آيت الله محمد يزدي نقل مي كند: شهيد نواب صفوي سلاحي تهيه كرده و با خود به حرم مطهر حضرت علي عليهالسلام آورده بود و در مقابل ضريح، سلاح را خارج كرده و خطاب به حضرت امير (ع) گفته بود كه : "من با اين اسلحه به ايران ميروم تا از حريم شما و خاندان شما دفاع كنم. "
آيت الله محمد يزدي ، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم خاطرات خود را از شهيد نواب صفوي اين گونه بيان مي كند:
يك روز هنگام عصر كه براي كاري از مدرسه فيضيه خارج شده بودم، هنگام بازگشت، مشاهده كردم كه طلاب مدرسه به شكل خاصي تجمع كردهاند. البته اين تجمع عصر گاهي، در فيضيه، امري مرسوم بود و طلبهها براي مباحثه يا گپ زدن و وقت را به هر حال تا هنگام نماز مغرب گذراندن، اجتماع ميكردند. اما آن روز تجمع حالت ميتينگ داشت و شخصي روي "سنگ انقلاب " ايستاده بود و براي جمعيت سخنراني ميكرد. وقتي جلو رفتم، مشاهده كردم كه سيد عبدالحسين واحدي- شخصيت دوم فداييان اسلام - است با چهرهاي زيبا، قدي بلند و صدايي رسا، كه در نطق و خطابه گويا از نواب صفوي هم پيشي گرفته بود. بنده هنگامي به نزديكي او رسيدم كه در حال وصيت كردن بود. ميگفت: "من از مال دنيا چيزي جز يك تكه فرش ندارم كه آن هم متعلق به مادر پيرم ميباشد. اما در عوض خون سرخي در بدن دارم كه ... "
صحبت او آنقدر گرم و پراحساس بود كه همه طلبههاي حاضر در صحنه را تحت تاثير قرار داد. بعد مرحوم واحدي به تعريف از شخصيتمرحوم نواب صفوي پرداخت و گفت:قرار است ايشان مدتي در قم اقامت كند و بايد با مسايل سياسي آشنا بود؛ چرا كه مبارزه سختي را با رژيم در پيش داريم.
مدتي بعد از قضيه ميتينگ مدرسه فيضيه، مرحوم نواب صفوي به قم آمد و در مسجد امام به سخنراني پرداخت. در اين سخنراني كه همه علاقهمندان موفق به شركت در آن نشدند، بنده حضور يافتم و از نزديك به صحبتهاي ايشان، گوش فرا دادم. مرحوم شهيد نواب از چنان گيرايي و جاذبهاي برخوردار بود كه تقريبا هر ناظري را در نوبت اول فريفته خود ميكرد. نواب در منزل مرحوم واحدي هم سخنراني كرد كه بنده در آنجا هم شركت داشتم. استماع سخنان اعضاي اصلي فداييان اسلام باعث شد كه بنده با اهداف آنها آشنا شوم و پي ببرم كه اين گروه به قصد تاسيس حكومت اسلامي و مقابله با طاغوت و اهانتهايي كه نسبت به مقدسات اسلام ميشود، از نجف حركت كرده و به ايران آمدهاند. معروف بود كه ميگفتند: مرحوم شهيد نواب صفوي قبل از علني كردن حركت خود، سلاحي تهيه كرده و با خود به حرم مطهر حضرت علي عليهالسلام آورده بود و در مقابل ضريح، سلاح را خارج كرده و خطاب به حضرت امير (ع) گفته بود كه : "من با اين اسلحه به ايران ميروم تا از حريم شما و خاندان شما دفاع كنم. " بعد از آن، جان بر كف گرفته و وارد مبارزه مسلحانه شده بود. به تدريج افرادي همچون: خليل طهماسبي و مظفر ذوالقدر و حتي برخي از طلاب و فضلا، عضو اين تشكيلات شدند و عده زيادي از طلاي جوان هم بدون اين كه عضو رسمي شوند، حامي تفكر ايشان بودند.
در آن ايام به خاطر دارم كه وقتي حسين علاء سر كار آمد، نفوذ و موقعيت فداييان اسلام در حدي بود كه مرحوم نواب صفوي روي يك قطعه سيگار اشنو نوشته بود: "بسم الله المنتقم " و در زيرش نگاشته بود: "حسين علاء حكومت بر جامعه اسلامي، در شان تو و امثال تو نيست. هر چه زودتر كنار بور و الا مغزت را متلاشي ميكنيم. " وقتي اين كاغذ به دست سردمداران رژيم رسيده بود، به شدت دچار رعب و ترس شده بودند؛چون با برنامه فداييان آشنايي داشتند.