در ایران همین که اعتراضات فروکش میکنند، مسئولان ناخودآگاه آن را فراموش کرده و کمابیش همان رویکردها را تعقیب میکنند. شاید به این دلیل است که بحرانهایی که در نظام سرمایهداری ظهور میکنند، دچار برخورد سیاسی نشده، بلکه برخوردی را از نوع چه باید کرد تجربه میکنند.
صادق زیباکلام در روزنامه شرق نوشت: رسانههای رسمی در ایران ازجمله صداوسیما اعتراضات پاریس را به صورت گسترده پوشش دادهاند. از دید آنها، این اعتراضات اگر مبین شکست نظام سرمایهداری نباشد، دستکم ناکارآمدی آن را به نمایش گذاشته است. اعتراضاتی را که هر از گاهی در جوامع غربی به راه میافتند معمولا با آبوتاب بسیار پوشش میدهند تا ناکارآمدی نظام سرمایهداری را یادآور شوند. به یاد میآوریم چند سال پیش که اعتراضات موسوم به والاستریت در آمریکا به راه افتاده بود، برخی رسانههای داخلی تبلیغات زیادی به راه انداخته بودند.
همچنین بحران مالیای که گریبانگیر یونان، ایرلند و پرتغال شده بود، در این رسانهها، پوشش قابلتوجهی داشت. هیچکس بروز بحرانهایی را که هر از گاهی در جوامع غربی سر برمیآورند انکار نمیکند.
آنچه امروز در فرانسه رخ داده است، نه نخستین مورد از این بحرانهاست و نه یقینا آخرین آنها خواهد بود. از زمان انقلاب صنعتی در اواسط قرن هجدهم و سپس پیدایش اقتصاد آزاد آدام اسمیت در آغاز قرن نوزدهم، کشورهای مختلف غربی بعضا بهتنهایی و گاهی به صورت منطقهای، دچار بحران شدهاند، اما نکته مهم آن است که برخلاف پیشبینی مارکس و سایر منتقدان سرمایهداری، اقتصاد آزاد آدام اسمیت توانسته درنهایت از زیر بار آن بحرانها کمر راست کند و به بقای خود ادامه دهد.
کم نبودند کسانی که در ایران، بحران والاستریت را پایان نظام اقتصادی آمریکا یا ورشکستگی مالی یونان را در حقیقت ورشکستگی و پایان اتحادیه اروپا دستکم از نظر مالی تلقی میکردند. اما هم آمریکا توانست بحران والاستریت را پشت سر بگذارد و هم اتحادیه اروپا سرانجام به سلامتی از بحران ورشکستگی یونان و مسائل مالی سایر اعضا عبور کرد. به بیان سادهتر، نه سیستم اقتصاد آزاد خود را کامل و بیعیب و نقص میپندارد و نه به طریق اولی، مسئولان و سیاستگذاران آن خود را عقل کل تصور میکنند؛ بنابراین هر بار که آن سیستم در کشوری یا در مجموعه کشورهایی دچار بحران یا به تعبیر ما ناکارآمدی میشود، مسئولان و سیاستمداران آن ناگزیر میشوند عقلهای خود را روی هم بریزند و درصدد رفع بحران برآیند؛ کاری که دقیقا امانوئل مکرون و همکارانش سخت در تلاش برای تحقق آن هستند تا فرانسه نیز بتواند از بحران فعلی عبور کند.
از آنجا که نظام سرمایهداری خود را کامل نمیداند و معتقد است بروز بحران، عارضه درونزای آن سیستم است، بنابراین جایی برای اعتراض وجود دارد؛ صدالبته مشروط بر آنکه معترضان سروقت خشونت نروند. اما در ایران چنین نگاهی نه در قبال سامانه کلان مدیریتی کشور وجود دارد و نه به طریق اولی، بسیاری مسئولان احتمال میدهند ممکن است سیاستها، دیدگاهها یا تصمیمات آنها ناقص و دچار کاستیهایی بوده باشد. برخی مدیران دستگاههای کشور، سیاستها و تصمیمات خود را معمولا بیعیب و نقص تصور میکنند.
کاستیها هم که بروز میکند معمولا آنها را به کارگزاران قبلی یا فعلی در بخشهایی غیر از دستگاه خود حواله میدهند. چنین است که وقتی مشکلات اقتصادی و مدیریتی بروز میکند، معمولا مسئولان آن دستگاه بهجای آنکه در جهت رفع عیب و پذیرش اینکه ممکن است سیاستها و تصمیمات غلط بوده باشد برآیند، معمولا از خود سلب مسئولیت کرده یا همانطور که گفته شد، مشکل به دیگران و آثار فشارهای ظالمانه خارجی نسبت داده میشود.
به بیان سادهتر، اینکه ممکن است تصمیمات و سیاستهای داخلی اشتباه بوده باشد، در بسیاری از جوامع توسعهیافته ازجمله در غرب، امری جاافتاده است بنابراین وقتی فرانسویها دچار مشکل میشوند، در ابتدا سعی میکنند مشکل را مهار کرده و سپس بعد از رفع بحران و آرامشدن جامعه، سروقت ریشههای اصلی آن و تدبیر بروند.
متأسفانه در ایران همین که اعتراضات فروکش میکنند، مسئولان ناخودآگاه آن را فراموش کرده و کمابیش همان رویکردها را تعقیب میکنند. شاید به این دلیل است که بحرانهایی که در نظام سرمایهداری ظهور میکنند، دچار برخورد سیاسی نشده، بلکه برخوردی را از نوع چه باید کرد تجربه میکنند.
در ایران، اما به دلایلی که در بالا اشاره شد، تصور اشتباه در سیاستها پیش نمیآید؛ بنابراین برخلاف جواع غربی، مسائل حاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در ایران میآیند و میروند بدون آنکه در بیشتر موارد تغییر معناداری در روشها برای جلوگیری از تکرار آنها دیده شود.