علیرضا علویتبار، فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: مردم را دعوت کردم که به آقای روحانی رأی بدهند، سخنرانی هم کردم اما خودم رأی ندادم و دلیلم هم کاملا شخصی بود. من شخصی را میشناسم با ویژگیهای شخصی و به همین دلیل به او رأی نمیدهم اما از طرف دیگر این شخص وجوهی دارد که در سطح عمومی میتواند تأثیر دیگری داشته باشد.
علیرضا علوی تبار از فعالان جبهه اصلاحات در گفتگویی که اخیرا با ماهنامه «اندیشه پویا» انجام داد، نکاتی را درباره دوران اصلاحات، انتقاد از هاشمی و رابطه با شخص حسن روحانی مطرح کرده است که در ادامه میخوانیم:
علوی تبار با اشاره به مخالفت عطاءالله مهاجرانی با نامزدی محمد خاتمی در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری، خاطرنشان کرد: مهاجرانی برای مخالفت خود، سه دلیل مطرح کرد؛ اول اینکه مقامات نظام با ایشان زاویه دارند، دوم اینکه ایشان اگر بیاید احتمالا چپ ها که از صحنه رانده شده اند دوباره برمی گردند و این در مجموع به صلاح کشور نیست. سوم هم اینکه ایشان مدیریت ضعیفی دارد.
وی افزود: من هم تا جایی که می توانستم از آقای خاتمی دفاع کردم و جواب دادم اما جلسه تلخی بود. بعد هم که مهاجرانی وزیر آقای خاتمی شد، یک شب مهمانی گرفته بودند برای وزارت ایشان و آقای مسجدجامعی، من را دعوت کرده بود، رفتم و انگار مهاجرانی کمی مشکل داشت از رودرو شدن با من، مخالف بود و حالا شده بود وزیر و من که موافق بودم همچنان هیچ کاره بودم.
علوی تبار با اشاره به حمله اصلاح طلبان به هاشمی رفسنجانی، گفت: یک مثلث بودیم، من و اکبر گنجی به همراه عباس عبدی که همدیگر را حمایت می کردیم. ما رأی می گرفتیم و نظر حجاریان که میانه روتر بود رأی نمی آورد. بچه هایی که به مجاهدین انقلاب نزدیک بودند با این موضع ما مخالف بودند، مثل آقای عرب سرخی که به شدت مخالف بود چون به لحاظ سیاسی، مجاهدین انقلاب خیلی رادیکال نبودند. تصور من این بود که چپ سنتی ما خیلی دموکرات نیست و تا آخر دموکراسی نمی آید. دنبال مشارکت زیاد و رقابت کم هستند.
نسبت به هاشمی موضع انتقادی داشتم/ کارگزاران را دموکرات نمی دانستیم
وی در همین باره افزود: من از گنجی و نقدهایش بر هاشمی دفاع می کردم. موضع من نسبت به آقای هاشمی قطعا انتقادی بود. رادیکال هم انتقادی بود. ما از اول فکر نمی کردیم که با کارگزاران داریم پروژه اصلاحات را پیش می بریم و آنها را خیلی دموکرات نمی دانستیم. معتقد بودیم همه آنها دنبال توسعه آمرانه هستند.
علوی تبار درباره چرایی عدم عضویتش در جبهه مشارکت اظهارداشت: من در جریان تأسیس مشارکت بودم اما آنها دوست نداشتند من جزو اعضای اولیه باشم. من طرفدار آقای منتظری و همین طور به دکتر سروش نزدیک بودم و این دو عامل باعث شده بود که اسم من جزء لیست بنیانگذاران مشارکت نباشد. بعدتر هم که حزب شکل گرفت، حجاریان گفت قرار این بود که در آغاز طیف میانه تری موسس باشند و بعد از شما دعوت کنیم. من هم گفتم داخل حزبی که شکل گرفته نمی آیم.
این فعال اصلاح طلب با اشاره به خط مشی «فشار از پایین و چانه زنی از بالا» که از سوی حجاریان در سال های اصلاحات مطرح شد، گفت: ما خودمان را نماینده جنبش اجتماعی می دانستیم و فکر می کردیم باید این امکان را برای بخش بهبودخواه فراهم کنیم که چانه بزند. ما قرار بود نقش فشار از پایین برای چانه زنی در بالا را بازی کنیم. فشار از پایین حتما رادیکال است. کسی باید نمایندگی می کرد و در چانه زنی از آن بهره می گرفت، چنین کسی وجود نداشت. مشکل من با دولت اصلاحات و آقای خاتمی همین بود. ما گذاشتیم تمام ابزارها را از ما بگیرند.
در انتخابات ریاست جمهوری به «روحانی» رای ندادم
علوی تبار با بیان اینکه من در سال های 92 و 96 به روحانی رأی ندادم، تصریح کرد: هر دو سال مردم را دعوت کردم که به آقای روحانی رأی بدهند، سخنرانی هم کردم اما خودم رأی ندادم و دلیلم هم کاملا شخصی بود. من شخصی را می شناسم با ویژگی های شخصی و به همین دلیل به او رأی نمی دهم اما از طرف دیگر این شخص وجوهی دارد که در سطح عمومی می تواند تأثیر دیگری داشته باشد. البته که امروز تجلی آن خصوصیات شخصی را که من از آن می ترسیدم دارید می بینید، در امتیاز دادن ها و انتخاب های شخصی.
وی افزود: آقای روحانی مشاورانی دارد که نسبت به خود او جای نگرانی بیشتری دارند. من بیشتر از اینکه نگران تصمیمات روحانی باشم، نگران مشورت های آن حلقه هستم. من قبلا در طیف طرفداران آقای هاشمی، آقای روحانی را جزو طیف طرفداران توسعه آمرانه می دانستم. هنوز هم معتقدم ایشان به توسعه آمرانه مایل است ولی به نظرم خیلی هم روی آن مُصر نیست و می تواند از آن هم کوتاه بیاید. برای آقای روحانی ماندن در عرصه قدرت ایران مهمترین نکته است.
این فعال اصلاح طلب با اشاره به سال های ریاست حسن روحانی بر مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در دوران اکبر هاشمی رفسنجانی، یادآور شد: آقای هاشمی صاحب جایگاه بود و از موضع قدرت این طور بود اما آقای روحانی چنان موقعیتی نداشت. اطرافیان آقای هاشمی بعضا آدم های قوی بودند اما اطرافیان آقای روحانی... چه بگویم، بهتر است چیزی نگویم. در نگاه ما که روحیه انقلابی مان را هنوز داشتیم ایشان کمی هم خوشگذران بود و سبک زندگی لوکسی داشت.
علوی تبار گفت: ما برای پروژه ها بودجه کم داشتیم اما برای درست کردن استخر بودجه کم نبود. اگر نان کنجدی و پنیر و گردو و سبزی آماده نبود، جلسه تشکیل نمی شد، به نظر ما اینها خیلی لوکس بود، آقای روحانی یک چهره امنیتی بود با ظاهری که راست محافظه کارانه بود اما در باطن به چیزی اعتقاد نداشت.
آیا این برای بسیاری از مسئولانی که از فیلترهای مختلف گزینشی رد میشوند صادق نیست؟