصیتها ارتباط برقرار میکنند.
مخاطب با چهرهی مریم مومن و حسام منظور راحتتر ارتباط برقرار میکند؛ چراکه پس زمینه قبلی نداشته است به همین دلیل برای مخاطب جذاب است و کنجکاو میشود که بداند این بازیگر چه کسی است و چگونه ایفای نقش میکند؛ البته شاید ابتدا نسبت به انتخاب این کاراکتر واکنش نشان دهد و خرده بگیرد، اما زمانی که میبیند حساب شده بازی میکند و همه چیز سر جایش است بازی را میپسندد و برایش تازگی دارد. البته این بدین معنی نیست که با بازیگر حرفهای ارتباط بر قرار نمیکند بلکه از باریگر شناخته شده انتظار بیشتری دارد.
البته در کار سینمایی همسطح کردن بازیگر و نابازیگر راحتتر انجام میشود، به جهت اینکه قصه محدود است و زمان بیشتری برای تمرین وجود دارد. از طرفی تعداد بازیگران محدودتر است. اما در ارتباط با سریال ریسک و دشواری بیشتری وجود دارد.
اگر اشتباهی صورت بگیرد به کل سریال آسیب میزند؛ بنابراین مهمترین نقش نابازیگری که داشتیم خانم مریم مومن بود که خیلی باید حسابشده انتخاب میشد و حساب شده بازی میکرد، به همین جهت پیش از تولید به مدت ۵۰ روز برای او آموزش بازیگری گذاشتیم، سکانسهای مهم را تمرین کردیم و در واقع از صفر شروع کردیم. اینکه ایشان چگونه جلوی دوربین حرکت کند، کجا بایستند و چه کند. تمام اینها انجام شد به جهت اینکه سر صحنه کمتر زمان صرف این مسائل شود. چراکه درست نیست که یک بازیگر را به راحتی جلوی دوربین ببری و بگویی همان لحظه چه کند.
باید آمادهسازی صورت میگرفت تا گروه ۳۰ تا ۱۰۰ نفره معطل یک نفر نشوند. همه این موارد در ارتباط با نابازیگران انجام میشود. پس از مدتی خود به خود نابازیگران قالب میگیرند و هدایت آنها کمی آسانتر میشود بدون اینکه آسیبی ببینند و وقت تلف شود. نابازیگران دیگری در این کار حضور دارند که نقشهای مهمی را ایفا کردهاند.
بانوی عمارت تمام توان من و تیمم نیست
از دلیل دومتان بگویید؛ مشکلات مالی تلویزیون.
حمیدنژاد: یکی از علتهای دقیقتر و محکمتر برای استفاده از نابازیگر و بازیگران جدید این بود که این مجموعه بودجهای نداشت که بتوان از سوپراستارها استفاده کرد. اگر ما میخواستیم از سوپراستارها استفاده کنیم بخش اعظمی از بودجه ما همان ابتدا صرف آنها میشد و در خلال کار میبایست با بودجه محدودتری کار را ادامه میدادیم که خود این به کیفیت کار لطمه میزد.
اگر بودجه بیشتری میداشتم شاید این اتفاق صورت میگرفت، اما فکر میکنم منطقیترین تصمیم را در ارتباط با انتخاب بازیگران گرفتم و قطعا با وجود این شرایط از ریسکی که کردم راضیام. اما به طور کلی هیچگاه از هیچ یک از فیلمهایم صد درصد راضی نبودهام. واقعیت این ایست که ایدهآل من بیش از این سریال است.
در ایران با شرایط موجود و نیروهای باالقوهای که داریم میتوانیم فیلمها و سریالهای بسیار باکیفیتتری بسازیم. اما ما در شرایط محدودی این سریال را که از نظر کیفی میبینید در چه سطحی است، ساختیم و به عقیده من این تمام توان من به عنوان کارگردان و تیمم نیست.
اگر میبینید از نظر کیفی قابل قبول است برای این است که بنده نسبت به امکانات کم و بودجه کم برنامه ریزی کرده ام به طوری که روزی ۲۱ ساعت برای ساخت این سریال کار میکردم یعنی اگر این کار را نمیکردم نمیتوانستم به این میزان کیفیت هم دست پیدا کنم اگر که بازیگرانم وقت تمرین نداشتند نمیتوانستم ار بازی آنها دفاع کنم اگر دکوپاژ نمیداشتم نمیتوانستم روزی ۶ دقیقه مفید بگیرم برای اینکه دکوپاژ داشته باشم میبایست شبانه ۴ ساعت کار میکردم و این یک روندی بود که انگیزه بسیاری را میطلبید، اما در عین حال بسیار فرسایشی هم هست که شاید در توان هر کسی نباشد که روزی ۲۱ ساعت کار جدی انجام دهد بنابراین اگر این اتفاق نمیافتاد سریال قطعابه این کیفیتی که میبینید نمیرسید.
«بانوی عمارت» چقدر با سانسور مواجه شد؟
حمیدنژاد: در این سریال خوشبختانه تاکنون مشکل زیادی نداشتیم؛ البته مسائل جزئی داشتیم که قابل چشمپوشی بود و جز چند مورد خاص، مشکلی برایمان در خلال کار پیش نیامد و به طور کلی لطمه چندانی به کار وارد نشد.
کدام یک از کاراکترهای «بانوی عمارت» مابه ازای تاریخی دارند؟
حمیدنژاد: کاراکترهای سریال مابه ازای تاریخی ندارند، اما میتوانند ما به ازای بیرونی داشته باشند. جز چندین مورد که در تاریخ ثبت شدهاند مثل میرزا رضای کرمانی و شخصیت روسی کلنل مابقی مابه ازای تاریخی ندارند. به همین جهت دست نویسنده و ما در پرداخت، بازتر بود و خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد. اگر ما به ازای تاریخی داشتند نمیتوانستیم این طور دقیق پرداخت کنیم و وارد جزئیات شویم.
نیکی نصیریان بازیگر نقش «آهو» در مجموعه «بانوی عمارت» است که اولین بار در سنین کمتر در مجموعه «بزنگاه» رضا عطاران در سال ۸۷ در نقش «درسا» ایفای نقش کرده بود. آیا شیوه بازی این شخصیت در «بانوی عمارت» عمدی است؟حمیدنژاد: آهو از همه شخصیتهای سریال متفاوتتر است. او تنها شخصیتی است که از روستا به عمارت آمده است، باید نسبت به بقیه متفاوت باشد، نسبت به جواهر، نسبت به فخری، نسبت به مهری و ...؛ بنابراین این شخصیت به عنوان دختری کم سن و سال که از روستا به عمارتی آمده است که اشرافی است٬ همه چیز برایش جزو عجایب است، این نوع بازی طبیعی است و مدام مبهوت و منفعل است؛ بنابراین این از نظر بازی درست است و نمیتواند مثل فخری وی ا. جواهر و بقیه باشد اگر میشد غلط بود. آهو سعی میکند با باسواد شدن خودش را بالا بکشد و خود را به همه ثابت کند، اما امربر و مطیع دیگران است و باید هم همین طور باشد؛ بنابراین به عقیده من جایگاه خودش را دارد.
شخصیت فخری با باورهای امروزی که دارد، در تقابل با شخصیتی همچون افسرالملوک قرار میگیرد که زنی اصیل قاجاری است؛ از تمهیدی بگویید که به کار بردید تا هر دو کاراکتر را برای مخاطب باورپذیر کنید.حمیدنژاد: باورپذیری بستگی به پرداختی دارد که بر روی شخصیتها انجام میشود. شما میتوانید با پرداخت خوب، دقیق و بازی قابل باور، فضا سازی مناسب، امر استثنایی را قابل باور کنید.
شخصیت فخری در دوره خودش یک شخصیت استثنایی بود، ولی با پرداختی که داشتیم، برای مخاطب قابل باور میشود، چرا که رفتاری که انجام میدهد حرکات و سکناتی که دارد به نوعی است که مخاطب چنین فرد شجاعی را میپذیرد که با برادرش بحث منطقی میکند، اهل نظر است، اهل ادبیات است و فردی است که زیر بار حرف زور نمیرود و به خوبی میتواند از حق و حقوقش دفاع کند؛ بنابراین یک آدم معمولی و صرفاً یک زن خانه دار نیست و در روند قصه میبینیم که سرنوشت ساز است. با منطق و استحکامی که دارد برای مخاطب باور پذیر میشود و در روند قصه میبینیم که چقدر موثر در ماجراهای فیلمنامه است.
باورپذیری را نویسنده، فیلمنامه و کارگردان میسازند. میتوان یک شخصیت مستند تاریخی را به گونهای ساخت که برای مخاطب باورپذیر نباشد. به طور کلی حدودا همه شخصیتها در این سریال برای مخاطب باورپذیر بودند؛ به عنوان مثال شخصیت میرزا اسد برای مخاطب کاملا باورپذیر است و یا پانتهآ پناهیها به عنوان یک زن مقتدر برای مخاطب کاملا باورپذیر است، زنی که از طبقه اشراف است و ماجرای همخونی و خون و وراثت برایش مهم است که با بازی خوبش این ویژگی را به مخاطب منتقل میکند، شخصیت جواهر (مینا وحید) هم قابل باور است؛ چرا که درست پرداخت شده است.
یکی از مهمترین کارهای یک کارگردان انتخاب بازیگر است، اگر بازیگر بر اساس پرسوناژی که فیلمنامه دارد، از نظر فیزیکی درست انتخاب شود، در قابل باور بودن شخصیت در مراحل بعدی به کارگردان کمک میکند. حتی یک بازیگر اگر از نظر روحی و روانی درست انتخاب شود، به روند کار کمک بسیاری میکند؛ در واقع بسیاری از عوامل باید دست به دست هم دهند تا کار درست پیش برود.
از طراحی صحنه گرفته تا انتخاب بازیگر، گریم، تصویربرداری درست، نورپردازی درست، همه و همه تاثیرگذار و در شخصیتپردازی بسیار موثر هستند؛ بنابراین انتخاب بازیگر یکی از مهمترین وظایف کارگردان است که اگر درست انتخاب شود و درست کنار هم چیده شوند، مخاطب باور میکند که همه این شخصیتها در کنار هم زندگی میکنند و نقش بازی نمیکنند. در روند داستان شخصیتهایی داریم که به قصه ملحق خواهند شد.
شباهت بانوی عمارت و شهرزاد
در پاسخ به افرادی که سریال «بانوی عمارت» را شبیه به مجموعه «شهرزاد» حسن فتحی میدانند، چه میتوانید بگویید؛ آیا این نگاه به حضور برخی بازیگران شهرزاد در این مجموعه برمیگردد و یا عوامل دیگر؟
حمیدنژاد: اگر منظورتان اخبار حواشی است که در شبکههای اجتماعی نوشته میشود و بعضی به آن دامن میزنند نظری ندارم٬، اما گمان میکنم مد نظرشان بنمایه قرار دادن مقوله عشق است و این در بسیاری از فیلمها وجود دارد.
آیا با وجود مشکلاتی که در صحبتهایتان به برخی از آنها اشاره کردید، باز هم به ساخت سریال برای تلویزیون راغب هستید؟
حمیدنژاد: نمیخواهم وارد حاشیههای تولید این کار بشوم به جهت اینکه حاشیههای بسیار تلخی داشته ایم که دوست ندارم فعلا عنوان شود، چرا که کمکی هم به ماجرا نمیکند، اما به عنوان کارگردان وظیفه داشتم کار باکیفیت بسازم در هر شرایط سختی هم که قرار گرفتهام، تجربه تلخی داشتم و دوست ندارم بار دیگر آن را تکرار کنم، اما اگر شرایط مناسبی باشد دوست دارم تجربه جدیدی را دنبال کنم، تجربهای که ذهنم را درگیر کند.
من در حال حاضر به عنوان کارگردان دلم میخواهد این تجربه بیش از این تلخ نشود و با همه عواملی که در این مجموعه حضور داشتند و زحمت کشیدن تسویه حساب شود که هنوز این اتفاق به طور کامل نیفتاده است. دوست دارم این اتفاق بیفتد تا کار به دلم بنشیند وقتی میبینم دستمزدهای عوامل تسویه نشده، کار به دلم نمینشیند. دلم میخواهد از همه عوامل تشکر و قدردانی کنم؛ چرا که اگر پایمردی و استقامت آنها نبود این سریال ساخته نمیشد بنابراین از همه عوامل از تهیهکننده آقای مولایی گرفته تا بقیه عوامل تشکر میکنم و امیدوارم که در آینده بتوانیم کارهای جذابتری برای مخاطبان بسازیم.
دلیل انتخاب صدای چاوشی برای تیتراژ پایانی
برای تیتراژ پایانی چه شد که به صدای محسن چاوشی رسیدید؟
حمیدنژاد: قطعاً اگر صدای محسن چاوشی را دوست نداشتم، اجازه نمیدادم این اتفاق بیفتد. به هر حال من صدای محسن چاوشی را دوست دارم. البته بعضی اجراهایش را بیشتر دوست دارم و فکر میکنم صدایش جذابیت خاصی دارد و خاص خودش است که این یک ویژگی برای هنرمند است که میتواند کار اورجینال ارائه دهد، او کسی است که میتواند گذشته را به آینده پیوند بدهد.
این هنرمند با صدایش و به ویژه با اشعاری که از مولانا انتخاب میکند، مشاهیر گذشته را به نسل جدید پیوند میدهد و این برای من بسیار ارزشمند است که هر خوانندهای قادر نیست این کار را انجام دهد؛ بنابراین خوشحال هستم که آقای محسن چاوشی برای این سریال خواند و توانست موفق باشد و آرزوی موفقیت برای او دارم.
و، اما تیتراژ ابتدایی که در قسمتهای اولیه پخش نشد؛ نظرتان درباره آن چیست؟
اصلا قرار نبود تیتراژ اولیه کار به این شکل پخش شود. تاریخ پخشی را به ما داده بودند که کار را به آنتن برسانیم و ما نیز تلاشمان را کردیم و این اتفاق افتاد، اما تیتراژمان آماده نشد و زمان ما محدود بود، به همین جهت برای چند قسمت ابتدایی کار، تیتراژ دیگری در نظر گرفته شد؛ بنابراین آن تیتراژ را ناگزیر برای چند شب روی آنتن بردیم، تا تیتراژ جدید و اصلی ما آماده شود تیتراژ اصلی ما هم بر اساس کلیت کار توسط پژمان ابوالقاسمی طراحی شد و سعی کردیم از فضاهای ایرانی و فرهنگی استفاده کنیم که از سریال بیرون نزند و همراه سریال باشد و به فضایی که در سریال داریم دامن بزند تا مخاطب آمادگی ذهنی برای نمایش آن داشته باشد؛ و در این میان باید قدردان فردین خلعتبری باشم که با ساخت موزیک متن تیتراژ و دیگر قسمتها حال و هوای تازهای را وارد سریال کرد که به جایش به آن خواهم پرداخت.
در ادامه این مصاحبه مریم مومن به عنوان بازیگر «فخرالزمان» در مجموعه بانوی عمارت که یکی از نقشهای محوری را برعهده داشت به پرسشهای ایسنا پاسخ داد.
انتخاب نقش فخری با چشمان بسته
شما چگونه به عنوان نقش فخری انتخاب شدید؟
مریم مومن: من واقعا نمیدانم چگونه برای این نقش انتخاب شدم، اما بیش از هر چیزی اطلاعیه یک تست بازیگری را دیدم که در آن مطرح شده بود به یک بازیگر خانم با این رده سنی نیاز داریم. با توجه به اینکه من تستهای دیگری را هم رفته بودم و آنها را تجربه کرده بودم احساس میکردم این تست نیز سرکاری است و قرار است سوء استفاده مالی شود. از طرفی من به این اعتقاد نداشتم این که میگویند، برای اینکه وارد دنیای بازیگری شوی باید کلاسهای بسیاری را دوره ببینید.
برای تست این مجموعه نیز دو عکس سنتی ارسال کرده بودم و منتظر بودم تا نتیجه را اعلام کنند، صبح آن روز قرار بود برای جواب به دفتر این مجموعه بروم، اما این کار را نکردم، عصر همان روز با من تماس گرفتند که چرا برای جوابدهی به دفترشان نرفتم. آنجا بود که احساس بدی نداشتم و حتی به این هم فکر کردم که اگر دوره بازیگری و کلاس هم گذاشته شود آن را میپذیرم، در واقع با چشمان بسته این کار را پذیرفتم. قرار ملاقات گذاشته شد و من به دفتر آقای حمید نژاد آمدم، سپس تستهای مختلفی برای بازیگری از من گرفته شد و بیرون آمدم.
دوباره این حس را داشتم که این هم مثل تستهای قبلی خروجی نخواهد داشت در مترو بودم که با من تماس گرفته شد که برای قرار داد به دفترشان بروم، حتی نمیدانستم قرار است چه نقشی را ایفا کنم.
پس از آن بود که با خوشحالی و حتی گریه به خانه رفتم، مادرم نگران بود که چه اتفاقی برایم افتاده است و من گفتم باورم نمیشود که پس از این همه تلاش قرار است به آرزویم برسم. سپس به صحبتهای اولیه، تمرین به این نقطه رسیدیم که برای نقش فخرالزمان انتخاب شدم. از همان ابتدا دیالوگهای مربوط به تست شخصیت فخرالزمان را از من تست گرفتند.
همیشه اولینها برای یک نابازیگر مهم است؛ اینکه او چگونه به مخاطب معرفی شود، این اتفاق با حساسیتهای آقای حمیدنژاد در انتخاب شما درست صورت گرفته است. درباره همکاریتان با آقای حمیدنژاد بگویید.
معرفی یک بازیگر بسیار مهم است که درست اتفاق بیفتد و برای خود من نیز بسیار مهم بود با توجه به پیشینه درخشان آقای حمیدنژاد مطمئن شدم که درست معرفی میشوم، به ویژه اینکه ایشان فردی کاملاً ریسکپذیر هستند.
چقدر به شکل حرفهای بازیگری را دنبال میکنید. اگر در ادامه پیشنهادی شود بازیگری را ادامه خواهید داد؟
من به راحتی وارد این مجموعه نشدم، پیش از این که تولید این سریال آغاز شود، بیش از ۵۰ روز به صورت روزانه برای تمرین رفت و آمد داشتم. نسبت به این کار زحمت زیادی کشیدم و به آن عشق میورزم، من میخواهم پیشرفت کنم و اگر در آینده پیشنهاد خوبی به من بشود برای بازیگری آن را خواهم پذیرفت، از طرفی فیلمنامه و کارگردان برایم از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چرا که نمیخواهم از این پس، پسرفت کنم بلکه به دنبال پیشرفت هستم، اما باید خودم را به چالش بکشم.
چگونه با شخصیت فخری همراه شدید و آن را بازی کردید؟
من با اعتماد کامل و با چشمان بسته شخصیت فخری را پذیرفتم و هیچ چیزی از شخصیت فخری نمیدانستم من حتی تا پایان تصویربرداری شخصیت کامل فخری را نمیدانستم و اجازه خواندن فیلمنامه را نداشتم چرا که آقای حمیدنژاد معتقد بودند من سکانس به سکانس با شخصیت فخری و واقعیت فخری باید آشنا شوم، این نشان میدهد که من چقدر اعتماد کامل به کارگردان داشتهام و هرچه دارم از تلاشهای ایشان است. ایشان ۵۰ روز پیش از تولید برای من وقت گذاشتند تا من بتوانم به شکل حرفهای جلوی دوربین ظاهر شوم. من از تک تک عوامل و به ویژه آقای حمید نژاد و گروه قدردانی میکنم که صبوری کردند و من را تحمل کردند.
زمانی که برای حضور در این مجموعه انتخاب شدید چه میزان با فضا و دوران قاجار آشنایی داشتید و مطالعه کردید؟
رشته درسی من ریاضی بود. همیشه خواندن تاریخ و درس حفظ کردنی برام دشوار بود و همه این دروس را با گریه میخواندم تا نمره ۲۰ بگیرم؛ چرا که اگر پایینتر از ۲۰ میگرفتم مادرم اجازه نمیداد دنبال بازیگری بروم. به همین دلیل با تاریخ خیلی آشنایی نداشتم، اما از زمانی که با این مجموعه همکاری کردم تاریخ و به ویژه دوران قاجار برایم شیرین شد و پیش زمینهای از آداب و رسوم و شخصیتهای دوران قاجار داشتم؛ البته من در تعلیق یک ساله بودم و درباره شخصیت فخری سوالهای زیادی داشتم، اما فیلمنامه را نباید میخواندم، اما شنیده بودم آقای جوانمرد فیلمنامه خوبی نوشته است و آقای حمیدنژاد هم هر فیلمنامهای را کار نمیکند.
حرف پایانی؟
یک بازیگر باید خیلی شانس داشته باشد که در اولین حضور حرفهایاش، یک نقش پررنگ به او محول شود و من خداوند را بابت این موضوع شاکرم. من شانس آوردم. شاید خیلیها پیش از من تلاش کردند، اما به چیزی که لایقشان بوده است، نرسیدند. امیدارم بتوانیم دوباره همکاریمان را ادامه دهیم.