چند روزی است باران میبارد. به قول محلیها زمین و آسمان در مجادله با هم، یکدیگر را روسفید کردهاند. ما که به سمت سرپل ذهاب حرکت میکنیم، هوا ابری است و جاده کمی لغزنده. جادهها کمی نسبت به سال گذشته عریضتر شده، اما خلوتاند. تک و توک خودروهای سنگین حامل تیرهای آهن و مصالح ساختمانی با ما هممسیر هستند. یکسال پیش این جاده در همین روزها شاهد طولانیترین ترافیک بود و زیر پای مردمی که از سراسر ایران برای کمک آمده بودند، اما حالا گردنه پاطاق، نرسیده به سرپل ذهاب سوت و کورتر از همیشه است.
به گزارش همشهری کرمانشاه، سرپل ذهاب، یکسال پیش همین موقع فاجعه بزرگی را از سر گذراند؛ زمینلرزهای به بزرگی 7.3 ریشتر 21 آبان در 11 کیلومتری بخش ازگله، 32 کیلومتری سرپل ذهاب، منطقه را لرزاند و 620 کشته و 12 هزار و 386 مصدوم بر جای گذاشت. این زلزله به 10 شهرستان و هزار و 930 روستای استان خسارت وارد کرد و در نتیجه آن، بیش از 100 هزار واحد مسکونی شهری و روستایی آسیب دید.
اینجا، سرپل ذهاب
به شهر سرپلذهاب میرسیم. از دور کانکسها و چادرها پیداست. تا چشم کار میکند کانکس و چادر ردیف شده است. برخی ابتکار به خرج دادهاند و در ورودی کانکسها با حصیر و نایلونهای بزرگ سایبانی شبیه یک پاگرد درست کردهاند تا بارندگی کمتر اذیتشان کند. دیگر خبری از چادرهای هلال احمر و نیروی انتظامی هم نیست. همه جمع کرده و رفتهاند.
تعدادی از خانمها با لباس محلی با دیدن ما کنجکاو میشوند و جلو میآیند. از ما دلیل حضورمان را میپرسند. تعدادی از زنان میگویند اگر کمکی آوردهاید، عادلانه تقسیم کنید که به همه برسد. با فهمیدن اینکه ما خبرنگاریم، گلایهها را شروع میکنند. از بارندگیهای چند روز گذشته و خیسی چادرها و سرما میگویند. اینجا محل اسکان اجارهنشینهاست؛ مستاجرانی که پول پرداخت اجارهبها را ندارند و مجبورند زمستان سرد پیش روی امسال را هم با ترس و لرز بگذرانند.
یدالله شکربیگی با همسرش ما را به کانکس خود میبرد. گوشهگوشه کانکس را نشان میدهد و میگوید: «یک سال از زلزله گذشته است. هنوز به سرپناه نرسیدهایم.»
او متولد ۱۳۱۰ است. با همسر و یک فرزند معلولش زیر پوشش بهزیستی هستند. یدالله که قبل از زلزله در محله فرهنگیان مستاجر بوده است، میگوید: «مستاجریم و توان مالی پرداخت اجاره را نداریم. قیمت خانهها در سرپل ذهاب از وقتی زلزله آمده چند برابر شده است. یک خانه 60 متری 50 میلیون تومان پول پیش میخواهد و 700 تومان اجارهبها. خودم روزانه گیاهان کوهی میفروشم تا شاید پولی به دست بیاورم. با این حال هیچ راهی برای تغییر زندگی ندارم. قدردان کمک مردم ایران در آن روزها هستیم، اما هنوز همگی در مضیقهایم. حمایتهای دولت هم تا قبل از عید قطع شد و مردم از نظر مواد غذایی در تنگنا هستند.»
زندگی در زمین کشاورزی
زمین به دلیل بارشهای چند روز گذشته خیس و آسمان هنوز ابری است. باران هم کمابیش میبارد. به گفته هواشناسی، سرپل ذهاب بیشترین بارشها را طی چند روز گذشته در استان داشته است. آب بین چادرها و کانکسها جمع شده و زمین به شدت گلآلود است. پسربچهها با لباسهای گرم، دمپایی به پا در زمینهای گلآلود میروند و میآیند. چهره معصوم اما بیلبخند این کودکان از دور خودنمایی میکند. در صورت بزرگترها هم غمزدگی و بیاعتمادی پیداست. اعتماد و اطمینان اینجا گویی رنگباخته. نوربانو که 3 فرزند دارد، میگوید: «دیشب که باران شدیدی آمد، سختی زیادی کشیدیم. انگار شب زلزله برایم تکرار شد. با جارو و دستمال تلاش میکردم آب واردشده به کانکس را خشک کنم. سرما امانمان را بریده بود. با لباسهای خیس شب را روز کردیم. امنیت شهر هم از وقتی کارگرهای غیربومی برای ساختوساز آمدهاند، از بین رفته. خیلی شرایطمان سخت است. برخی هم، به اسم کمک، میآیند از سرپرست خانوارها شماره کارت و امضا میگیرند و میروند. بعدها معلوم میشود کمک آوردهاند و کمکها به جای نامعلومی رفته است.»
مریم هم که زن جوانی است، حرفهای نوربانو را تایید میکند و میگوید: «شبها جرات دستشوییرفتن نداریم. کانکس دستشویی از ما دور است. کانکس محل خواب و زندگی کارگرهای غیربومی هم آن سوی جاده است. برای رفتن به دستشویی همسران خود را بیدار میکنیم که نگهبانی دهند و گاهی تا صبح از ترس دزدها و کارگرهای غیربومی و معتادان نمیخوابیم.»
او هم به همراه 3 فرزند و همسرش در یک کانکس 6 متری روزگار میگذارند. میگوید: «استاندار به مستاجران قول داد به آنها زمین دهد تا خانههایشان را بسازند. سرپرستان خانوار ثبتنام هم کردند، اما با گذشت یک سال خبری از زمین نشد. مردم بعد از یک سال سرپناه میخواهند. این زمینی که ما در آن اسکان داریم، مال یک کشاورز است. اگر بخواهد کشاورزی کند، به کجا پناه ببریم؟ کاش مسئولان یک ساعت به جای ما در این شرایط زندگی میکردند.»
مریم ادامه میدهد: «استاندار و دیگر مسئولان هم هر روز از بازسازیها و مناطق زلزلهزده گزارشهای خوبی میدهند اما وضع مردم مثل همان روزهای اول زلزله است. حتی مالکان هم به دلیل گرانی مصالح نمیتوانند کاری کنند چه برسد به ما مستاجران. البته سال گذشته مردم آمدند و ما را نجات دادند. هیچوقت این خاطره خوش در آن لحظههای سخت را فراموش نخواهیم کرد.»
ساختمانهای نیمهکاره
از ورودی سرپل ذهاب دور و به مرکز شهر و خیابان اصلی آن نزدیک میشویم. کانکسها و چادرهای سفیدرنگ در 2 سوی خیابان در پیادهروها قطاروار و کیپ هم برپا شدهاند. برخی با سنگ، چوب و نایلون مشغول پوشاندن درزها هستند. از اینجا (خیابان اصلی شهر) ساختمانهای ویرانشده به زور مشخص است. شهر هنوز ویران ویران است. هویت ساختمانهای ویران شده چندان معلوم نیست. جز خواروبارفروشی هیچ رونقی از کسب و کار پیدا نیست. چند وانتبار هم انار، سیبزمینی و پیاز میفروشند. سکوت تلخی حکمفرماست. زندگی آنطور که مسئولان در صداوسیما گزارش میدهند در مناطق زلزلهزده جاری نیست. کمی آنطرفتر در داخل کوچهها و پشت کانکسها ساختوساز رونق دارد و در برخی ساختمانها کارگرها مشغول کارند.
عدهای بنا را در حد آجر و سیمانکشی بالا بردهاند، اما برخی ساختمانها هنوز آواربرداری هم نشدهاند. به نظر روند ساختوساز، کند میآید. شاید به خاطر شرایط جوی است، اما کمتر ساختمانی به چشم میآید که به طور کامل آماده شده باشد. تا چشم کار میکند، خرابی و ویرانی است. احمدعلی که کارگر یکی از ساختمانهای محله فولادی است، نبود مصالح و گرانی را عامل کندی ساختوسازها میداند و میگوید: «با 15 میلیون وام و این همه گرانی، کار پیش نمیرود. مردم 4 فصل را پشت سر گذاشتند و هنوز بسیاری در خان اول جا ماندهاند و آجر روی آجر نگذاشتهاند.»
وی میگوید: «گرانی مصالح و نبود پول برای ساختوساز مشکل همه مردم شهر است. کارگرهای اینجا 40 تا 50 تومان حقوق میگیرند و نمیدانند با این حقوق خرج زن و بچه را بدهند یا خانههایشان را تعمیر کنند و بسازند.»
عبور از کوچه و راه رفتن از روی این همه مصالح سخت و آزاردهنده است. کوچهها پر است از سنگ، آجر و تیرآهن. خرابههای ساختمانهایی که هنوز آواربرداری نشدهاند هم مزید بر علت شده. کبری خانم 70 ساله ناامید از همه جاست. 4 دختر و یک پسر 30 ساله دارد. یکی از دخترانش در نزدیکی او کانکس دارد و کمک حال اوست. کبری میگوید: «8 سال جنگ این منطقه را با خاک یکسان کرد. از نو ساختیم و این بار زلزله همه چیزمان را گرفت. یکسال از زلزله گذشت. در آن گرما با همه چیز ساختیم و حالا باید با سرما بجنگیم. دستشوییها از کانکس ما دور است. حمام هم نداریم و این روزهای سرد نمیشود در دستشوییها حمام کرد.»
کوکب خانم از کمبود مواد غذایی هم میگوید و توضیح میدهد: «کمکهای دولت و مردم در همان ماههای نخست قبل از عید قطع شد. کمکهای مردمی هم به دیگهای نذری محدود شده که شاید به خیلیها نرسد. این چند روز هم برای اینکه آب به داخل کانکس نیاید یکسره با جارو آب باران را از خانه دور کردهایم.» مادر دیگری که سرپرست خانوار است، پسرش را به دنبال ما فرستاده که با او هم صحبت کنیم. او هم گفتههای دیگران را تایید میکند و میگوید: «همسرم معتاد است و مراحل قانونی طلاق را طی کردهایم. من و پسرم تنها در کانکس زندگی میکنیم. هر کمکی هم بود به حساب همسرم به عنوان سرپرست خانوار واریز شد. حالا من و این پسر ماندهایم با دنیایی از مشکلات.»
با گوشه روسری چشمهای پر اشکش را پاک میکند. حدود 45 سال دارد و معلم پیشدبستانی است. ادامه میدهد: «جز یک کانکس و چند پتو و یک بخاری چیزی نداریم. موقع تقسیم یخچال و کولر چیزی به ما نرسید. هر چند اسم ما را یادداشت کردند، اما خبری نشد. الان هم اگر حقوق 9 ماه پیشدبستانی نبود، نمیدانستم چه کنم. برای گرفتن کمکهای مردمی هم همیشه جا میمانم. هیچ کمکی از هلال احمر به ما نرسیده است. اگر حمایت همسایهها نبود زندگی برایم سختتر از این میگذشت.»
ساخت ۱۷ هزار واحد مسکونی در مناطق زلزلهزده
فرهاد فقیهی، معاون امور بازسازی و مسکن روستایی بنیاد مسکن، با بیان اینکه زلزله سال گذشته به 100 هزار واحد مسکونی آسیب کلی و جزیی وارد کرده است، به همشهری گفت: تاکنون 35 هزار و630 واحد شهری و روستایی نوع 1 و 2 ساخته شده است که از این میزان حدود 17 هزار به طور کامل ساخته و تحویل داده شده است. پایان عملیات ۵۳ هزار واحد تعمیری هم اعلام شده است.
انتقاد استاندار از وزارت راه و شهرسازی
استاندار کرمانشاه با بیان اینکه وزارت راه و شهرسازی تاکنون در زمینه ساخت مسکن مهر منازل مستاجران کمکاری کرده است، گفت: این وزارتخانه با وجود گذشت یک سال از وقوع زلزله تاکنون حتی کار یک واحد از واحدهایی که بازسازی آنها را بر عهده داشته، انجام نداده است، مردم هنوز در کانکسها زندگی میکنند و برای ادامه زندگی با مشکل روبهرو هستند. هوشنگ بازوند تاکید کرد: بازسازی واحدهای زلزلهزده روستایی باید تا پایان سال به پایان برسد و پرونده بازسازی در مناطق روستایی بسته شود.